تفکر انتقادی توانایی تفکر روشن و منطقی، درک ارتباط منطقی بین ایدهها است. تفکر انتقادی از زمان فیلسوفان اولیه یونان مانند افلاطون و سقراط گرفتهشده است و موضوع بحث و تفکر بسیاری بوده است و همچنان در عصر مدرن تفکر انتقادی موضوع بحث است، بهعنوانمثال میتوان توانایی تشخیص اخبار جعلی و دروغین را در این دسته قرار داد.
تفکر انتقادی را میتوان توانایی درگیر کردن تفکر بازتابی و مستقل نیز توصیف کرد.
در واقع، تفکر انتقادی مستلزم استفاده از توانایی خود در استدلال است. این موضوع در مورد یک یادگیرنده فعال است در صورتی که در مورد یک دریافتکننده منفعل اطلاعات نیست.
چگونه تفکر انتقادی داشته باشیم؟
متفکران منتقد، برای قبول کردن ارزش یک مسئله ایدهها و فرضیات را دقیقاً زیر سؤال میبرند. آنها همیشه به دنبال تعیین این موضوع هستند که آیا ایدهها، استدلالها و یافتهها نمایانگر کل تصویر هستند یا خیر ویا آیا میتوانند دریابند که اینگونه هست یا نیست.
متفکران در تفکر انتقادی بهطور منظم با توجه به منطق، مشکلات را شناسایی، تحلیل و حل میکنند.
شخصی بامهارت تفکر انتقادی میتواند:
- پیوندهای بین ایدهها را درک کند.
- اهمیت و ارتباط استدلالها و ایدهها را تعیین کند.
- استدلالها را بشناسد، بسازد و ارزیابی کند.
- ناسازگاریها و خطاهای موجود در استدلال را شناسایی کند.
- به روشی منسجم و سیستماتیک به مسئله نزدیک شود.
- در توجیه فرضیات، باورها و ارزشهای خود تأملکند.
چرا تفکر انتقادی مهم است؟
تفکر انتقادی مهم است. بهطورکلی، تفکر انتقادی به توانایی درک روابط منطقی بین ایدهها اشاره دارد. وقتی شخصی این ارتباطات را درک میکند، ساختن استدلالهای منطقی بر اساس آن ایدهها آسانتر میشود. همچنین ارزیابی استدلالی که افراد دیگر ارائه میدهند برای اینکه ببینند آیا این استدلالها مبتنی بر استدلال درست است آسانتر میشود.
ازآنجاکه تفکر انتقادی شامل اتصال مفاهیم و ایدههای مهم است، متفکران انتقادی معمولاً حل مشکلات را به روشی سیستماتیک آسان میکنند. متفکران انتقادی همچنین میتوانند اولویتبندی کنند که کدام ایدهها بیشتر به استدلالهای خودشان مربوط میشود.
با توجه به این ایده کلی که تفکر انتقادی درگیر آن است، باید بهراحتی درک کرد که چرا تفکر انتقادی برای دانشآموزان مهم است. دانشآموزانی که تفکر انتقادی دارند، از توانایی بیشتری برای مقابله با طیف گستردهای از مشکلات که در مدرسه با آنها روبرو میشوند، برخوردار هستند.
این دانشآموزان بهتر میتوانند مفاهیم جدیدی را بر اساس ایدههای قبلی که آموختهاند، بسازند. اینیک مهارت مفید در کل دوران مدرسه است. ریاضیات پیشرفته بر اساس ایدههای سادهتر ریاضی ساختهشدهاند. آزمایشهای علمی به درک اساسی از مواد مختلفی که در آزمایشگاه استفاده میشود، نیاز دارد. استدلال پیشرفته ریشه در توانایی ساده شناسایی اطلاعاتی دارد که فرض اصلی استدلال را پشتیبانی میکند.
باوجود تمام مزایای بالقوهای که ممکن است با داشتن مهارتهای انتقادی همراه باشد، این مهارتها بهطور مستقیم در مدرسه آموزش داده نمیشوند. چنین مهارتهایی ممکن است در طول دورههای مختلف و کار در مدرسه بهطور ناخواسته آموزش داده شود، اما در بیشتر موارد، مهارتهای تفکر انتقادی بهطور مستقیم موردتوجه قرار نمیگیرند. هیچ کلاس متعهد به آموزش مهارتهای تفکر انتقادی وجود ندارد، و معلمان را از طریق چندین موضوع مجبور میکند تا روشهای ادغام تفکر انتقادی را بهطور مستقل در هنگام درس دادن خود پیدا کنند و به دانشآموزان یاد دهند.
