هوش کلامی – مهارت های کلامی و راه های پرورش آن ها
شاید زمانی را از دوران تحصیل خود به خاطر بیاورید که به دلیل هوش سرشارتان تشویق شدید یا برعکس به خاطر نمره پایین مورد سرزنش و شماتت قرار گرفته باشید. نمرههایی که اغلب در درس ریاضی آوردهاید ملاک سطح هوش تان در مدرسه و خانواده بوده است. چرا که تا زمان های مدیدی این باور بر فضای آموزش حاکم بود که هوش برتر به کسانی تعلق دارد که هوش ریاضی خوبی دارند. تا زمانی که هاوارد گاردنر (Howard Gardner) روانشناس دانشگاه هاروارد نظریه هوش چندگانه را مطرح کرد. و هوش کلامی به عنوان یکی از موارد هوش چندگانه پا به میدان هوش ها گذاشت.
نظریه هوشهای چندگانه گاردنر چیست ؟
اصطلاح هوش کلامی یا هوش زبانی را نخستین بار، هوارد گاردنر مطرح کرد. او در مدل هوش چندگانهٔ خود، هوشهای متنوعی را مطرح کرد که هوش کلامی یا Linguistic Intelligence یکی از آنهاست .
اما یکی از این انواع هوش، هوش کلامی است که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت.
انتظار می رود بعد از مطالعه مقاله بتوانید :
- تاریخچه هوش کلامی
- هوش کلامی را تعریف کنید
- مولفه های هوش کلامی
- مهارت های لازم برای هوش کلامی را برشمارید
- تمرین هایی برای افزایش هوش کلامی تان بتوانید یاد گرفته و انتخاب کنید
تاریخچه هوش کلامی
نخستین بار «هاورد گاردنر» روانشناس آمریکایی تبار، مفهوم هوش کلامی یا هوش زبانی را برای شناخت بهتر ویژگیهای ذهنی و رفتاری کودکان، به عرصه روانشناسی و آموزش وارد کرد. گاردنر نظریه هوشهای چندگانه را در قالب کتابی تحت عنوان «قابهای ذهنی: نظریه هوش چندگانه»، در سال ۱۹۸۳ منتشر نمود. مطابق با نظریه او، انسانها دارای هشت نوع هوش مختلف هستند:
۱- هوش زبانی-کلامی
۲- هوش منطقی- ریاضی
۳- هوش تجسمی- فضایی
۴- هوش اندامی- جنبشی
۵- هوش موسیقیایی
۶- هوش درونفردی
۷- هوش میانفردی
۸- هوش طبیعتگرایانه
وی همچنین در کتاب خود اشاره کرده بود که احتمالا هوش نهمی با عنوان هوش هستیگرا و فلسفی نیز در انسانها وجود دارد. گاردنر معتقد است که افراد برای هر مساله خاصی، از هوش مربوط به آن مساله استفاده میکنند.
تعریف هوش کلامی
در مورد هوش کلامی، تعاریف متعددی وجود دارد اما شاید بتوان کوتاهترین تعریف آن را این گونه مطرح کرد :
“میزان تسلط شما به کلمات و توانایی استفاده درست از آنها بر اساس مفهوم، صوت، ترتیب، موقعیت، جملهبندی و “
یعنی این که شما این توانایی را داشته باشید به شکل مؤثر از زبان چه به شکل گفتاری و چه به صورت نوشتاری استفاده کنید.
یک سؤال مهم این جا مطرح میشود این است که آیا فن بیان همان هوش کلامی است؟
باید گفت که خیر ! شما در فن بیان با ساختار شفاهی کلام سروکار دارید اما در هوش کلامی طبق تعریف ارائه شده در بالا هم ساختار شفاهی و هم کتبی مدنظر است.
لذا این طور میتوان گفت : که اشخاصی که دارای فن بیان مناسبی هستند قطعاً از هوش کلامی بالایی نیز برخوردارند.
اما وقتی شما کتاب یک نویسنده را میخوانید بدون شک صرفاً کلام مکتوب او را خواندهاید و بیان شفاهی او را ندیدهاید و اینجا میتوانید بگویید هوش کلامی وی تا چه میزان بوده است . اما در مورد فن بیان آن نظری نمیتوانید داشته باشید.
مولفههای هوش کلامی
گاردنر چهار مولفه اصلی زیر را برای هوش کلامی در نظر میگیرد:
مولفه اول هوش کلامی: معناشناسی
معناشناسی نخستین مولفه هوش کلامی به شمار میرود. هر واژه یا عبارت یک معنای اصلی و عام دارد و معناشناسی یعنی؛ افراد این معنی را بدانند و از آن استفاده کنند. البته واژهها میتوانند معنیهای فرعی دیگری نیز داشته باشند که با توجه به بستر خود از معانی دیگر آنها نیز استفاده میشود.
مولفه دوم هوش کلامی: آواشناسی
مطابق بر نظریه گاردنر دومین مولفه هوش کلامی، آواشناسی است. یعنی اینکه انسان بتواند در استفاده از کلمات و حروف تعامل و آوای واژها و لحن بیان آنها را رعایت کنند.
