هضم کلمات در تفکر صحیح

خانه » بلاگ » هضم کلمات در تفکر صحیح

فهرست عناوین

برای اینکه غذا به راحتی وارد بدن شود و سپس واکنش‌های دستگاه گوارش روی آن اعمال اثر کنند، در ابتدا لازم است آن را خوب بجویم.
البته اگر پختنی نباشد که آن وقت مرحله‌ی اول می‌شود خوب پختن.
به هر حال اولین مرحله هرچه باشد از اهمیت بالایی برخوردار است. غذا چه پخته شود و چه خوب جویده شود، نیاز به واژه‌ی “خوب”، یعنی کار با کیفیت انجام شدن دارد.
خوب، به مفهوم انجام صحیح کارها است، رعایت تمامی دستورالعمل‌ها.
اگر بخواهیم کاری را خوب انجام دهیم باید از یکسری اصول پیروی کنیم و تفکر صحیح داشته باشیم.
مثلا برای پختن غذا لازم است مدت زمان مشخصی، در جای مشخصی (روی شعله گاز در قابلمه یا دیگ یا هرچیز دیگر که برای پخت غذا کاربرد دارد)، همراه با مواد دیگر یا به تنهایی طبق یکسری اصول پیش برویم تا غذا خوب پخته و آماده‌ی خوردن شود.

هضم کلمات در تفکر صحیح

جویدن هم اصول خاص خود را دارد.
لقمه را چگونه برداریم، آن را چندین بار بجویم، با کدام دندان‌ها و این کار باید همراه با تمرکز باشد.
در این موارد دستور العمل‌ها متفاوت است اما هرکاری اصول خاص خودش را دارد.
دقت داشته باشید برخی مواد غذایی نیاز به پختن ندارند. آن‌ها به صورت خام خورده می‌شوند مثل کاهو، خیار و غیره.
باید دقت کنیم که اینگونه مواد غذایی را به خوبی بشوییم.
شستشوی مواد غذایی هم جز کارهایی است که اصول خاص خود را دارد. هیچکس نمی‌رود با جوهر نمک گوجه فرنگی را بشوید.
اما در این مقاله قرار نیست به بحث آموزش پخت غذا، جویدن آن و یا طریقه‌ی صحیح شست و شوی آن‌هایی که خام هستند بپردازیم.
برگردیم سمت واژه‌ی “خوب” که اول مقاله به آن اشاره شد.
همه‌ی انسان‌ها تمایل دارند کارها را خوب انجام دهند. حتی اگر آن را سرسری و به قولی با فرمولاسیون از زیر کار در رفتن انجام دهند در ذهن آن‌ها بحث خوب انجام شدن آن کار وجود دارد یا اینکه حداقل جوری انجام دهند که خیلی هم بد نشود.
همینطور تمایل به خوبی در برخی افراد مشاهده می‌شود. اما باید بدانیم تا شرارت و بدی نباشد، خوبی معنا و مفهومی نخواهد داشت.
جامعه‌ای را فرض کنید که در آن هیچ جرم و جنایتی، دزدی، دروغ، درگیری و غیره‌ای وجود ندارد.

 آیا در این جامعه کسی می‌داند تعریف (خوبی) چیست؟

میل به خوبی در آن‌ها نهادینه شده مثل نوزادی که در ایران به دنیا می‌آید و زبان فارسی را از والدین و محیط کسب می‌کند.
اگر از او بپرسی از کجا زبان فارسی را یاد گرفته است مسلما همین را می‌گوید، پدر و مادر یا پا را فراتر گذاشته و می‌گوید چون ایرانی هستم.
در آن جامعه‌ی رویایی که در مثال آمده هم ماجرا به همین شکل است از اول هیچ بدی نبوده پس خوبی نهادینه شده، خیلی عادی به نظر می‌رسد.
حال در جامعه‌ای که خیر و شر در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند مردم دید جامع‌‌تری نسبت به این مسائل پیدا می‌کنند و می‌توانند تعریفی از هردو (خیر و شر) ارائه دهند.