تفکر انتقادی دانشجویی
دانشجویان با ورود به دانشگاه باید چندین مهارت پیشرفته تفکر انتقادی را فراگرفته باشند که از طریق کار در دانشگاه، تفکر انتقادی را پشتیبانی میکنند. بهطور خاص، شش مهارت تفکر انتقادی وجود دارد که دانشآموزان دبیرستان و دانشجویان را میتواند پشتیبانی کند. این مهارتها میتواند به دانشجویان کمک کند تا در طیف وسیعی از موضوعات، عملکرد بهتری داشته باشند.
تفکر انتقادی، تفکر در مورد مسائل به روشهای خاصی است تا در شرایطی که متفکر از آن آگاه است، به بهترین راهحل ممکن برسد. به زبان سادهتر، اینیک روش تفکر درباره هر چیزی است که در حال حاضر ذهن شما را به خود مشغول کرده است تا به بهترین نتیجه ممکن برسید.
تفکر انتقادی:
تفکر انتقادی روشی است که درباره چیزهای خاص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار میگیرد؛ این موضوع مانند جمعآوری حقایق و دانش یا چیزهایی نیست که شما میتوانید یکبار یاد بگیرید و سپس برای همیشه از آن استفاده کنید.
مهارتهای موردنیاز تفکر انتقادی
مهارتهایی لازم برای اینکه بتوانیم تفکر انتقادی داشته باشیم متنوع است و شامل مشاهده، تحلیل، تفسیر، تأمل، ارزیابی، استنباط، توضیح، حل مسئله و تصمیمگیری است.
روند تفکر انتقادی شامل ۵ مرحله است
- شناسایی – شناسایی مشکل و تعریف دقیق آن.
- راهحل – راهحل بالقوه را پیشنهاد دهید.
- اکتشاف – یک برنامه عملیاتی بالقوه ایجاد کنید که منجر به ارزیابی راهحل بالقوه شود.
- اقدام – اقدامات اساسی را برای تکمیل و اجرای برنامه اقدام انجام دهید.
- ارزیابی مجدد – برنامه عملیاتی را بررسی کنید تا مشخص شود آیا این مسئله، مشکل شناساییشده را حل کرده است.
بهطور خاص ما باید بتوانیم:
مشکل را شناسایی کنیم
شناسایی برای تفکر انتقادی مهم است زیرا به توانایی دانشآموز در شناسایی مسئله موجود و اینکه چه عواملی بر این مسئله تأثیر میگذارد، اشاره دارد. اولین مهارت تفکر انتقادی همان چیزی است که به دانشآموزان امکان میدهد دامنه مسئله را ببینند و شروع به تفکر در مورد چگونگی حل مسئله کنند. در یک وضعیت جدید، فراگیران میپرسند مشکل چیست، چرا ممکن است اتفاق بیفتد و نتیجه چیست. از این مجموعه سؤالات اولیه، آنها را به درک دامنه مسئله و راهحلهای بالقوه میرساند.
پژوهش
تحقیق در مورد یک مسئله نمیتواند آغاز شود تا زمانی که شناسایی انجام شود. پس از شناسایی، یادگیرنده میتواند تحقیق درباره این مسئله را شروع کند. چقدر تحقیق لازم باشد، به دامنه مسئله بستگی دارد. بهعنوانمثال، مسائل ریاضی ممکن است به تحقیق در مورد مثالها و بازنگری در فرمول های اساسی متکی باشند.
مشکلات پیچیدهتر، از جمله پرداختن به موضوعات بزرگ اجتماعی، نیز همانند روند درک دامنه موضوع و شناسایی مواردی که برای ارجاع به مشکل نیاز به ارجاع دارند، متکی هستند. تحقیقات در مورد ادعاهای افراد نیز مهم است. دانشآموزان باید بتوانند سخنرانی را بشنوند، از آن سؤال کنند و با استفاده از شواهد عینی کشف شده از طریق تحقیق، سخنرانی را تأیید کنند. این در مقابل پاسخ غیر انتقادی پذیرش ساده بیانیه است.