مولفه سوم هوش کلامی: قواعد و دستور زبان
سومین مولفه هوش کلامی توانایی جملهسازی به کمک قواعد و دستورزبان است. از نظر گاردنر این مولفه بیش از آنکه به فنون نگارش تاکید داشته باشد تنها به شیوه کنار هم چیدن کلمات توجه میکند. چرا که «شناخت قواعد و دستور زبان، اغلب به صورت شهودی است و پس از تعامل گسترده با جملهها و متنها در یک زبان، بر ذهن حاکم میشود.»
مولفه چهارم هوش کلامی: کاربرد زبان و واژهها
هوش کلامی انسان با تسلط بر سه مولفه قبلی میتواند از کلمات و واژهها درست و بهجا استفاده کند. یعنی اینکه فرد بتواند از میان تعابیر و مفاهیم گوناگون یک کلمه، مناسبترین را با توجه به عواملی همچون بستر استفاده، محیط و مخاطب انتخاب کند و در گفتار یا نوشتههای خود بکار ببندد.
مهارتهایی برای تقویت هوش کلامی
مهارتهایی وجود دارند که میتوانند به عنوان پیشنیازهای اولیه پرورش و تقویت هوش کلامی، افراد را برای رسیدن به این توانایی هدایت کنند. اگر شخص بتواند با تکرار و تمرین به این مهارتها دست پیدا کند در مسیر استفاده از هوش کلامی راه آسانتری را در پیش خواهد داشت:
خوب گوشکردن
خوب حرفزدن و فنبیان
طنزپردازی
به خاطرسپردن و یادآوری
متقاعدسازی
داستانسرایی
تدریس و سخنرانی
برای داشتن هوش کلامی بالا چه مهارتهایی لازم است؟
برای آن که بتوان هوش کلامی بالایی را داشته باشید نیاز به یک سری مهارت دارید که هر کدام از آنها میتواند شما را در جهت بهبود هوش کلامیتان یاری دهد.
این مهارتها عبارتاند از :
- گوش دادن
- حرف زدن
- قصه گفتن
- توضیح دادن
- درس دادن
- طنزپردازی
- دریافت مفهوم و معنی کلمهها
- به خاطر سپاری و به یادآوردن اطلاعات
- قانع کردن دیگران با کمک کلمهها و واژگان
۱- گوش دادن ( فعالانه )
گوش دادن یکی از مهارتهای بسیار مهم ارتباطات است و اینکه چقدر خوب گوش میدهیم تاثیر بزرگی بر عملکرد شغلی ما و رابطهمان با دیگران دارد. ما گوش میدهیم تا:
اطلاعات کسب کنیم، متوجه آنچه دیگران مد نظر دارند، بشویم، لذت ببریم، یاد بگیریم.
و همه ما میانگاریم که شنوندههای خوبی هستیم. اما در واقع، اکثریت ما این گونه نیستیم؛ طبق تحقیقات صورت گرفته، ما تنها بین ۲۵ تا ۵۰ درصد آنچه میشنویم را به خاطر میسپاریم؛ این نتیجه، بدین معنی است که وقتی که برای ۱۰ دقیقه با مشتری، رئیس، دوست و یا افراد خانواده خود صحبت میکنیم تنها نیمی از صحبت ها را کاملا متوجه میشویم؛ حتی زمانی که از کسی آدرس میپرسیم نیز این مسئله صادق است.
همه ما میتوانیم مهارت گوش دادن را در خود تقویت کنیم. با بهتر گوش دادن، ما بهرهوری و هم چنین، توانایی خود برای مذاکره، تحت تاثیر قرار دادن دیگران و یا متقاعد کردن آنان را افزایش میدهیم.
سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا ما صرفاً با گوش کردن به معنای مصطلح و آن چه از گوش کردن همیشه در ذهن داریم میتوانیم هوش کلامی خود را افزایش دهیم؟
پاسخ قطعاً خیر است ! ما باید مهارت گوش دادن فعالانه را یاد بگیریم.
گوش دادن فعالانه چیست؟
برای آن که شنونده بهتری باشیم، باید “شنیدن فعالانه” را تمرین کنیم؛ تلاشی آگاهانه نه تنها برای این که کلماتی که دیگری میگوید را بشنویم، بلکه تمامی پیامی که او میفرستد را متوجه شویم.
برای این که بتوانیم به این هدف برسیم، باید به طرف مقابل با دقت گوش دهیم. نباید به خود اجازه دهیم که دیگر اتفاقات پیرامونی حواسمان را پرت کند و مهمتر این که نباید وقتی دیگری در حال حرف زدن است، ما به فکر یافتن پاسخی برای گفتههای او و یا به عبارتی، در حال پرورش ایدهای برای مقابله با گفتههای وی باشیم.
همینطور، نمیتوانیم به خود اجازه دهیم که خسته شویم و یا تمرکز خود را از دست بدهیم.
نکته مهم
اگر در موردی خاص تمرکز کردن روی حرف دیگری برایتان دشوار است، سعی کنید آنچه طرف مقابل میگوید را در ذهن خود تکرار کنید؛ این روش پیام آنان را تقویت نموده و به تمرکز ما کمک میکند.
برای این که مهارتهای شنوایی خود را تقویت کنیم، بهتر است به طرف مقابل نشان دهیم که ما به آنچه او میگوید گوش میدهیم.
