آیا شما یک قایق بدون سکان هستید که در دریای زندگی به آب انداختهشده است؟
یا در مسیر رسیدن به خواستههای خود از زندگی هستید؟
بهترین کاری که میتوانید برای رسیدن به اهداف خود و تغییر زندگی خود انجام دهید این است که با ذهن خود دوست شوید تا با شما کار کند ، نه اینکه علیه شما و به ضرر شما کار کند.
در ادامه به پنج روش اشارهکردهایم که میتواند به شما کمک کند ذهن خود را بشناسید و با مدیریت ذهن خود ، برای رسیدن به آنچه در زندگی میخواهید از آن استفاده کنید.
۵ روش مدیریت ذهن برای تغییر زندگی شما
۱ – چشمانداز و تعیین هدف
“آیا میدانید به کجا میروید ، آیا چیزهایی را که زندگی به شما نشان میدهد را دوست دارید ؟”
اولین فن مدیریت ذهن برای به دست آوردن خواستههای شما در زندگی و تجارت مربوط به دانستن این است که کجا میروید و به چه چیزی میخواهید برسید.
اگر هدفی یا اهدافی ندارید ، کمی شبیه این است که در یک قایق بدون سکان قرار دارید که آب او را به ناکجاآباد خواهد برد.
نمیگوییم همه باید هدفی داشته باشند ، اما اگر میخواهید چیزی را در مورد زندگی خود تغییر دهید ، داشتن اهداف راهی عالی برای شروع است و میتواند زندگی شمارا تغییر دهد.
اینها میتوانند اهداف بلندمدت باشند ، میتوانند کوتاهمدت باشند اما در مورد روشن شدن این مسئله شما باید بدانید که چگونه زندگی میخواهید و چگونه میتوانید دید واضحی برای رسیدن به خواستههای خود داشته باشید ، بنابراین میتوانید اهداف مشخص خود را تعیین کنید.
این موضوع در مورد فکر کردن است که میخواهید زندگی شما بعد از ایجاد این تغییرات به چه شکلی خود را نشان دهد.
میخواهید چه احساسی داشته باشید؟ دوست دارید زندگی شما چه ضمیمه هایی داشته باشد؟
تنظیم یک چشمانداز
“اگر رؤیای خود را نسازید ، شخص دیگری شمارا برای کمک به ساختن آرزوهای خود ،استخدام خواهد کرد.”
– تونی گاسکینز
قبل از اینکه نقشه راه خود را تهیه کنید ، ابتدا باید مقصد نهایی خود را بهعنوان مکانی که در آن قرار دارید تصور کنید.
اصطلاح “دید” یا چشم انداز ممکن است دلهرهآور به نظر برسد ، اما نباید چنین باشد. “چشمانداز” بهسادگی بهعنوان “توانایی فکر کردن یا برنامهریزی آینده با تخیل یا خرد” تعریفشده است ، و همه ما میتوانیم این کار را بهراحتی انجام دهیم.
چشمانداز شما جایی است که میخواهید باشید و مسیر شما برای رسیدن به آنجاست. بسته به آنچه میخواهید در زندگی به دست آورید ، این موضوع ممکن است یک کار ساده باشد یا اگر به مهم بودن شکاف پی ببرید کاملاً قضیه فرق میکند و مفصلتر خواهد بود.
هیچ دید درست یا غلطی وجود ندارد زیرا این مسئله شخصی است. چیزی است که فقط شما خودتان آن را می دانید و میتوانید در رابطه با آن تصمیم بگیرید و این فرایند به شما کمک میکند تا اهمیت ایجاد دید منحصربهفرد خود را تشخیص دهید.
برای شروع ترسیم نقشه راه خود ، از فکر کردن به ایدههای اساسی در مورد مکانی که میخواهید در آنجا باشید و میخواهید به آنجا برسید ، استفاده کنید. این مرحله اول را به ایدهای کلی خود تبدیل کنید. این ایده باید چیزی باشد که بتوانید فوراً در ذهن خود آن را بیدار کنید و آن را در ذهن خود ببینید.