شناسایی تعصبات و اعتقادات
شناسایی تعصب و اعتقاد یکی از مهارتهای دشوار دانشآموزان برای درک این موضوع است. همه سوگیریهایی برای خود دارند، از جمله خود دانشآموزانکه آن ها نیز تعصباتی برای خود دارند. یک یادگیرنده باید بتواند تعصب موجود در مطالبی را که در حال بررسی آنها است و ممکن است بر روی نوشتههای او از جمله مقالات و تحقیقات او تأثیر بگذارد، شناسایی کند.به طور مثال سوگیری های موجود در مدارس ابتدای در مورد علم و ثروت بر مقالات یا انشا دانش آموزان تأثیر سو داشته و دارد.
نویسندگان ممکن است مواردی را بنویسند که نظر خاصی را ترجیح میدهد، و این موضوع بر میزان اعتماد خواننده مطالب تأثیر میگذارد. از طرف دیگر، دانشآموزان باید بتوانند سوگیریهای خود را نیز بررسی کنند. مهم نیست که به نفع دیدگاه خود بنویسید یا نه، که با پیشرفت فرد در تحصیلات خود از طریق تحصیلات عالی اهمیت فزایندهای پیدا میکند. برای دانشآموزان مهم است که دیدگاههای خود و همچنین شواهدی را که میخوانند به چالش بکشند.
استنباط کردن
توانایی استنباط از مهارت مهمی است که دانشآموزان میتوانند هنگام یادگیری نحوه تجزیه و تحلیل دادهها و جمعآوری اطلاعات، یاد بگیرند. در طول جمعآوری اطلاعات، همیشه در یادگیری نحوه نتیجهگیری بر اساس آن اطلاعات بسیار مهم است. دانشآموزان باید بتوانند به مجموعهای از شواهد نگاه کنند و تعیین کنند که معنی این دادهها چیست. همه استنباطها صحیح نیستند، بنابراین دانشآموزان همچنین باید با استنتاج دادههای جدید یا ارزیابی مجدد شواهد موجود، بتوانند استنباطهای خود را دوباره ارزیابی کنند.
تعیین ارتباط
برای استنباط صحیح و تدوین استدلال، دانشآموزان باید بتوانند ارتباط اطلاعاتی را که دریافت میکنند تعیین کنند. این مسئله بررسی سوگیری یا تعصبات نیست این موضوع تا آنجا است که بتوان اطلاعاتی را که برای حل یک مسئله یا بحث و گفتگو مناسب است، شناسایی کرد.
این امر بهویژه هنگامیکه دانشآموزان درزمینه های تحقیقاتی پیشرفتهتری قرار میگیرند بسیار مهم است. بهعنوانمثال، هنگامیکه دانشآموزان شروع به نوشتن مقاله میکنند، باید بتوانند اسناد اولیه و ثانویه را که میتواند استدلال آنها را تأیید کند، جستجو کنند. هرچه دانشجو مهارت بیشتری در تعیین ارتباط این اسناد پیدا کند، زمان کمتری را برای مرتبسازی از طریق اسناد غیر مرتبط که تحقیقات آنها را پشتیبانی نمیکنند، صرف میکنند.
کنجکاوی
شاید بهطور غیرقابلقبولی، برای افراد نیز مهم باشد که یاد بگیرند چگونه کنجکاوی خود را مهار کنند. کنجکاوی ازاینجهت مهم است که باعث تحقیق و کاوش در یک موضوع میشود. بااینحال، مطابق با نیاز به تعیین ارتباط، نیاز به تعیین محل پایان یک خط تحقیق است.
کنجکاوی میتواند افراد را به جستجوی تعداد زیادی از موضوعی در حین تحقیق که فقط باعث اتلاف وقت میشود و بجای اینکه اطلاع از تحقیقات دانشجورا پشتیبانی کند او را منحرف میکند. هرچه دانشجو مهارت بیشتری در یادگیری نحوه پایان دادن به برخی از مسیرهای تحقیقاتی کسب کند، بیشتر میتواند بر حمایت از مطالعات خود و یافتن شواهدی که در تحقیقات آنها مؤثر است تمرکز کند.
هدف نهایی تصمیمگیری رسیدن به نتیجهگیری عملی است و تفکر انتقادی فرایندی است که ثابت میکند آیا نتیجهگیری درست است یا خیر.