برای این که متوجه اهمیت این موضوع شویم، بهتر است به خاطر بیاوریم که آیا تا به حال اتفاق افتاده که در گفتگو با دیگری، از خود پرسیده باشیم که آیا او واقعا به ما گوش میدهد یا خیر! از خود پرسیده باشیم که آیا او اصلا متوجه منظور من شد و آیا اصلا ارزش دارد که حرفمان را ادامه دهیم؛ درست مثل این که با دیوار صحبت میکنیم.
تصدیق صحبت دیگری میتواند به سادگی یک سر تکان دادن و یا “بله” گفتن باشد.
نباید لزوما با حرفهای طرف مقابل موافق باشیم، بلکه با این کار نشان میدهیم در حال گوش دادن هستیم.
استفاده از زبان بدن و نشانههای دیگر برای تصدیق دیگران نیز به ما یادآوری میکند که توجه کنیم و نگذاریم فکرمان منحرف شود.
بهتر است سعی کنیم به گونهای به گوینده پاسخ گوییم که هم او تشویق به ادامه صحبت شود و هم ما بتوانیم آن اطلاعاتی که میخواهیم را بدست آوریم.
اما چگونه موثر و فعالانه گوش دهیم؟
در این اینجا به بررسی ده قدم مهم برای دستیابی به مهارت گوش دادن فعال می پردازیم که میتوان آن را به عنوان الگو برای یادگیری گوش دادن فعالانه مورد استفاده قرار داد.
گام اول، با دقت مستمر و با حفظ ارتباط چشمی با فرد مقابل صحبت کنید:
فرض کنید با فردی صحبت میکنید که در حال استفاده از کامپیوتر و یا مطالعه کتاب است، در آن هنگام با او به صحبتکردن میپردازیم.
به نظر شما چند درصد از حرفهای ما را به یاد خواهد آورد؟ پنج درصد؟ پنجاهدرصد؟ اگر فرد موردنظر فرزند شما بود میتوانید از او درخواست کنید زمانی که با او صحبت میکنید به شما توجه کند ولی اگر مدیر کسبوکارتان بود چه؟
در اغلب کشورها ارتباط چشمی یکی از مهمترین راههای برقراری ارتباط محسوب میشود. زمانی که صحبت میکنیم به چشمهای طرف مقابل نیز نگاه میکنیم.
این بدان معناست که اگر فردی در اتاق دیگر با ما در حال صحبتکردن بود برای درک بهتر و ایجاد ارتباط متقابل به آن اتاق میرویم تا بتوانیم گفتگوی بهتر و درک کاملتری از صحبتهای او داشته باشیم.
شرایط ارتباط مستقیم با شخصی که با ما صحبت میکند را مهیا کنیم. از کارهایی که تمرکز ما را از دریافت صحیح اطلاعات بازمیدارد اجتناب نماییم.
کار با تلفن همراه، نگاهکردن به تلویزیون ویا خواندن روزنامه میتواند تمرکز ما را به شدت کاهش دهد.
گام دوم، مراقب و آرام باشیم :
حالا که ارتباط چشمی را بهدرستی انجام دادید میتوانید تمرکز بیشتری نسبت به صحبتهای فرد مقابلتان داشته باشید.
در این زمان میتوانید مانند یک فرد عادی رفتار کنید، مهم این است که توجهتان را به فرد مقابل معطوف کنید.
حواسپرتیهای ذهنی را در پسزمینه ذهن خود بهکلی از بین ببرید و از توجه به صداهای اطرافتان اجتناب کنید.
علاوه بر این سعی کنید بر نوع گفتار و لهجه گوینده توجه نکنید و تا حد ممکن بر کلماتی که میشنوید متمرکز شوید.
گام سوم، یک ذهن بازداشته باشید :
بدون قضاوت درباره فردِ صحبت کننده و یا انتقاد ذهنی از حرفهایی که او به میگوید و بدون تحلیل و نتیجهگیری، گوش دهید.
به یاد داشته باشید که گوینده از زبان برای بیانِ افکار و احساسات درون مغز خود استفاده میکند.
شما باید بدانید این افکار و احساسات چه هستند و تنها روشی که میتوانید از این صحبتها درست نتیجهگیری کنید، گوشدادن صحیح و بدون کمی و کاستی است.
گام چهارم، به کلمات گوش دهیم و سعی کنیم آنچه را که گوینده میگوید را مجسم کنید:
به ذهن خود اجازه دهید یک مدل ذهنی از اطلاعاتی را که دریافت کردهاید ایجاد کند. خواه یک تصویر دقیق خواه قراردادن مفاهیم انتزاعی، مغز کارهای لازم را انجام خواهد داد به این شرط که متمرکز و هوشیار باشید.
زمانی که به مدت طولانی گوش میدهید، روی کلمات کلیدی متمرکز شوید و سعی میکنید آن کلمات را از یاد نبرید.
زمانی که صحبتتان به اتمام رسید باید با تمرکز کامل به صحبتهای فرد مقابل گوش دهید. وقت را صرف برنامهریزی برای صحبتهای بعدی نکنید.
شما نمیتوانید صحبتهای بعدی خود را در ذهنتان مرور کنید و همزمان تمرکزتان بر روی صحبتهای فرد روبرو باشد.
اگر افکارتان شروع به پرسهزدن کرد، فوراً خود را مجبور به تمرکز و دقت بر حرفهایی که میشنوید کنید.