بهعنوانمثال ، شاید چشمانداز شما این باشد که تا ۴۰ سالگی بدهی نداشته باشید و فقط ۳۰ ساعت در هفته کارکنید. دید شما هرچه باشد ، لازم است چیزی ملموستر از “ثروتمندی” یا “معروف شدن” یا حتی فقط “سالم بودن” باشد ، زیرا ایدهای مبهم برای مدیریت ذهن کار نمیکنند. برای اینکه واقعاً قابلدستیابی باشد ، باید محکم و مشخص باشد و چیزی باشد که تصویری واضح در ذهن شما ایجاد میکند.
ساختن چشمانداز ممکن است کمی زمان بر باشد و این مشکلی برای شما پیش نمیآورد! نیازی به عجله در روند کار نیست ، زیرا این موضوع باید چیزی باشد که برای شما مهم و معنیدار باشد و این احتمال وجود دارد که شما قبل از مهارت پیدا کردن خود به آن فکر نکرده باشید که برای تمرین آن به زمان نیاز دارید.
برای مدیریت ذهن خود اگر فرد بصری یا دیداری هستید ، میتوانید از تابلو اهداف برای بیان بهتر آنچه میخواهید استفاده کنید (“بالاخره یک عکس بهتر از هزار کلمه است”). یا میتوانید با استفاده از تابلو آرزوها یک صفحه آنلاین ایجاد کرده و اهداف خود را با افراد دیگر به اشتراک بگذارید. با به اشتراکگذاری اهداف خود ، برخی از شفافیتها و لایهای از پاسخگویی ایجاد میکنید که این همیشه چیز خوبی است.
“بیننده به خودش دروغ میگوید ، دروغگو فقط به دیگران.”
– فردریش نیچه
یادداشتبرداری برای مدیریت ذهن
اگر نمیدانید که چه میخواهید یا هدف شما چیست ، به این فکر کنید که اگر پول بدون هدف بود ، چه میکردید؟ اگر تمام پول موجود در جهان را داشته باشید که احتمالاً به آن احتیاج دارید ، چهکاری انجام میدهید ، چگونه وقت خود را میگذرانید؟
برای مدیریت ذهن بهتر روش دیگر انجام این کار این است که به آنچه در کودکی دوست داشتید انجام دهید، فکر کنید. قبل از اینکه زندگی شما شلوغ شود و شما با واقعیتهای روزمره کسب درآمد و نگهداری از خانه ، خانواده یا هر آنچه فکر میکنید مانع رسیدن به آرزوها و اهداف شما میشود ، درگیر شوید.
وقتی میدانید که میخواهید چه چیزی را تغییر دهید یا بهبود دهید ، میخواهید زندگی شما چگونه باشد ، آن را یادداشت کنید.
به هدفی که در پشت آن قرار دارد توجه کنید و مطمئن شوید که اهداف شما با ارزشهای شما چگونه همسو هستند. بهعنوانمثال ، دلیل شما ممکن است ،همان طور که دلیل خیلی از افراد است ، این باشد که شما میخواهید بتوانید هزینه خانواده خود را تأمین کنید. برای اطمینان از اینکه ما از سطح مالی خاصی برخوردار هستیم این موضوع به ما این امکان را میدهد تا کارهایی را که میخواهیم انجام دهیم و سبک زندگی مورد نظرمان را داشته باشیم.
اما این فقط مربوط به پول نیست ، زیرا هدف باید باارزشهای ما همسو باشد که بتوانیم ذهن خود را نیز مدیریت کنیم. بنابراین ، برای ما این موضوع فقط داشتن پول نیست بلکه چگونگی به دست آوردن پول است. یکی از ارزشهایی که سعی میکنیم زندگی خود را بر اساس آن انجام دهیم ، یکپارچگی است . بنابراین مهم است که اهداف ما با یکپارچگی باهم همسو باشند.