اما به نظر میرسد در این فرایند، مفاهیم اساسی آنکه باعث موفقیت تفکر انتقادی میشود، درک نمیشوند. تفکر انتقادی مبتنی بر چهار عنصر یا مفهوم کلیدی است:
منطق – منطق در تشخیص روابط مستقیم بین علل و پیامدها وارد عمل میشود. منطق یکی از مهمترین مهارتهایی است که باید در هنگام تصمیمگیری داشته باشید زیرا منطق امکان پیشبینی دقیق در مورد تأثیر راهحلهای بالقوه بر افراد و سیستم ها را فراهم میکند.
حقیقت – برای اهداف تفکر انتقادی، حقیقت دادههای بیطرفانهای درباره یک رویداد است. واقعیتهای غیراحساسی و بیطرفانه بخشی اساسی از فرآیند تفکر انتقادی است زیرا برای حل مسئله استفاده میشود. تفکر انتقادی سوگیریها را مرتب میکند و بر دادههای مستند متمرکز میشود که به نتیجه نهایی اعتبار میبخشد.
متن – ایجاد لیستی از تأثیرات راهحل نهایی به معنای در نظر گرفتن تأثیرات تاریخی راهحلهای مشابه است. این لیست همچنین باید شامل فشارهای تخفیف دهنده و عواملی باشد که میتواند تحت تأثیر راهحل نهایی قرار گیرد. عناصر بیرونی را باید در نظر گرفت. حل یک مشکل به همراه ایجاد مشکلات دیگر مفید نیست.
گزینههای جایگزین – این بدان معنی است که راهحلهای بالقوهای را که در حال حاضر استفاده نمیشوند، جستجو کنید. تفکر انتقادی مستلزم در نظر گرفتن روشهای جدید نزدیک شدن به مشکلات مطابق با اهداف فعلی دنیای واقعی است که مبتنی بر دادههای بیطرفانه و دقیق است.
بااینحال، روند تفکر انتقادی نیز به پرسیدن سؤالات درست تفکر انتقادی بستگی دارد. میتوانیم این مرحله را سؤالات حیاتی بنامیم. این موضوع، توانایی را برای تشخیص سوگیری از واقعیتها، راهحلهای بالقوه از راهحلها فراهم میکند. اهمیت سؤالات مناسب در رسیدن به پاسخی عملی را نمیتوان به حداقل رساند. موضوعی که اینجا وجود دارد این است که برای بحث در مورد سؤالات مهم ایجاد سؤالات مناسب چگونه هستند. پاسخ ساده این است که یک سؤال مناسب جواب عملی ارائه میدهد که به معنای پاسخ مفید و اضافی است. سؤال بعدی این است که چگونه چنین سؤالی تدوین میشود؟
در اینجا برخی از نکات اساسی وجود دارد که باید هنگام تنظیم یک سؤال مهم در نظر بگیرید:
یک سؤال خوب برای درخواست اطلاعات خاص طراحیشده است که باید مختصر و با مفهوم مستقیم بیان شود.
بهجای سؤالات بسته از سؤالات باز استفاده کنید. یک سؤال آزاد را نمیتوان با بله یا نه پاسخ داد. این نوع از سؤالات نیاز به شرح و تفکر دارد.
سؤالات بعدی را در نظر بگیرید. پاسخ به سؤالات شما ممکن است بیانگر این موضوع باشد که برای به دست آوردن اطلاعات موردنیاز شما سؤالات بیشتری لازم است.
آموزش مهارتهای تفکر انتقادی
در واقع آموزش مهارتهای تفکر انتقادی چیزی است که معلمان بهطور ناخواسته بدون اینکه بفهمند واقعاً دروس آنها چگونه بر این مهارتها تأثیر میگذارد، آموزش میدهند. در حقیقت، معلمان باید سعی کنند تفکر انتقادی را در طراحی آموزشی جدانشدنی قرار دهند. تقریباً هر مربی میتواند با مدلسازی رفتار برای دانشآموزان خود، آموزش تفکر انتقادی را شروع کند.