خیر چیست؟ یا شر را تعریف کنید.

اینجا اهمیت بحث اول ما مشخص می‌شود.
پختن، جویدن و یا شست وشوی صحیح مواد غذایی که ورودی ما انسان‌ها محسوب می‌شوند.
ورودی انسان دهان، بینی و غیره‌ی او نیست. این نوع ورودی‌ها جسمانی هستند و ابعاد خاص دیگری ندارند و بخشی از ورودی‌های ما را تشکیل می‌دهند.
از طریق دهان آب و مواد غذای را وارد بدن‌مان می‌کنیم چون می‌خواهیم انرژی کسب کرده و زنده بمانیم.
از طریق بینی تنفس می‌کنیم زیرا به اکسیژن نیاز داریم و برخی حواس ما نیز از طریق این ورودی‌ها فعال می‌شوند مثل حس چشایی، بویایی و غیره.

کسی هست که در حال خواندن این مقاله باشد و انسان نباشد؟

پاسخ مشخص است.
هرگز چنین چیزی امکان ندارد مگر اینکه ما با موجودات هوشمند دیگری سر و کار داشته باشیم.
ورودی‌های دیگر انسان شامل، چشم، گوش. ابزاری برای شنیدن و دیدن.
سپس ادراک انسان و بعد از آن احساسات و بروز احساسات که فعلا مورد بحث ما نیستند. تا حرارت را درک نکنیم هیچوقت احساس سوختگی ایجاد نمی‌شود.
چگونه است که از طریق پوست حرارت شدید شعله را درک می‌کنیم اما از طریق ذهن در برخی موارد برای درک دچار مشکلات شدیدی می‌شویم؟
گوش‌ها ممکن است ارادی یا غیر ارادی هرچیزی را بشنوند و یا چشمانمان چیزهایی را که باید و نباید ببینند. در این جا قبول می‌کنیم که هرگز کنترلی روی آن‌ها نداریم (البته روش‌های کنترلی زیادی هستند. انسان‌ها می‌توانند خود را از این نظر کنترل کنند اما در این مقاله ما این کنترل را نادیده گرفته‌ایم).
به این ورودی‌ها، ورودی‌های ذهن می‌گوییم.
هرچیز که می‌بینیم و می‌شنویم دقیقا خوراک ذهن ما می‌شود.
هرچه می‌خوریم و می‌آشامیم و تنفس می‌کنیم هم خوراک ذهن ما هستند اما به نوعی دیگر.
فردی را تصور کنید که معتاد به یک ماده‌ی مخدر دودزا است. دودی که او استنشاق می‌کند روی ذهن او اثر می‌گذارد و او را به کام فلاکت و بدبختی می‌کشاند.