گام پنجم، مکالمه را قطع نکنید در آن بین نظر خود را تحمیل نکنید :
در بسیاری از کشورهای جهان به کودکان آموزش میدهند تا بین صبحت های افراد مختلف حرف نزنند و آن را یک بیادبی تلقی میکنند.
بدیهی است که این مهم در مورد بزرگسالان نیز صدق میکند و تفاوت آنچنانی ندارد. این رفتار از نظر فردی که در حال حرفزدن است یک نوع بیادبی محسوب میشود که معمولاً هم باعث ایجاد تعارض میگردد.
قطع گفتگو میتواند پیامهای گوناگونی را منتقل کنند که عبارتاند از :
- من از شما فردی مهمتر هستم!
- چیزی که من میگویم اهمیت بیشتری دارد.
- من اهمیتی نمیدهم که شما چه میگویید و یا به چه فکر میکنید.
- من برای نظرهای شما وقت ندارم!
- این گفتگو نیست، یک مسابقه است و من تمایل به برنده شدن دارم.
نکتهای که نباید فراموش کنید این است که سرعت صحبت کردن هر فردی میتواند با سایرین متفاوت باشد، اگر شما جزء افرادی هستید که با سرعت بیشتری نسبت به مخاطبتان صحبت میکنید، یقیناً این تفاوت باعث اذیت میشود.
در این شرایط رفتار حرفهای ایجاب میکند که کمی سرعت کلام خود را کاهش دهید تا مخاطب را معذب نکنید و به او اجازه دهید راحتتر تفکر و گفتگو کند.
هنگام گوشدادن به صحبتهای فردی که در مورد مشکلات سخن میگوید باید از ارائه پیشنهاد و یا راهحل خودداری کنید.
بیشتر انسانها میخواهند تا از راهحل خود استفاده کنند و آن را به کرسی بنشانند. اما گوشکردن به راهحلهای دیگران، هم از نظر انسانی دارای اهمیت است و هم اینکه شاید نظر و پیشنهادی که ارائه میشود از پیشنهاد شما کارآمدتر بنظر برسد! حتی اگر از نظر شما پیشنهاد آنها کمی احمقانه بود بهتر است پس از شنیدن صبحت هایشان کمی صبر کنید و بگویید: آیا مایل هستید پیشنهاد من را نیز بشنوید؟
گام ششم، صبر کنید تا گوینده برای مدت طولانی مکث کند تا بتوانید سؤالهای خود را از او بپرسید :
یکی از قدمهای مهم در فرایند گوشدادن فعال این است، زمانی که حرفهای فردی که صحبت میکند را متوجه نمیشوید باید از او این سؤال را بپرسید که منظور دقیق شما چیست من متوجه نشدم!
اما این سؤال چه زمانی مناسب است؟ همانطور که در قدم پنجم گفتیم قطع کردن صحبت نوعی بیادبی تلقی میشود پس بهترین زمان، وقتی است که او یک مکث طولانی میکند و میتوانید سؤالهای خود را در مورد موضوعاتی که متوجه نشدید، بپرسید.
بهعنوانمثال بگوییم: ببخشید، من در این قسمت کمی ابهام دارم. آیا منظور شما این است؟ میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
گام هفتم، فقط سؤالاتی را بپرسید که درک صحیحی از آنها ندارید :
به هنگام مکالمات، بعضی مواقع درک صحیحی از برخی جملات ندارید و نمیتوانید معنا و مفهوم آنها را بهدرستی درک نمایید.
پرسیدن، راه حلی برای دریافت دقیق و درست اطلاعات از فرد مخاطبتان است.
آیا پرسیدن سؤالاتی که اصلاً در موضوع موردبحث نیست صحیح است؟ مشخص است که اینچنین نیست. همیشه سؤالاتی را بپرسید که پیرامون گفتگوی انجام شده قرار دارد.
سعی کنیم سؤالات را بنویسید و در فرصت مناسب آنها را بازگو کنید. زیرا نوشتن سؤالی که ذهنتان را درگیر کرده کمک میکند که راحتتر بر صحبتهای مخاطب تمرکز کنید.
گام هشتم، سعی کنید درک درستی از احساسات مخاطب داشته باشید :
اگر فردی در مورد نگرانیهایش با شما سخن میگوید، احساس نگرانی به شما دست میدهد. در مورد ترسهایش صحبت میکند، احساس ترس بر شما نفوذ میکند. و یا درخصوص شادیها و خوشحالیهایش بگوید، شما را نیز خوشحال خواهد کرد.
اثربخشی احساسات بهراحتی میتوانند از طریق جملات و گفتوگو انتقال یابند. سعی کنید با جانودل احساسات افراد را از میان صحبتهایشان درک کنید.
برای ایجاد همدلی سعی کنید تا خود را جای آنها قرار دهید تا درک صحیحی از احساسات آنها داشته باشید.
اما ایجاد چنین حسی آسان نیست و نیاز به تمرکز و انرژی بسیار دارد. از سویی دیگر انجام این کارِ سخاوتمندانه، روابط را بهبود میبخشد.
گام نهم، ارائه منظم بازخورد:
با ارائه بازخورد نشان دهید که تمرکز کافی را بر سخنان گوینده داشته و احساسات او را درک کردهاید. پس از شنیدن خبر درگذشت یکی از اقوام کسی که با شما سخن میگوید باید متعجب و متأثر به نظر برسید! بهتر است بگویید: ” وای چه فاجعه وحشتناکی برای شما رخداده است! من میتوانم درک کنم که شما چقدر اندوهگین هستید.”