آنها میتوانند اطلاعات، منابع و تعصبات را ارزیابی کنند. اما برای دستیابی به مهارتهای تفکر انتقادی عمیق، معلمان همچنین باید مشکلات و سناریوهای گستردهای را ارائه دهند که دانشآموزان باید خودشان راه حلها را کشف کنند. با ارائه یک مسئله یا سناریو که باید به آن پرداخته شود ، به دانشآموزان فرصت داده شود تا در این موردبحث کنند.با انجام این کار دانشآموزان میتوانند در هنگام یادگیری نحوه ساختن استدلالهای خود، ارزش سایر استدلالها را نیز ببینند.
این نیز فرایندی است که از طریق آن دانشآموزان میتوانند یاد بگیرند که چگونه اطلاعاتی را که به آنها در ارائه این استدلالها کمک میکند، شناسایی کنند. معلمان همچنین میتوانند در مورد این استدلالها بازخورد ارائه دهند تا دانشآموزان در آینده روند تحقیق و استدلال خود را بهبود بخشند.
روش استفاده از تفکر انتقادی
به موضوع بهصورت عینی و انتقادی فکر کنید.
-
- استدلالهای مختلفی را که در رابطه با یک مسئله خاص وجود دارد شناسایی کنید.
- یک دیدگاه را ارزیابی کنید تا مشخص شود چقدر قوی یا معتبر است.
- نقاط ضعف یا نکات منفی موجود در شواهد یا استدلال را بشناسید.
- توجه داشته باشید که پشت یک بیانیه یا استدلال چه پیامدهایی وجود دارد.
- برای استدلالی که میخواهیم مطرح کنیم، استدلال ساختاری و پشتیبانی ارائه میدهیم.
فرآیند تفکر انتقادی
باید توجه داشته باشید که هیچیک از ما دائماً انتقادی نمیاندیشیم.
گاهی اوقات ما تقریباً به هر روشی فکر میکنیم اما به روش انتقادی خیر، مثلاً وقتی کنترل خود تحت تأثیر عصبانیت، غم و اندوه یا شادی قرار میگیرد یا وقتی احساس میکنیم کاملاً خونسرد هستیم نمیتوانیم به روش تفکر انتقادی فکر کنیم و تصمیم بگیریم.
از طرف دیگر، خبر خوب این است که، ازآنجاکه توانایی تفکر انتقادی ما با توجه به ذهنیت فعلی ما متفاوت عمل میکند، بیشتر اوقات میتوانیم یاد بگیریم که با توسعه برخی فعالیتهای معمول و به کار بردن آنها در تمام مشکلاتی که داریم، توانایی تفکر انتقادی خود را بهبود ببخشیم..
هنگامیکه شما تئوری تفکر انتقادی را درک کنید، برای بهبود مهارتهای تفکر انتقادی خود باید با پشتکار تمرین کنید.
نبوغ در سادگی است
این تمرین ساده را امتحان کنید تا به شما در شروع تفکر انتقادی کمک کند.
به چیزی فکر کنید که اخیراً شخصی به شما گفته است. سپس سؤالات زیر را از خود بپرسید:
چه کسی گفته؟
شخص را میشناسید؟ شخص در موقعیت اقتدار یا قدرت است؟ مهم است که چه کسی این را به شما گفته است؟
چه چیزی گفته است؟
آیا او حقایق را بازگو کرده است یا نظر خود را گفته است؟ آیا او همه حقایق را ارائه دادهاست؟ آیا او چیزی را کنار گذاشته یا جا انداختهاست؟
در چه جایی گفته است؟
درملأعام و در میان دوستان یا غریبهها بود یا در خلوت؟ آیا افراد دیگر فرصتی برای پاسخ دادن به ارائه یک پاسخ جایگزین داشتند؟
چه زمانی گفته است؟
قبل، حین یا بعد از یک اتفاق مهم بود؟ آیا زمانبندی مهم است؟
چرا گفته است؟
آیا او استدلال عقیده خود را توضیح داد؟ آیا او سعی میکردند شخصی را خوب یا بد جلوه دهد؟
او چگونه موضوع را بیان کرد؟
آیا او خوشحال بود یا غمگین، عصبانی یا بیتفاوت بود؟ آیا آنها آن را نوشتند یا گفتند؟ آیا میتوانید آنچه را که گفته شد درک کنید؟
هدف شما چیست؟
یکی از مهمترین جنبههای تفکر انتقادی این است که تصمیم بگیرید چه چیزی را هدف خود قرار دهید و سپس بر اساس طیف وسیعی از امکانات تصمیمگیری کنید.