به همین ترتیب ، این مسئله ارزشمند بودن د رمدیرت ذهن است . بنابراین ما میخواهم از طریق ارائه ارزش به مردم ، پول خود را به دست آورم ، این به معنای کمک به مردم است تا بهنوعی زندگی خود را بهبود ببخشیم.
اگر این موضوع کمی ارزشمند به نظر میرسد ، میتوانید ارزش های مختلفی از تفریح ، لذت بردن ، سلامتی ، عشق و … را داشته باشیم.
اگر میگویید میخواهید پول بیشتری داشته باشید ، آیا پول هدف است ، یا وسیلهای برای رسیدن به هدف خود است؟ برای اکثر مردم پول وسیلهای برای رسیدن به هدفشان یا نتیجه یک هدف است درنتیجه خود هدف نیست.
چرا باید اهداف را بنویسیم ؟
دلیل نیاز شما برای نوشتن اهداف این است که اهداف به شما در بهبود واقعیت فعلی و مدیریت ذهن خود کمک میکنند .
اهداف صحیح نوشتهشده به شما کمک میکنند تا باعث ایجاد انگیزه ، ایجاد امید و پر شدن از میل و خواسته شما شوند. هر چیزی که بتواند احساس بهتری در شما ایجاد کند و به شما کمک کند تا در لحظه فعلی دوباره تمرکز کنید ، در سفر موفقیت خود برای شما و همچنین مدیریت ذهن بسیار مفید خواهد بود.
بنابراین ، هر بار که هدفی را مینویسید درواقع در حال حاضر به خود الهام میدهید و همچنین به خودتان کمک میکنید تا بهجای فردا همین حالا اقدام کنید!
برای مدیریت ذهن سعی کنید کمتر از ده هدف داشته باشید
ما دریافتهام که وقتی تلاش میکنید بیش از ده هدف برای یک سال بنویسید ، شروع میکنید به خود بگویید که آنچه میخواهید خیلی سخت است. کلید نوشتن اهداف این نیست که تکتک اهداف خود را بنویسید بلکه تلاش خود را بر روی اهداف اصلی خود متمرکز کنید.
اجازه ندهید اهداف کوچک شمارا گیج کنند. غالباً وقتی افراد به اهداف کوچکتر خود میاندیشند درواقع وظایفی را عنوان میکنند که لازم است بهعنوان بخشی از یک هدف اصلی انجام شود. اگر میتوانید راهی دیگر برای ردیابی این موارد پیدا کنید.
۲ – مدیرت ذهن به سبک سهامداری
اهداف عالی هستند اما بهتنهایی کافی نیستند. اینجاست که مدیریت ذهن واقعاً شروع به ایجاد تغییر میکند. شما باید موقعیت مکانی خود را بررسی کنید و ببینید چه چیزی مانع شما از رسیدن به اهداف خود میشود.
احتمال وجود باورهای شخصی و افکار منفی در کمین ضمیر ناخودآگاه شما هستند که بهسختی کار میکنند تا شمارا دقیقاً همانجایی که اکنون هستید نگهدارند. این باورها شمارا در جای مطمئنی قرار میدهند ، حداقل تا آنجا که به ذهن شما مربوط میشود . حتی ممکن است شما متوجه آنها نشوید که همانجایی هستید که میخواهید باشید!
این روش در مورد شناسایی و کاوش این باورهای محدودکننده است.
به اهداف خود نگاه کنید و به واکنش درون خود گوش دهید.
هرکجا که احساس منفی یا واکنش عاطفی منفی داشته باشید وقتی با خود میگویید : این هدف من است اما من نمیتوانم این کار را انجام دهم زیرا … یا هرگز چنین کاری نمیکنم … یا واقعبینانه نیست … یک عقیده منفی محدودکننده وجود دارد
کار شما این است که آنها را پیدا کنید و بنویسید.