گاهی اوقات انتقال پیامها از طریق نوشتهها صورت میگیرند. در هنگام مطالعه به نشان درک مطلب هر از چند گاهی سری تکان دهید یا با خود بگویید ” که اینطور” تا بتوانید بازخورد خوبی ارائه کنید.
چه در محل کار و چه در هر جای دیگری باید سعی بر این داشته باشید تا باتوجهبه شنیدهها و یا جملاتی که میخوانید بازخوردی از خود نشان دهید. همیشه باید این دستورالعمل را اجرا کنید تا نشان دهید درک درستی از اتفاقات اطرافتان دارید.
گام دهم، به علائم غیرکلامی توجه کنید :
اگر نامه و یا ایمیل را فاکتور بگیرید، تمامی راههای ارتباطی بین دو نفر سرشار از علایم غیرکلامی هستند.
زبان بدن و ارتباط غیرکلامی از رفتار، حالات و طرز حرکات فیزیکی انسان نشئت میگیرد و ابزاری مهم برای برقراری ارتباط با دیگران است. زمانی که با دیگران در تعامل هستید به طور مداوم علایم غیر قابل بیان ارسال و دریافت میکنید.
تمامی رفتارهای شما از جمله حرکاتی که هنگام صحبتکردن انجام میدهید، نوع تکان دادن دست، نحوه نشستن، سرعت حرکات و یا ارتباط چشمی که برقرار میکنید در روابطتان تأثیر مستقیم دارند.
این حرکات تا زمانی که با دیگران در گفتگو هستید متوقف نمیشود. به یاد داشته باشید حتی زمانی که ساکت هستید در حال برقراری ارتباط با فرد مقابلتان هستید.
پس از مواجه شدن با افراد میتوانید بهآسانی متوجه این نکته بشوید که او بیحوصله است یا پرانرژی، اشتیاق خاص در نگاه او موج میزند و یا ناراحت است، خوشحال است یا عصبانی.
اینها نشانههایی هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. هنگام گوشدادن، به یاد داشته باشید که کلمات تنها یک بخش کوچکی از پیغام را منتقل میکنند.
اکنون اگر تمایل دارید که هوش کلامی خودتان را افزایش دهید میتوانید گوشدادن فعالانه و اقداماتی که برای بهبود این مهارت لازم است را در دستور کار خود قرار دهید.
۲- حرف زدن
همه ما با این توانایی به دنیا آمدهایم مگر آن که به شکل مادرزاد یا بنا بر هر دلیل دیگری از این نعمت محروم مانده باشیم.
یکی از مهارتهای مهم در افزایش و کارکرد مؤثر هوش کلامی هر شخصی، حرفزدن است. اما آیا هرکسی توانایی صحبت داشته باشد از هوش کلامی خوبی برخوردار است؟
اینجا باید گفت خیر ! حرفزدن و مؤثر حرف زدن نیز خود یک مهارت است که باید آموخت. و خوشبختانه این مهارت ها همگی جزو مهارت های اکتسابی هستند.
برای تقویت این مهارت بهتر است بر روی فن بیان خود کار کنید. چرا که این دو به نوعی می توان در یک دیگر اثر داشته و فن بیان شفاهی شما قسمتی از هوش کلامی گفتاری شما را پوشش داده و تقویت می نماید.
یکی دیگر از مهارت های لازم جهت داشتن هوش کلامی و ارتقای آن، مهارت قصه گویی است. این مهارت تاثیر و نفوذ کلام گفتاری و نوشتاری شما و همین طور پیوند شما را با مخاطبتان بسیار تحت تاثیر قرارداده و باعث می شود در اذهان بنمانید.
ابزار قصهگوی خوب:
۱- یک قصهگوی خوب بر کلمات تسلط کامل دارد و از ارزش آنها و اینکه چگونه میتواند روی شنونده اثر بگذارد، باخبر است.
2- او میداند صدایش در رساندن موثر کلمههای انتخابشده به گوش شنونده، عامل مهمی است و از تمام زیر و بمها و طنینی که صدایش میتواند به وجود آورد، استفاده میکند.
3- چهره قصهگو اغلب آیینه قصه است و آنچه شنونده میشنود، تقویت میکند. او باید چهرهای قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند و سایر عواطف را نشان دهد و بر تاثیر قصهگویی بیافزاید.
4- چشمهای قصهگو نقطه تمرکز به شمار میآید. نگاه اوست که به گونهای شنوندگانش را به قصه متصل میکند. قصهگوهای ماهر، در طول قصه با گرداندن نگاهشان از فردی به فرد دیگر با شنونده تماس چشمی برقرار میکنند.
5- تماشای دستهای یک قصهگوی خوب، شگفتانگیز است. حرکتها و نمایشهای دست سبب میشود که شنونده بهتر بتواند جنبههایی مانند اندازه، فاصله، بافت و وزن را درک کند.
6- داشتن حافظه خوب از ضروریات یک قصهگوی موفق است. البته نباید قصه را حفظ کند، بلکه دانستن چارچوب قصه کافی است.
توضیح دادن
شما باید این توانایی را داشته باشید که بتوانید، اگر چیزی گنگ و مبهم است و اگر نیاز به شکافت موضوعی دارد آن را به راحتی انجام دهید. و مهارت توضیح دادن مناسب در هوش کلامی تان بسیار نقش موثری دارد.