هنگامیکه این هدف را برای خود روشن کردید، باید از آن بهعنوان نقطه شروع در همه شرایط آینده که نیاز به فکر و احتمالاً تصمیمگیری بیشتر دارند استفاده کنید. در صورت لزوم، همکاران خود را در محل کار و خانواده یا اطرافیان خود را از قصد خود برای پیگیری این هدف آگاه کنید. سپس باید کارهای خود را نظم دهید تا در جریان امور خود باشید. پس تغییر شرایط به این معنی است که شما مجبور هستید از آغاز روند تصمیمگیری مجدداً بازدید کنید یا آن را دوباره ارزیابی کنید.
با این وجود مواردی وجود دارد که مانع از تصمیمگیری ساده میشود. همه ما طیف وسیعی از دوست داشتنها و دوستنداشتنها، رفتارهای آموختهشده و ترجیحات شخصی را که در طول زندگیمان ایجاد شده است، با خود این طرف و آن طرف میبریم که آنها شاخصههای انسان بودن هستند.
سهم عمدهای در اطمینان ما از نظر انتقادی و آگاهی از این خصوصیات، ترجیحات و تعصبات شخصی و در نظر گرفتن مراحل بعدی احتمالی برای آنها وجود دارد ، چه در مرحله بررسی قبل از اقدام باشند و چه بهعنوان بخشی از تجدیدنظر ناشی از اتفاقات غیرمنتظره یا موانع پیشبینینشده باشند.
هرچه با وضوح بیشتری از خود، یعنی نقاط قوت و ضعف خودآگاهی داشته باشیم، بهاحتمال زیاد تفکر انتقادی ما مثمر ثمرتر خواهد بود.
منفعت آیندهنگری
شاید مهمترین عنصر تفکر انتقادی آیندهنگری باشد.
ما بارها و بارها آن را شنیدهایم، ما با زمانهای تغییر بیسابقهای روبرو هستیم. عواملی که موفقیت را دیروز ایجاد کردند لزوماً امروز موفقیت ایجاد نمیکنند. تجارت بهطور معمول کافی نیست. ریچارد فوستر از دانشگاه ییل میگوید که “در ۱۰ سال آینده، ۴۰٪ از شرکتها از بین خواهند رفت”. بنابراین، بزرگترین خطر پسازآن کاهش نزولی سود های ماهیانه است. بنابراین جای تعجب نیست که تفکر انتقادی، که وضعیت موجود را به چالش میکشد، یک مهارت اصلی برای رهبران و نیروی کار آینده ما است.
بنابراین، مشکل دقیقاً چیست؟ مشکل این است که ما خیلی از مسائل را نمیدانیم و خودمان نیز به این ندانستن آگاه نیستیم. ما جهانبینی و ذهنیتهایی داریم که مانع از آن میشوند که قلمرو کاملی از امکاناتی را که در مقابل ما قرار دارد ببینیم. اش بوچانان، در مقاله خود به نام “ماهیت ذهنیتها” تأثیر ذهنیتها را به این روش بیان میکند: “ذهنیتها مانند یک استاد عروسک بازی، رشتههای امکانات آینده ما را میکشند.”
بنابراین از این طریق، این باورها، نگرشها و پیشفرضهای عمیقاً متعلق به ما هستند که زیربنای جهانبینی و ذهنیت ما را تشکیل میدهند که میتوانند آینده مطلوب ما را ایجاد کنند یا آن را از رده خارج کنند. این جهانبینی و ذهنیت ماست که میتواند ما را قادر به دیدن فرصتهای جدید در مواردی کند که وجود ندارند.
برای اطمینان از اینکه فرصتها نادیده گرفته نمیشوند و ریسکها شناسایی میشوند، ضروری است که فرضیات و عقایدمان را مرتباً به چالش بکشیم. ازآنجاکه دیدگاههای اقتصادی، فناوری، سیاسی، زیستمحیطی و اجتماعی، در میان سایر مناطق، بهسرعت در حال تغییر شکل و به طور کلی در حال تغییر هستند، نیاز به این مهارت ضروریتر شده است.
دو نوع فرض وجود دارد، فرضهایی که ما آگاهانه انتخاب میکنیم و سپس بهصورت ناخودآگاه در روان ما کمی عمیقتر میشوند. اینها همانهایی هستند که از آنها آگاه نیستیم.