هنگامیکه آنها را شناختید میتوانید با آنها کنار بیایید. میتوانید به خود بگویید من فقط آن افکار محدودکننده منفی و غیرمفید را دارم ، اما آنها فقط افکار هستند. آنها یک حقیقت در کل جهان نیستند و شما میتوانید آنها را از ذهن خود بیرون کنید.
شهود ابزاری برای مدیریت ذهن
برای هرکدام از ما پیشآمده است که وقتی از خواب بیدار میشویم حس خوبی نسبت به یک موضوع نداریم یا ممکن است برای هریک از ما پیشآمده باشد که میخواهیم از مسیری عبور کنیم اما چیزی در وجود ما میگوید از این راه نرو یا این کار را انجام نده !
اما وقتی ما به این صدا گوش نمیدهیم و از راهی که ذهن منطقی ما میگوید میرویم میبینیم که ترافیکی راه را بند آورده است یا اتفاقی برای ما میافتد متوجه میشویم که این الهام و شهودی بوده است که ما را راهنمایی میکرده و ما به آن توجهی نکردهایم.
اغلب میشنوید که مردم میگویند: “به حرف دلت گوش کن” ، “به غریزهات اعتماد کن” ، “از شهودت پیروی کن” و “به صدای درونی خود گوش کن”. این موضوع عالی به نظر میرسد ، درست است؟ فقط همین آسان بود.
با همه سروصدای بیرونی و درگیری داخلی ، چگونه باید به خرد درونی خود گوش دهیم تا بتوانیم ذهن خود را مدیریت کنیم؟
وقتی میتوانید با آن صدای درونی هماهنگ شوید ، میتوانید تصمیمات بهتر و سریعتری بگیرید ، مشکلات را با سهولت بیشتری حل کنید و زندگی کاملتر و شادتری داشته باشید و به راحتی ذهن ناخودآگاه خود را کنترل کنید.
اما چگونه این اتفاق میافتد؟
صداها یا ندای درون به روشهای مختلفی ما را راهنمایی میکند و به ما کمک میکند اما این موضوع حقیقت دارد و میتواند به ما درراه مدیریت ذهن و رسیدن به اهداف و خواستههای خود ، کمک کند.
در این مقاله ، نکات و استراتژیهایی را برای نحوه شناسایی و گوش دادن به صدای درونی خود بیان میکنیم که نقش اساسی در مدیریت ذهن دارد که اگر شما بتوانید آن صدا را پیدا کنید و واقعاً به آن گوش دهید ، میتواند باعث صرفهجویی در وقت ، انرژی ، عصبانیت و … شود.
اگر صدایی نمیشنوید چه میکنید؟
راهنمایی و خرد درونی شما همیشه صدایی در ذهن شما نیست. اغلب ، اینیک احساس ، تصویر ، انرژی یا عواطف مختلف است. ممکن است متوجه بدن خود شوید. هیچ راه بهتری برای تجربه صدای درونی شما وجود ندارد. نکته مهم این است که تشخیص دهید چه زمانی و در کجا آن را احساس میکنید که بتوانید راحت تر ذهن خود را مدیریت کنید.
آیا احساسی در دل شما وجود دارد؟
ممکن است شنیده باشید که دل “مغز دوم” ما نامیده میشود. این به دلیل سیستم عصبی قلب (ENS) است. میتواند مستقل از مغز و نخاع و سیستم عصبی مرکزی عمل کند. این موضوع نشان میدهد ما واقعاً میتوانیم با قلب خود فکر کنیم!
ماریسا پیر ، درمانگر مشهور و مربی پیشگام هیپنوتیزم میگوید: “قلب جای همه احساسات است و احساسات واقعیترین چیزی است که شما دارید. بنابراین مهم است که به احساسات خود گوش دهید. اگر در مورد چیزی احساس اشتباه میکنید ، صدای درونی شما میگوید که این موضوع برای شما مناسب نیست. اگر این وحشت را در قلب خود احساس کنید ، صدای درونی شما به شما میگوید “این راه اشتباه است”.