درس دادن
اگر بتوانید چیزی را به شخص یا اشخاصی درس داده و آن ها را تفهیم نمایید، یعنی شما هوش کلامی تان به اندازه ای است که این فرصت را برای انتقال پیام های بعضا سخت و پیچیده در اختیار شما قرار دهد.
طنز پردازی
طنز به عنوان یک چاشنی کلامی در نظر گرفته می شود و استفاده از آن و کسب مهارت و ارتقای آن می تواند شما را در داشتن هوش کلامی سرآمد کرده و در زندگی شخصی و حرفه ای خیلی با نفوذتر و با کلامی گیرا تر صحبت کنید.
فراموش نکنید که طنز را با هجو اشتباه نگیرید!
دریافت مفهوم و معنی کلمه ها
شاید این مهارت جزو بدیهی ترین چیزهایی باشد که شما برای داشتن هوش کلامی به آن نیاز داشته باشید.
اما همواره مشاهده می شود که گفت و گو ها با سوء برداشت، کج فهمی ، تعبیرات نادرست و … همراه است.
شما پیامی را به دیگری منتقل می کنید اما این که وی از پیام شما چه درک و دریافتی دارد، صرفا به شما مربوط نیست و قسمت عمده بر می گردد به درک وی، اما هر چقدر شما در درک و دریافت مفاهیم به مهارت بهتر و تمرکز بیشتر رسیده باشید این کار برای شما راحت تر خواهد بود.
و مفاهیم پشت کلمات و سخنان دیگران را بهتر دریافت خواهید کرد.
به خاطر سپاری و به یاد آوردن اطلاعات
این هم جزو یکی دیگر از مهارت های اولیه برای هوش کلامی است که هر روزه با آن سر و کار داشته و از آن استفاده خواهید کرد.
قانع کردن دیگران با کمک کلمه ها و واژگان
امروزه کمتر کسی وجود دارد که از اهمیت متقاعد سازی چیزی نشنیده باشد و یا ضرورت آن را در کار و زندگی شخصی خود احساس نکرده باشد.
این مهارت هم مانند سایر مهارت های گفته شده برای داشتن هوش کلامی و بهتر بگوییم بهبود هوش کلامی، موثر است و جزو آن دسته مهارت هاست که در دنیای امروز که هر روز ما را در معرض ارتباط با افراد قرار میدهد، کارآمد بوده .
ممکن است بسیاری از ما احساس کنیم، امروز بیش از هر زمان دیگری میتوانیم حرفمان را به گوش هر کسی که میخواهیم برسانیم.
ارسال یک ایمیل یا پیامک برای مدیر ارشد سازمان که زمانی دیدن او هم دشوار بود، بسیار ساده شده است.
حرف زدن با مردم و اظهار نظر در زمینه رویدادهای اجتماعی و فرهنگی سیاسی از هر زمان دیگری سادهتر به نظر میرسد.
اما یک نکته را هم فراموش نکنیم.
وقتی همه میتوانند حرف بزنند، شنیده شدن از هر زمان دیگری دشوارتر است.
حتی اگر شنیده شدن هم امکانپذیر باشد، تاثیرگذاری حرفها دیگر به اندازهی گذشته نخواهد بود.
بنابراین، میتوانیم متقاعدسازی را به عنوان ابزاری برای دیده و شنیده شدن در زمینههای مختلف شخصی و شغلی در نظر بگیریم.
اما این که مهارت متقاعد سازی چه سیری را طی می کند و سطوح مختلف آن چه چیزهایی هستند، باید گفت :
متقاعد کردن دیگران در سه سطح اتفاق میافتد
متقاعدسازی میتواند در سه سطح متفاوت انجام گیرد.
اگر این سه سطح متقاعدسازی را بشناسیم و در خاطر داشته باشیم، انتظارهای ما از این مهارت، معقولتر و بامعناتر خواهد بود.
و این انتظار و برداشت غلط که متقاعد کردن دیگران صرفا به معنای عوض کردن دیدگاه آنان به یک مساله است را از بین خواهد برد.
سطح اول: کاهش مقاومت
نباید انتظار داشته باشید که همواره بتوانید با متقاعدسازی، نظر دیگران را تغییر دهید.
یکی از دستاوردهای متقاعدسازی میتواند کاهش مقاومت دیگران در برابر دیدگاه ما باشد.
فرض کنید مدیر یا همکار یا همسر یا یکی دیگر از اعضای خانواده با یکی از تصمیمهای شما مخالف است و تاکید دارد که شما تصمیم نادرستی گرفتهاید .
اگر شما بر این باور هستید که تصمیمتان درست است، ممکن است مهارت متقاعدسازی حداکثر در این حد کمک کند که اطرافیان و نزدیکان، حاضر شوند مسئولیت تصمیم را بر عهدهی خودتان بگذارند.
همین هم، یک قدرت ارزشمند و مهم است و قطعاً مثالی از متقاعدسازی محسوب میشود.
سطح دوم: متابعت و پذیرش بیرونی
سطح دیگری از متقاعدسازی میتواند متابعت و پذیرش بیرونی باشد.