به یک موسیقی گوش می‌دهیم، آیا اثر موسیقی نیز مانند اثر دود ماده‌ی مخدر است؟

بله، هردو منشا اثر در ذهن ما هستند اما این کجا و آن کجا.
تمرین:
اثرات مواد سطر (الف) را با موادی که در سطر (ب) وجود دارند را مقایسه کنید.
الف: سیر و پیاز – مواد مخدر صنعتی و سنتی – آویشن – کربوهیدرات – الکل – آجیل و خشکبار – ماهی – سبزیجات – آب – نیش زنبور -ورزش.
ب: کتاب– موسیقی–طبیعت – شنیدن یک فایل صوتی انگیزشی – خلوت و سکوت –هنر.
(الف) و (ب)، هردو روی مغز تاثیر دارند. اما هرکدام اثری متفاوت. این تفاوت از کجا ناشی می‌شود؟
موارد سطر (الف) خوراک جسمانی هستند گرچه گاهی با خوراک ذهنی اشتباه گرفته می‌شوند. شخصی که الکل مصرف می‌کند حس می‌کند ذهن او درگیر شده اما در اصل بدن او است که ذهن او را درگیر کرده.
الکل ابتدا در معده‌ی او و سپس در مغز او اثر می‌گذارد و اگر بخواهد در آن شرایط نیز می‌تواند ذهن خود را کنترل کند.
ورزش جسم ما را به حرکت واداشته، افزایش ضربان قلب را در پی دارد و از این طریق زمینه‌ی شادابی و عملکرد بهتر ذهن ما را نیز فراهم می‌آورد.
استادی داشتیم در زمینه‌ی تولید محتوا که می‌گفت شبکه‎های اجتماعی باید در خدمت سایت شما باشند.
اینجا نیز باید بگوییم جسم ما در اختیار ذهن ما قرار دارد.
چشم و گوش هم مانند دهان و بینی، در خدمت ذهن ما هستند اما با عملکردی متفاوت.
آنچه از طریق دهان و بینی وارد بدن می‌شود پس از مدتی به ذهن می‌رسد و آن را فعال می‌کند.
نباید اجازه بدهیم جسم، ذهن را کنترل کند.
به مثال الکل دقت کنید. فردی که این سم مضر را وارد بدن خود می‌کند عملا ذهن خود را خارج از گود فرستاده و از کار می‌اندازد. افرادی که با گرسنگی کنترل خود را از دست می‌دهند نیز باید بیشتر مراقب باشند.
اگر شبکه‌های اجتماعی در خدمت سایت نباشند و اتفاق برعکسی رخ دهد، سایت در اختیار شبکه‌های اجتماعی باشد در این صورت ما ورودی کمتری از گوگل خواهیم داشت و کسب و کار ما شمایل نامتعارفی به خود خواهد گرفت.
شبکه‌های اجتماعی مانند معرف عمل می‌کنند و در کنار گوگل به رونق سایت و کسب و کار وابسته به سایت ما کمک می‌کنند.
موارد سطر (ب) چشم و گوش، مستقیما با ذهن در ارتباط هستند. اگر در حال گوش دادن به موسیقی یا خواندن یک کتاب هستید، بدون واسطه روی ذهن شما تاثیر می‌گذارند.
ادامه‌ی بحث را با سوال دیگری پیش می‌بریم.

مراقب صداهای خود باشید

انسان دو صدا دارد: صدای درونی و صدای بیرونی
صدای درونی صدایی است که هیچکس جز شما آن را نمی‌شنود.
صدای درونی را کسی نمی‌شنود اما در اعمال و رفتار شما کاملا خود را نمایش خواهد داد.
گاهی هم بدون هیچ نشانه‌ای شما را هدایت می‌کند. حتی متوجه هم نخواهید شد، فکر می‌کنید خودتان هستید که این مسیر را می‌روید.
اما صدای بیرونی مستقیما ابتدا وارد گوش شما و سپس وارد گوش دیگران می‌شود (اولین ورودی).
سخن گفتن.
به این جمله فکر کنید:
زخم زبان از زخم شمشیر برنده‌تر است.
وقتی سخن می‌گوییم علاوه بر اینکه روی دیگران تاثیر می‌گذاریم، گاهی آن‌ها را مجذوب خود می‌کنیم و گاهی متنفر از خود.
گاهی آن‌ها را به سمت موفقیت رهنمود کرده و گاهی نیز به قعر چاه فلاکت می‌اندازیم و تمام این اعمال با سخن گفتن از سمت ما رخ می‌دهند.
علاوه بر این، حرف‌هایی که می‌زنیم، خود نیز می‌شنویم و این هم می‌تواند یکی دیگر از ورودی‌های ما باشد.
تنها راهی که با استفاده از آن می‌توانیم درست حرف بزنیم این است که قبل از حرف زدن اندکی فکر کنیم. سخنی که بدون فکر رها می‌شود دردسر ساز است. هم برای خودمان و هم برای دیگران.
انتخاب ورودی‌های مناسب برای ذهن‌مان در اولین قدم و تفکر صحیح قبل از حرف زدن در قدم دوم مانند شستن، پختن و جویدن می‌توانند خوراک ذهن ما را فرآوری کرده و زمینه‌ی رشد و تعالی ما را فراهم کنند.