۳ – مدیریت ذهن با انتشار باورهای محدودکننده
محدود کردن باورها
آیا شما آرزو دارید که دوباره با قسمت شاد ، دلسوز ، خوشاخلاق شخصیت خود ارتباط برقرار کنید؟ آیا صداهای عصبانی ، بدبین ، قضاوت کننده ، ترسناک در سر شما غوغا به پا کردهاست ؟ آیا شما آماده وداع با منتقد درونی خود هستید . آن صداهای بیامان که میگویند: من خیلی پیر هستم ، بهاندازه کافی خوب نیستم ، بهاندازه کافی هوشمند نیستم یا مستحق بهبودی نیستم؟را شنیدهاید؟
شما میتوانید باورهای محدودکننده ، آموزههای مشروط و الگوهای ریشهای زبان را از بین ببرید . بسیاری از آنها را طبیعی میدانیم یا آنها به ما نسل به نسل ، بدون اینکه هرگز آسیب آنها را زیر سؤال ببریم به ما منتقلشدهاند. این فرآیند به طرز چشمگیری سریع است و زمینه را برای کاهش درد ، انعطافپذیری بیشتر جسمی و بهبود سلامت عاطفی فراهم میکند.
“هیچچیز شمارا بهجز اندیشههای شما مقید نمیکند. هیچچیز شمارا محدود نمیکند مگر ترس شما است که این کار را انجام میدهد. و هیچچیز بهجز اعتقادات شمارا کنترل نمیکند. ” ماریان ویلیام سون
ایده پشت این تکنیک این است که هر یک از این افکار محدودکننده را در نظر بگیرید ، به آن نگاه کنید و آن را کاوش کنید.
از خود بپرسید چرا فکر میکنید به این موضوع فکر میکنید؟ آیا توجیهی برای آن وجود دارد؟ اگر چنین است در این مورد کاری انجام دهید ، اما احتمالاً وجود ندارد ، پس آن را رها کنید تا بتوانید راحتتر ذهن خود را مدیریت کنید.
چند تکنیک ساده برای کمک به خلاص شدن از شر این باورها و افکار محدودکننده برای مدیریت بهتر ذهن وجود دارد. یک مورد سریع و آسان این است که لیستی از افکار محدودکننده خود را نوشته و آن فهرست را به قطعات کوچک تبدیل کنید یا آنها را پاره کرده و در سطل آشغال بیندازید یا بسوزانید.
۴ – مدیریت ذهن با تأییدیههای توانمندسازی
با چهارمین تکنیک مدیریت ذهن، ما افکار محدودکننده منفی را با تفکرات مثبت جایگزین میکنید.
این افکار محدودکننده مانند تأییدهای منفی است که شما دائماً مانند برچسب به خود میزنید. بنابراین میخواهید این موارد را با تأییدیههای مثبت جایگزین کنید تا به شما کمک کند رفتارها ، ویژگیها و اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف خود و ایجاد تغییرات موردنظر خود را تأیید کنید (یا آنها را محکم کنید).
برای انجام این کار ، جملات مثبتی راجع به چگونگی تمایل خود بنویسید و آنها را مکرراً و ترجیحاً با صدای بلند در طول روز بخوانید.
آنها را طوری بنویسید که گویا در حال حاضر درست هستند ، زیرا شما بهنوعی ضمیر غیر هوشیار خود را فریب میدهید تا اکنون اینگونه عمل کند. شما ناخودآگاه خود را متقاعد میکنید که این موضوع اکنون واقعیت جدید شماست .بنابراین احتمال اینکه در این واقعیت جدید مطابق آنچه میخواهید ذهن شما عمل کند ، بیشتر قرار می گیرید.