تقریباً تمام تصمیماتی که میگیریم و اجرا میکنیم اگر دلایلی برای کنار گذاشتن آنها پیدا کنیم فاجعه به بار نمیآورند. اگر به یک نتیجهگیری آزمایشی برسیم، مکث کنیم و تأثیر آن را بر روی افراد و فعالیتهای اطراف خود در نظر بگیریم، تصمیمگیری ما بینهایت بهتر خواهد بود و احتمالاً به موفقیت منجر خواهد شد.
عناصر موردنیاز بهطورکلی متعدد و متنوع هستند. در بسیاری از موارد، در نظر گرفتن یک عنصر از منظری متفاوت، ریسک احتمالی در پیگیری تصمیم ما را نشان میدهد.
بهعنوانمثال، انتقال یک فعالیت تجاری به مکان جدید ممکن است میزان تولید بالقوه را به میزان قابلتوجهی بهبود بخشد اما اگر فاصله جابجایی بیشازحد باشد، ممکن است منجر به از دست دادن نیروهای ماهر نیز شود. کدامیک از این موارد مهمتر است؟ آیا راهی برای کاهش درگیری وجود دارد؟
اینها نوعی از مشکلاتی است که ممکن است ناشی از تفکر انتقادی ناقص باشد، نمایشی که شاید اهمیت حیاتی تفکر انتقادی خوب را نشان دهد.
استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی در حل مسئله
حل مسئله را بهعنوان فرایندی با چهار مرحله تصور کنید:
تعریف مسئله، ایجاد امکانات،یک برنامه ایجاد کنید و برنامه خود را انجام دهید.
مرحله ۱: مشکل را تعریف کنید. برای تعریف مؤثر یک مسئله، درک کنید که مشکل چیست ؟عدم تطابق بین آنچه میخواهید و آنچه دارید. حل مسئله تماماً کاهش فاصله بین این دو عامل است.
۲-بدون شرم و سرزنش، در مورد آنچه در حال حاضر در زندگی شما وجود دارد، حقیقت را بگویید. بهعنوانمثال: “من اغلب هنگام خواندن تکالیف فیزیک خوابم میبرد و پس از بستن کتاب دیگر نمیتوانم آنچه را که خواندهام به یاد بیاورم.”
۳-در مرحله بعد، آنچه را که میخواهید با جزئیات توصیف کنید. به دنبال موارد خاص بروید: ”من میخواهم وقتیکه در مورد فیزیک میخوانم هوشیار باشم. همچنین میخواهم هر فصل را که میخوانم بهطور خلاصه جمعبندی کنم. ”
به یاد داشته باشید وقتی مشکلی را با روشهای محدود تعریف میکنیم، راهحلهای ما صرفاً مشکلات جدیدی ایجاد میکنند. همانطور که آلبرت انیشتین گفت: “جهانی که ما ساختهایم نتیجه سطح تفکری است که تاکنون انجام دادهایم. ما نمیتوانیم مشکلات را در همان سطحی که ایجاد کردیم حل کنیم.
این ایده کاربردهای زیادی برای موفقیت در مدرسه دارد. بهعنوانمثال یک دانش آموز را در نظر بگیرید که با یادداشتبرداری دستوپنجه نرم میکند. او فکر میکند مسئله این است که یادداشتهایش خیلی سخت است. وی تصمیم میگیرد راهحل منطقی، برای یادداشتبرداری خود پیدا کند. هدف جدید او نوشتن تقریباً هر چیزی است که مربیانش میگویند. اما هرچقدر هم سریع و خشمگینانه بنویسد، نمیتواند همه نظرات مربیان را درک کند و بنویسد.
در نظر بگیرید که چه اتفاقی میافتد وقتی این دانشآموز مسئله را به روشی جدید تعریف میکند. پس از تأمل بیشتر، او تصمیم میگیرد که معضل او کمیت یادداشتهایش نیست بلکه کیفیت آنها است. او قالب جدیدی را برای یادداشتبرداری اتخاذ میکند، او یادداشت های خود را به دو ستون تقسیم میکند. در ستون سمت راست، او فقط نکات اصلی هر سخنرانی را یادداشت میکند. در ستون سمت چپ، او دو یا سه خط در مورد جزئیات را برای پشتیبانی هر نقطه یادداشت میکند.