به این معنا که طرف مقابل، حرف شما را قبول میکند و خواستهی شما را هم میپذیرد و حتی به شما در انجام هدفتان کمک میکند، اما در درون خود با تصمیم یا نظر یا خواستهی شما مخالف است یا حداقل آن را نپذیرفته است.
قرار نیست مدیر یا والدین، بتوانند همکاران یا فرزندان را از صمیم قلب نسبت به یک موضوع قانع کنند.
در بسیاری از موارد، همین که رفتار مورد نظر تغییر کند یا در راستای خواستههای شما قرار بگیرد، مصداقی از متقاعدسازی است.
سطح سوم: تغییر باورهای درونی
این همان سطحی است که آرزوی بسیاری از افراد است.
در ادبیات مدیریت، کسانی که به این سطح میرسند، معمولاً به جای مدیر، به عنوان رهبر سازمان شناخته میشوند.
در این موقعیت، دیدگاه و نظر رهبر سازمان میتواند باور درونی افراد را هم تغییر دهند.
اینها همان کسانی خواهند بود که هنگام بیدار شدن، از اینکه این فرصت را دارند که زودتر بیدار شوند و به سر کار بروند، خوشحال میشوند.
خیلی از افراد دوست دارند به این جایگاه در متقاعدسازی برسند، اما باید دید که شرایط و وضعیت مساله ای که در آن هستید چگونه است و سطح انتظارتان را با یکی از این سه سطح همسو کنید
اما آیا تقویت هوش کلامی امکانپذیر است؟
در گفتگوهایی که پیرامون استعداد و شناسایی استعدادها مطرح میشوند، معمولاً بحث به سرعت به یک سوال آشنا میرسد: این توانمندی، ذاتی است یا اکتسابی؟
به بیان دیگر، آیا در همان لحظهی تولد مشخص است که چه سطحی از این هوش و هوشمندی در وجود ما نهاده شده؟ یا اینکه میتوانیم به رشد و پرورش آن امیدوار باشیم؟
چون اگر هوش کلامی یک استعداد ذاتی باشد، صرفاً کسانی که از آن بهره بردهاند میتوانند به افزایش هوش کلامی و پرورش آن فکر کنند و دیگران باید این هوش را رها کرده و به سراغ مولفههای دیگر هوش چندگانه بروند.
گاردنر به عنوان کسی که مفهوم هوش کلامی را مطرح کرده، در این زمینه بسیار محتاطانه حرف میزند و میکوشد جایی در میانهی طیف را حفظ کند.
اما از لابهلای حرفهایش میتوان تشخیص داد که به پرورش هوش کلامی اعتقاد دارد و فکر میکند که با وجود تفاوتها، همه میتوانند تا حدی برای افزایش هوش کلامی تلاش کنند.
در ادامه تمرین هایی را برای افزایش هوش کلامی پیشنهاد می کنیم :
تمرین هایی برای افزایش هوش کلامی تان
۱–یادداشت وقایع روزانه ( تکنیک صفحات صبحگاهی )
یکی از بهترین تکنیکها این است که هر روز و به طور منظم بنویسید. اگر این کار را انجام دهید، بهزودی شاهد بهبود نحوهٔ صحبتکردن خود خواهید بود.
بهترین زمان نوشتن، زمانی است که از خواب بیدار میشوید، قبل از اینکه ذهن کاملاً هوشیار شود. یک موضوع ساده انتخاب کنید و سعی کنید در حد یک برگهٔ A4 دربارهٔ آن بنویسید.
این تمرین باعث میشود تا مغز، اطلاعات را بهتر و بیشتر دستهبندی کند و زمانی که ما به آنها نیاز داریم سریعتر در اختیار ما قرار داده و بر زبانمان جاری شود.
۲–مطالعه
یکی از تکنیک های افزایش هوش کلامی ، مطالعه است. مطالعه را باید به صورت گسترده شروع کنید و سعی کنید بیشتر، کتابهایی را انتخاب کنید که شما را به چالش بکشند.
در ابتدای کار بهتر است در همهٔ ژانرها و زمینهها مطالعه کنید تا در کوتاه مدت بتوانید در تمامی موضوعات مورد بحث، دارای یک خزانه لغت قابل قبول باشید. این کار برای شما هوش کلامی بالایی را به ارمغان میآورد.
مطالعه در افزایش سطح آگاهی، درک بهتر موضوعات، افزایش دایرهٔ واژگان، استفادهٔ درست و به جا از واژگان و جملات و بهطور کلی در افزایش هوش کلامی تأثیر بسزایی دارد.
۳–نظارهگر نبودن در هنگام بحثها و مکالمه با دیگران
از هر فرصتی برای صحبت با دیگران استفاده کنید. در جمعهای مختلف دربارهٔ موضوعات گوناگونی صحبت میشود، سعی کنید شما هم در بحثها پیشقدم باشید. در این شرایط مغز، تمام تلاش خود را میکند تا جملات و کلمات مناسب را پیدا کرده تا شما بتوانید بهترین جواب را بدهید. این روش یکی از مهمترین تکنیک های افزایش هوش کلامی بوده و اعتماد به نفس شما را افزایش میدهد.
۴–نامه نوشتن
در قرن حاضر دیگر نامه نوشتن جایگاهی در روابط روزانهٔ ما ندارد، در حالیکه مشهود است بیشتر نویسندگان، ابتدا کار خود را با نوشتن نامههای روزمره شروع کردهاند. از امروز شروع کنید به نامه نوشتن برای اقوام و یا دوستانی که از شما دور هستند.