سعی کنید از تأییدهایی از پیش ضبطشده استفاده کنید ، زیرا میتواند کمک بزرگی به شما بکند و راهی مناسب برای استفاده از تأییدها باشد. هرچقدر راحت از طریق تکرار وارد ناخودآگاه شما شوند ، مدیریت ذهن آسانتر است.
راز این تکنیک این است که آنها را اغلب تکرار کنید. تعجبآور نیست وقتی فکر میکنید این کار بسیار سخت است زیرا سالها طول کشیده است تا شما بتوانید اظهارات منفی خود را بسازید و اکنون میخواهید اظهارات مثبت خود را افزایش دهید. هر روز تا جایی که میتوانید آن را تکرار کنید و بهطورقطع حداقل یک ماه تکرار کنید. جنبه مثبت ، پتانسیل را ببینید و تلاش کنید. ” دالایی لاما
حتی اگر ما یک معلم یوگا باشیم ، هنوز هم میتوانم اسیر افکار منفی باشیم که مدیریت ذهن ما را مختل میکنند. داشتن افکار منفی مانند یک فیلم فقط میتواند درد شمارا به همراه داشته باشد ، چیزی که ما در طول زندگی خود بارها تجربه کردهایم.
افکار منفی انرژی شمارا تخلیه میکند و شمارا از حضور در لحظه فعلی بازمیدارد. هرچه بیشتر در برابر افکار منفی خود تسلیم شوید ، قویترمیشوند. این موضوع مانند یک گلوله برفی است که با هر بار چرخیدن بزرگتر میشود.
این همان چیزی است که یک فکر کوچک منفی میتواند به آن تبدیل شود: یک توپ عظیم و سریع زشتی که همهچیز را نابود میکند. برعکس ، یک فکر مثبت کوچک میتواند همان نتیجه را داشته باشد و در یک نتیجه زیبا شکوفا شود.
الف. برای مدیریت بهتر ذهن ،مدیتیشن کنید یا یوگا انجام دهید.
یکی از اولین کارهایی که میتوانید انجام دهید شرکت در کلاس یوگا است. این ورزش میتواند تمرکز شمارا را از افکارمنفی دور کند و توجه را روی تنفس شما قرار دهد. یوگا همچنین بسیار آرامشبخش است ، که بهراحتی به مدیریت ذهن کمک میکند. یوگا به شما کمک میکند تا در تجربه خود حاضر باشید. بنابراین بهجای فرار کردن ازآنچه ممکن است اتفاق بیفتد ، ما را به زمان حال و تنها لحظه که مهمترین لحظه نیز هست برگرداند.
ب. برای مدیریت ذهن لطفاً لبخند بزنید.
هنگامیکه ناراحت هستید جلوی آیینه بروید و به خود لبخند بزنید. این واقعاً به تغییر روحیه و کاهش استرس شما کمک میکند. همچنین احساس سبکی بیشتری میکنید زیرا برای لبخند عضلات کمتری از اخم نیاز دارد.
ج. خود را با افراد مثبت محاصره کنید.
ما میتوانیم به دوستی زنگ بزنیم که میتواند بازخورد سازنده و درعینحال دوستداشتنی به ما بدهد. وقتی در یک مارپیچ منفی گیر میکنید و ذهن ما گیر میکند، با افرادی صحبت کنید که میتوانند همهچیز را در ذهن خود تفسیر کنند و به تفکر منفی شما دامن نمیزنند.
د- برای مدیریت ذهن لحن افکار خود را از منفی به مثبت تغییر دهید.
بهعنوانمثال ، بهجای اینکه فکر کنیم ، “ما برای سازگاری با وضعیت زندگی خود مشکل خواهیم داشت” ، فکر کنید ، “ما در وضعیت زندگی خود با چالشهایی روبرو خواهیم شد ، اما راهحلهایی ارائه خواهیم داد که هر دو از آنها راضی خواهیم بود. ”
و- در نقش قربانی بازی نکنید. شما زندگی خود را میآفرینید پس مسئولیت را بپذیرید.