چگونه فکر کنیم؟

تفکر عضو پنهانی و جدا نشدنی انسان است. تفکرات ما رازهای ما نیز محسوب می‌شوند.
حتی زمانی هم که فکر نمی‌کنید، دقیقا دارید فکر می‌کنید.
ذهن، هرگز دست از تفکر برنمی‌دارد. حتی در خواب.
تلاش کنید تا به چیزی فکر نکنید.
بله همین الان اینکار را انجام دهید.
افراد کمی هستند که موفق می‌شوند برای مدت زمانی هرچند کوتاه به هیچ چیزی فکر نکنند.
اما بگذارید بگوییم فکر نکردن به هیچ چیز، امری امکان ناپذیر است.
هزاران فکر در ذهن انسان هست که ما با تمرین فراوان با استفاده از روش‌های ذهن آگاهی مثل مدیتیشن و غیره، می‌توانیم فقط تعدادی از آن‌ها را کاهش دهیم.
زمانی که به افراد کنکوری مشاوره می‌دادم از آن‌ها می‌خواستم زمان درس خواندن به هیچ چیز فکر نکنند.
اما همیشه در آخر می‌گفتم: به هیچ چیز فکر نکنید جز مبحثی که دارید می‌خوانید. یعنی باز هم یک فکر در ذهن آن‌ها قرار می‌گرفت، کاری که روی آن تمرکز داشته باشند.
گرچه طی سه سال فعالیت و آزمایش کسی را پیدا نکردم بتواند روی یک فکر متمرکز بماند. یعنی ذهن او کاملا روی یک کار متمرکز باشد.
همیشه در کنار کار اصلی که انجام می‌دادند با افکار دیگر نیز مواجه می‌شدند که گاهی تمرکز آن‌ها را برهم می‌زد.
افرادی که برای افزایش تمرکز تلاش می‌کنند، موفق می‌شوند مقداری از حواس خود را برای مدت محدودی روی یک کار جمع کنند.
همین الان که دارم این مقاله را می‌نویسم در محیطی تاریک و ساکت نشسته‌ام.
نور صفحه‌ی نمایشگر به صورتم تابیده و فقط صدای دکمه‌ها صفحه کلید می‌آید.
هیچکس و هیچ چیز مزاحمی که بخواهد حواس من را پرت کند اطراف من نیست، اما افکار همچنان می‌آیند.
هدف ما بررسی این افکار یا روش‌های مقابله با آن‌ها نیست.
می‌خواهم بگویم وقتی فکر می‌کنید، درست فکر کنید.

بله تفکر صحیح یک مهارت است.