باگذشت زمان، این دانشآموز کشف شادیآور میکند که معمولاً فقط سه یا چهار ایده اصلی برای یادآوری از هر سخنرانی وجود دارد. او در ابتدا فکر میکرد راهحل این است که یادداشتهای بیشتری یادداشت کند. آنچه واقعاً کارساز بود، یادداشتبرداری به روشی جدید بود.
مهارتهای تفکر انتقادی در عمل:
در مورد رشته نحصیلی اصلی خود فکر کنید،تصمیمی که بسیاری از دانشجویان در آموزش عالی را به دردسر میاندازد، انتخاب رشته است. توزین مزایا، هزینهها و نتایج یکرشته احتمالی یک چالش فکری است. این انتخاب فرصتی برای استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی، تصمیمگیری و حل مسئله است. پیشنهادها زیر شما را در این روند بهظاهر طاقتفرسا راهنمایی میکند.
اولین قدم کشف گزینهها است. برای کشف گزینههای انتخاب رشته خود میتوانید از پیشنهادها زیر استفاده کنید:
سرگرمکننده ها را دنبال کنید. شاید شما مشتاقانه منتظر شرکت در یکی از کلاسهای خود باشید و حتی دوست داشته باشید تکالیف خود را انجام دهید. این سرنخی برای انتخاب رشته شماست.
ببینید آیا میتوانید الگوهای ماندگار در موضوعات و فعالیتهای فوقبرنامهای را که طی سالهای گذشته از آنها لذت بردهاید، پیدا کنید. به دنبال رشتهای بگردید که به شما امکان ادامه و گسترش این تجربیات را بدهد.
سعی کنید برای سؤالات زیر با استفاده از طوفان مغزی یا طوفان فکری پاسخ دهید:
با انجام زمان برنامهریزی نشده بیشتر از چهکاری لذت میبرید؟
تصور کنید که در یک مهمانی هستید و یک مکالمه جذاب دارید. این گفتگو درباره چیست؟
چه نوع مشکلاتی را حل میکنید ؟آیا مشکلاتی است که مردم را درگیر میکند؟ چه محصولی برای حل این مشکل وجود دارد؟ چه ایدههایی برای آن وجود دارد؟
با انتخاب شما درزمینهٔ خواندن مطالب، نمایشهای تلویزیونی و سایر سرگرمیها، چه علایقی آشکار میشود؟
با انتخاب این رشته یک روز ایده آل در آن برای شما چگونه خواهد بود؟ توصیف کنید که کجا زندگی میکنید، چه کسی با شما خواهد بود و چهکاری در طول روز انجام میدهید. آیا هیچیک از این چشماندازها رشته اصلی را پیشنهاد میکند؟
سؤالاتی ازایندست میتواند یک “عامل سرگرمکننده” را کشف کند که به شما انرژی میدهد تا کار تکمیل یکرشته تحصیلی را به پایان برسانید.
کلام آخر
تفکر انتقادی دستیابی به بهترین نتایج ممکن در هر شرایطی است. برای دستیابی به این هدف باید شامل جمعآوری و ارزیابی اطلاعات از منابع مختلف باشد. تفکر انتقادی نیاز به ارزیابی روشن، غالباً ناخوشایند از نقاط قوت، ضعف و ترجیحات شخصی شما و تأثیر احتمالی آنها در تصمیماتی که میگیرید، دارد.
تفکر انتقادی تا حد امکان نیاز به توسعه و استفاده از آیندهنگری دارد.
در اجرای تصمیمات گرفتهشده از تفکر انتقادی باید ارزیابی نتایج احتمالی و راههای جلوگیری از نتایج بالقوه منفی یا حداقل کاهش تأثیر آنها لحاظ شود.
تفکر انتقادی شامل بررسی نتایج کاربرد تصمیمات گرفتهشده و اجرای تغییرات در صورت امکان است.
ممکن است تصور شود که ما بیشازحد خواسته های خود را در مورد تفکر انتقادی گسترش میدهیم و انتظار داریم که بهجای بررسی اطلاعات داده شده و دانش بهدستآمده، به ساخت معنی متمرکز کمک کند تا ببینیم آیا در صورت لزوم میتوان معنایی را ساخت که قابلقبول و مفید باشد یا خیر.
به نظر شما چگونه می توانید از تفکر انتقادی استفاده کنید؟آیا دوست دارید این مهارت را یاد بگیرید؟