همانطور که فکر میکنیم و بازی میکنیم ، فکر میکنیم که در یک مشکل گیرکردهایم. حتی اگر وضعیت زندگی ما غیرقابلتحمل شود ، همیشه راهی برای نجات وجود دارد. برخی از افراد تغییر را انتخاب میکنند.
۵ – مدیریت ذهن با تجسم
تجسم یک تکنیک بسیار عالی برای مدیریت ذهن است که شامل تصور نتیجه مطلوب (اهداف شما ، زندگی تغییریافته شما) به صورت مکرر میشود.
مطالعات آکادمیک و دانشگاهی نشان میدهد که بهترین روش برای تصور یا تجسم گامهایی است که برای رسیدن به آنجا برداشته میشود ، ازجمله عبور از موانع و چالشهای موجود درراه که ممکن است برای هرکسی پیش بیاید.
تجسم همچنین تمرین ذهنی نامیده میشود ، بهویژه درزمینهٔ روانشناسی ورزشی که در آنیک شکل بسیار محبوب مدیریت ذهن است که در سراسر جهان برای تقویت آموزش جسمی و ذهنی یک ورزشکار مورداستفاده قرار میگیرد.
همچنین توسط افراد موفق در اقشار مختلف جامعه برای تهیه و تمرین موفقیت موردنظر خود استفاده میشود.
تجسم به شما کمک میکند در چارچوب ذهنی مناسبی برای انجام آنچه برای رسیدن به آن باید انجام شود ،فعالیتهایی انجام دهید.
این کار را از طریق تجسم یا تمرین در خیال یا ذهن خود انجام میدهید که میخواهید به چه چیزی برسید و چگونه میتوانید به آن به روشی که تا حد ممکن واقعی باشد، برسید. این بدان معناست که از احساسات و عواطف خود و از تمام حواس خود در هنگام تجسم استفاده کنید ، بینایی امری واضح است اما همچنین شنوایی ، حس لامسه و بو و چشایی نیز به این وضوح کمک شایانی میکنند.
همه اینها را در لحظه کنونی بهگونهای تصور کنید که گویی اکنون اتفاق میافتد و این اتفاق در آیندهای دور نیست. اینیکی دیگر از شگردهای مدیریت ذهن است زیرا ضمیر ناخودآگاه فرق بین واقعیت و تخیل را تشخیص نمیدهد .
برای شروع سریع تجسم ،برای کمک به ادامه کار میتوانید از تجسم هدایتشده نیز استفاده کنید.
استفاده از تکنیکهای تجسم برای تمرکز بر مدیریت ذهن چهار مزیت بسیار مهم را به همراه دارد.
۱.) این ضمیر ناخودآگاه به کمک مدیریت ذهن خلاقیت شمارا فعال میکند که شروع به تولید ایدههای خلاقانه برای رسیدن به هدف شما میکند.
۲.) مدیریت ذهن با تجسم مغز شمارا برنامهریزی میکند تا منابعی که برای دستیابی به آرزوهای خود نیاز دارید را با راحتی بیشتری درک و تشخیص دهید.
۳.) این قانون جذب را فعال میکند ، درنتیجه افراد ، منابع و شرایطی را که برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارید در زندگی شما جذب میکند.
۴.) انگیزه درونی شمارا برای انجام اقدامات لازم برای دستیابی به آرزوهایتان ایجاد میکند.
تجسم درواقع بسیار ساده است. در وضعیت راحتی بنشینید ، چشمان خود را ببندید و تصور کنید . سعی کنید با حداکثر جزئیات که میتوانید ، آنچه را که دوست دارید در صورت تحقق ببینید. تصور کنید در درون خود هستید ، از طریق چشم به نتیجه ایده آل نگاه کنید.