۵–بازی با کلمات و افزایش دایرهی واژگان ( تکنیک کلمه برداری )
یادگیری کلمات جدید در هر روز به شما در داشتن هوش کلامی بالا ، کمک قابل توجهی میکند و یکی از تکنیک های افزایش هوش کلامی است. شکارچی کلمات در زندگی خود باشید.
مدام آنها را یادداشت کنید و در مکالمات روزانهٔ خود از آنها استفاده کنید. میتوانید در تلویزیون، رادیو، مجلات و کتابها نیز به دنبال کلمات جدید و معانی و مترادفهای آنها بگردید.
سعی کنید با کلمات بازی کنید و با آنها شعر بسازید. پسوندها و پیشوندها را خوب بیاموزید. تنها در این صورت است که خودتان میتوانید واژهسازی کنید و همه را تحت تأثیر قرار دهید.
۶–صحبت دربارهی اشیاء پیرامون
دربارهی اشیاء پیرامون خود صحبت کنید. مطمئن باشید این کار باعث میشود در آن واحد کلمات زیادی به ذهن شما برسد و در مدت زمان کوتاهی از هوش کلامی بالا ، برخوردار شوید.
میتوانید یک زمان مشخص را در نظر گرفته بین ۵ تا ده دقیقه و در مورد یک کلمه شروع به صحبت کنید.
شاید در ابتدا ذهن شما کم بیاورد ولی ادامه دهید حتی شده به شکل هذیان گویی! کار را ادامه دهید تا ذهن تان به کابرد کلمات و استفاده از آن ها عادت کند.
۷–ضبط کردن فایل صوتی
اگر در هنگام صحبت کردن، صدای خود را ضبط کنید میتوانید به درستی متوجه اشتباهات خود شوید.
به این صورت که از ضعف صدای خود باخبر شده و متوجه میشوید که چه زمانی باید از اوج و فرود صدایتان استفاده کنید و یا حتی متوجه میشوید که اگر به جای فلان جمله از جملهٔ دیگری استفاده کنید، صحبت کردنتان جذابتر خواهد شد.
در نهایت این کار باعث میشود تا حد بسیار زیادی در کسب تکنیک های افزایش هوش کلامی موفق باشید.
۸–تندگویی
یک موضوع را انتخاب کنید و به مدت سه دقیقه با سرعت در مورد آن صحبت کنید. تحقیقات نشان میدهد هر انسان بالغی که در اجتماع زندگی میکند، بین ۱۸ هزار تا ۲۵ هزار لغت در ذهن خود دارد، اما در ایدهآلترین حالت تنها ۴۵۰ تا از آنها را استفاده میکند.
این تمرین اطلاعات مغز ما را منظم و مرتب میکند و باعث میشود لغات، عبارات و اصطلاحات موجود در مغز دستهبندی شوند تا صحبت کردن ما ار روانتر کنند.
۹–حل پازل و جدول
اینگونه بازیها از تکنیک های افزایش هوش کلامی بوده و باعث فعال نگه داشتن مغز میشوند.
۱۰–اگر جاش بودم
در زندگی همهٔ ما لحظاتی اتفاق میافتند که دوست داریم جای دیگری باشیم. مثلاً جای معلم، استاد، سخنران و…. در اینگونه مواقع باید خود را جای دیگران قرار دهیم و از خود بپرسیم: «اگر جای او بودم، در این موقعیت چه میگفتم؟» و بلافاصله این کار را انجام داده و به جای او صحبت کنیم.
این تمرین علاوه بر تقویت مغز و در نتیجه به دست آوردن هوش کلامی بالا ، میتواند ما را در درک بهتر موقعیت فرد مقابل یاری کند، مانند کنترل خشم، تقویت قدرت تصمیمگیری، حل مسائل و بسیاری از موارد دیگر.
۱۱–صحبت بدون مکث و تپق
از تکنیک های افزایش هوش کلامی و بهترین راه برای بهتر صحبت کردن، ایستادن جلوی آیینه است. برای این تمرین جلوی آیینه بایستید و سعی کنید یک دقیقه بدون مکث و تپق صحبت کنید.
مهم نیست موضوع صحبت شما چیست، مهم روان صحبت کردن است. این کار باعث میشود در موقع صحبت بتوانید حواس خود را بیشتر جمع کنید و کلمات و جملات را در جای درست به کار ببرید.
پیشنهاد می شود مقاله : بداهه گویی، کنترل تپق و اضافات کلامی که میتواند به شما در هر شرایطی کمک کند را بخوانید.
در این مقاله به شکل مفصل به مهارت ها، تمرین ها و آن چه برای بهبود هوش کلامی تان نیاز است پرداختیم .
اما نکته مهمی که باید به آن توجه نمود این است که دانستن اهمیت هوش کلامی و تأثیرش برای شما در زندگی روزمره صرفاً یک طرف مسئله است، مهمتر از آن اقدام، تمرین مستمر و تلاش برای رسیدن به سطح ایدهآل است.
اما حالا نوبت شماست !
بگویید از هوش کلامیتان استفاده میکنید ؟ چقدر این مهارت برای خودتان ، اعضای خانواده و همکارانتان مهم است ؟ و چه تدابیری برای بهبود آن دارید ؟