خوراک درست به ذهن خود برسانید.
کاهش افکار مزاحم مثل وضعیتی که اکنون من در آن قرار دارم می‌تواند بسیار کمک کننده باشد تا بتوانید کیفیت کاری که انجام می‌دهید را بالا ببرید.
یک روش ساده برای پراکنده کردن افکاری که مجال یافته‌اند ذهن شما را درگیر کنند:
تمرکز، با استفاده از کلام خود و حواس شنوایی.
وقتی دارید کاری انجام می‌دهید و افکار به شما حمله می‌کنند، نگران نشوید.
تلاش کنید که روی کار خود بمانید و با گفتن جملاتی مثل: الان وقت این فکرها نیست، الان سرم شلوغه، بعدا بیاین و غیره، افکار را برای مدتی دست به سر کنید.
این کار یک شبه به نتیجه‌ی مطلوب نمی‌رسد. زمان می‌خواهد، تکرار و مداومت. تمرین را از یاد نبرید که مهمترین عامل در موفقیت شما است.
انسان موجودی است که به هرچیزی که بخواهد و حتی اگر نخواهد بر حسب شرایط عادت می‌کند.
می‌توانیم به پراکنده کردن افکار مزاحم در ذهن نیز عادت کنیم و این روش را به صورت متوالی انجام دهیم تا مثل باقی موارد خیلی سریع، سریع‌تر از آنچه فکر کنیم به آن برسیم.
در ضمن گاهی برای عادت به یک چیز بهتر است اصلا به آن اهمیت ندهیم وقتی فکر مزاحمی به سراغ شما آمد محکم روی کار خود بمانید و یادتان نرود این کار با تمرین و تمرین و باز هم تمرین برای شما مفید واقع خواهد شد.
در مورد زمان نیز باید بگویم مدت زمان خاصی وجود ندارد. مثلا اینکه بگوییم چهل روز یا ده روز ممکن است نتیجه بخش شود. برای برخی افراد زودتر و برای افرادی دیرتر این اتفاق خواهد افتاد پس صبور باشید و تمرین کنید.
حال بایستی پس از این مرحله و تسلط کامل روی افکار خود، برویم سراغ افزایش کیفیت افکار که همان خوراک خوب برای ذهن است.
همانطور که باید مراقب کمیت بود و از شلوغی ذهن جلوگیری کرد، باید فکری هم برای کیفیت این افکار داشته باشیم.
بحث و هدف اصلی این مقاله نیز همین است: تفکر صحیح
مراقب ورودی‌های ذهن خود باشید و افکار خود را خوب بشویید، بپزید و بجوید.
با دقت کتابی را انتخاب کنید و با دقت آن را بخوانید. هم در انتخاب و هم در خواندن آن کتاب “دقت” مهمترین عامل است وگرنه کاری که انجام می‌دهید نتیجه‌ی ناقصی خواهد داشت.
نام نویسنده، انتشارات و حتی مترجم اثر از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هستند.
البته این را نیز باید پذیرفت که گاهی افراد با سابقه‌ی بسیار بد نیز ممکن است حرف حق بزنند اما این موارد استثنا هستند شما در انتخاب ورودی دقت داشته باشید.
مراقب موسیقی که گوش می‌دهید باشید. تمام اجزای موسیقی اهمیت دارند از صدای خواننده و شعر گرفته تا سرعت پخش آن. نگذارید چیزی در موسیقی ذهن شما را آزار دهد.
در انتخاب هم صحبت که مهمترین و تاثیر گذارترین فرد در کنار شما است هم باید دقت کافی را داشته باشید. گاهی ممکن است شما سال‌ها در کنار فردی قرار بگیرید و با او صحبت نکنید پس تاثیر چندانی هم از او دریافت نمی‌کنید. اما کافی است با کسی هم صحبت شوید تا آرام آرام ورودی‌های ذهن شما را تحت تاثیر خودش قرار دهد.
اگر حس کردید کسی با حرف‌هایش شما را می‌آزارد، بی تعارف او را کنار بگذارید.
مراقب چشمان خود باشید، چشم نیز یکی از ورودی‌های ذهن محسوب می‌شود و دقیقا هرآنچه می‌بینیم ابتدا ذهن را درگیر کرده و سپس دیگر ارگان‌ها را درگیر می‌کند.
فیلم خشن شما را در ابتدا می‌ترساند اما ممکن است از شدت ترس شب نتوانید بخوابید. اگر همچین آدمی هستید نباید فیلم ترسناک ببینید یا در دیدن آن فیلم باید زمان شناس باشید.
برای داشتن تفکر صحیح برنامه‌ای دارید؟ خواندن این مقاله برای شما چه حسی داشت؟

دیدگاهتان را بنویسید