با تکنیک “تمرین ذهنی” تجسم کنید
تنها کاری که باید انجام دهید این است که چند دقیقه در روز زمان صرف کنید . بهترین زمان ، زمان بیدار شدن از خواب و، بعد از مدیتیشن یا دعا ، و همچنین درست قبل از خواب است. این زمانهایی است که بیشترین آرامش رادارید.
مرحله ۱. تصور کنید که در سالن سینما نشستهاید ، چراغها خاموش میشوند و سپس فیلم شروع میشود. اینیک فیلم از شماست که هر کاری که بخواهید بهتر انجام دهید کاملاً بهراحتی و با آزادی عمل انجام میدهید. به همان اندازه که میتوانید جزئیات بیشتری ایجاد کنید ، ازجمله لباس ، بیان صورت ، حرکات کوچک بدن ، محیط و سایر افرادی که ممکن است در آن اطراف باشند.
صداهایی را که میشنوید اضافه کنید . ترافیک ، موسیقی ، سایر افراد در حال صحبت ، تشویق هستند را مجسم کنید. و سرانجام ، هر احساسی را که فکر میکنید هنگام انجام این فعالیت تجربه خواهید کرد ، در بدن خود به وجود آورید.
مرحله ۲. از روی صندلی خود بلند شوید ، از سن بالا بروید ، و وارد فیلم شوید. حالا دوباره همهچیز را از درون خودتان تجربه کنید و از طریق چشمانتان به بیرون نگاه کنید. این “تصویر مجسم” نامیده میشود. این کار تأثیر تجربه را عمیقتر خواهد کرد. بازهم ، همهچیز را با جزئیات واضح مشاهده کنید ، صداهایی را که میشنوید و احساساتی را که احساس میکنید را درک کنید.
مرحله ۳. سرانجام ، از صفحهای که هنوز تصویر شمارا در حال انجام عملکرد عالی نشان میدهد ، خارج شوید ، به صندلی خود برگردید ، دست خود را دراز کرده و صفحه را بگیرید و آن را بهاندازه یک سیب کوچک کنید. سپس ، این صفحه مینیاتوری را در دهان خود قرار دهید ، آن را بجوید و ببلعید.
تصور کنید که هر قطعه کوچک ، دقیقاً مانند یک هولوگرام شامل تصویر کاملی از عملکرد خوب شما است. تصور کنید که همه این صفحههای کوچک به سمت معده شما میروند و از طریق جریان خون به سلولهای بدن شما میروند. سپس تصور کنید که هر سلول از بدن شما با فیلمی از عملکرد عالی شما روشنشده است. این مانند یکی از ویترینهای فروشگاه لوازمخانگی است که ۵۰ تلویزیون همه روی یک کانال تنظیمشدهاند.
این کار باید کمتر از پنج دقیقه طول بکشد تا آن را به پایان برسانید ، میتوانید چشمان خود را بازکرده و به کار خود بپردازید. اگر این کار را در بین برنامه روزمره خود انجام دهید ، از اینکه چه میزان پیشرفت در زندگی خودخواهید دید شگفتزده خواهید شد.
کلام آخر
این ۵ تکنیک مدیریت ذهن بود که امروز میتوانید برای تغییر و بهبود زندگی خود از آن استفاده کنید.
ابتدا آنچه را که میخواهید روشن کنید و دیدگاه و اهداف خود را تعیین کنید. دوم ، مشخص کنید چه چیزی مانع دستیابی شما به موفقیت میشود که عمدتاً در مورد افکار محدودکننده شما خواهد بود. سوم ، این افکار را برای آنچه هستند تشخیص دهید و آنها را رها کنید. چهارم ، عبارات موقعیتی توانمند را جایگزین آنها کنید که تأیید میکنند چه میخواهید و چگونه میخواهید باشید. و پنجم ، خود را با تغییراتی که میخواهید و نحوه رسیدن به آن تجسم کنید.
به نظر شما چه راه های دیگری برای مدیریت ذهن وجود دارد؟ آیا دوست دارید مدیریت ذهن را یاد بگیرید؟