بگذارید بچهها خودشان تصمیم بگیرند
مریم استاد دانشگاهی در تهران است او می گوید .در پایان هر شب ، ما بچههای خود را وادار میکنیم که به هم ریختگی هایی را که ایجاد کردهاند پاک و تمیز کنند و اتاق خود را نظم دهند. آن ها همه اسباببازیهایی که با آنها بازی کردهاند را روی زمین پخش کرده اند. اگر رقابتی بین تنبلترین کودکان برای جمع کردن اسباببازی برگزار شود ، دختر من قهرمان جهانی این مسابقات خواهد شد.
چرا و چگونه اجازه دهیم کودکان خودشان تصمیم بگیرند؟
این موضوع همراه با توانایی او در بازی کردن با همه اسباببازیهایش و کنار گذاشتن آنها در یک روز ، یک اتفاق فاجعه بار است. شبهایی بود که او اتاقش را تمیز نمیکرد. من به اومی گفتم تصمیم عاقلانه این است که وقتی بازی با آنها تمام شد ، اسباببازیهایش را جمع کند و کنار بگذارد تا با یک اتاق به هم ریخته وحشتناک روبرو نشود.
او به حرف من گوش نمی داد که همین امر باعث شد با مشکلاتی روبرو شویم. سرانجام ، با گذاشتن یک تایمر در اتاق او سعی کردم این مسئله را حل کنم .من به او خاطر نشان کردم تا زمان که هرچیزی سرجایش قرار نگیرد ، او یک روز نمی تواند از اسباب بازی هایش استفاده کند.
برای چندین روز هیچ تغییری به وجود نیامد .سپس یکشب او برای تمیز کردن به طبقه بالا رفت و دو دقیقه بعد پایین آمد. من از دیدن او که خیلی سریع برگشته بود متعجب شدم .وقتی دخترم تعجب مرا مشاهده کرد گفت که در طول روز او تصمیم گرفت، کم کم اسباب بازی هایش را کنار گذاشته و اتاق خود رامرتب کند که همین امر باعث شد او به سرعت اتاقش را جمع و جور کند.
به او گفتم این کار یک تصمیم عاقلانه و عالی بوده است. آموزش کودکان برای اینکه عاقلانه تصمیم گیری کنند، ممکن است دشوار باشد ، اما میتواند با روشهای صحیح انجام شود. این مقاله به دو بخش تقسیمشده است در بخش اول به این مسئله میپردازیم که چرا باید کودکان خودشان تصمیم بگیرند در بخش دوم به ۲۰ روش برای آموزش تصمیمگیری کودکان خود میپردازیم.
بخش اول
چرا باید بچهها خودشان تصمیمگیری کنند
۱.اعتمادبهنفس
با اجازه دادن به فرزندان خود در برخی از تصمیمات جزئی ، آنها میتوانند احساس مهم بودن کنند و به تواناییهای خود برای انجام این کار اعتماد کنند. اگرچه برخی از تصمیمات بدون شک به سن کودک شما بستگی دارد ، اما با پیشنهادهای مضحک و “پوچ” یا مضر دیگری که به آنها می دهید کودکان خود را برای تصمیم گیری امتحان نکنید زیرا شما میخواهید با رشد کودک اعتمادبهنفس او را نیز تقویت کنید و مانع او نشوید.
۲. با اهمیت دادن به کودک، صدای او شنیده می شود
همه میخواهند احساس کنند نقش مهمی در خانواده دارند. با اجازه دادن به فرزندان خود برای تصمیمگیری کودک درزمینه ایجاد و استفاده از سرگرمی ها یا خوردن میان وعده ها ، آن ها را آماده می کنید تا متوجه شوند صدای آنها نیز شنیده میشود.کودکان با تصمیمگیری کوچک خود مانند انتخاب طعم بستنی ، میتوانند مهم بودن خود را در خانواده احساس کنند و بفهمند که عضو مهمی از خانواده هستند.
۳. لذت شخصی
بهعنوان پدر و مادر ، اغلب، مواقعی وجود دارد که شما از فعالیتهای فرزندان خود لذت میبرید ، این موضوع هنگامی اتفاق می افتد که آنها شروع به کشف جنبههای خاصی از زندگی میکنند. هنگامیکه به کودک میگویید میتواند امشب یک فیلم را برای تماشا کردن انتخاب کند تا همه با هم ببینید، به او کمک می کنید احساس خوبی از این تصمیمگیری داشته باشد.
یکی از شگفتانگیزترین مناظری که در زندگی وجود دارد این است که ، چشمان کودک شما در اثر خوشحالی از چیزی بدرخشد و برق بزند. این اتفاق همچنین میتواند به شما که والدین او هستید نیز احساس خوب و خوشایندی را منتقل کند.
۴. آموزش مسئولیت به کودکان برای تصمیم گیری
همه تصمیمات با یک تجربه موفق روبرو نمیشوند. شاید کودکی فیلمی را انتخاب کند که به انداز تصور ، آن فیلم مناسب نباشد یا مزهی دسری که انتخاب کرده اند ناامیدکننده باشد. این میتواند به شما کمک کند تا به کودک خود یاد بدهید که از تجربیات قبلی خود ،درس بگیرد. او باید یاد بگیرد که همه تصمیمات نتیجه خوب و مثبتی ندارند و او می تواند از این روند بیاموزد تا دفعه بعد تصمیمات بهتری بگیرید.
۵.کشف خود
یکی از مهمترین جنبههای زندگی این است که بدانید بهعنوان یک شخص چه کسی هستید. دانستن محدودیتها و مزایای خود میتواند به موفقیت شما در زندگی کمک کند. اگرچه تصمیمات کمی برای کودکان وجود دارد ، اما همین تصمیمات کوچک میتواند به آنها کمک کند تا کشف کنند و بفهمند که چه چیزی را دوست دارند و چه چیزی را دوست ندارند .
بسیاری از ما زندگی را پشت سر میگذاریم در حالی که هنوز قادر به تشخیص تفاوتهای آن نیستیم به همین دلیل می توانیم به فرزندان خود فرصتی برای یادگیری دهیم تا آن ها بتوانند با اتخاذ تصمیمات درست آیندهای روشن برای خود بسازند.
لازم نیست خانواده خود را مانند یک دولت دیکتاتوری اداره کنید. درحالیکه شما والدین کودک خود هستید و آنچه شما میگویید قانون است ، هیچ اشکالی ندارد که به فرزندان خود این آزادی را بدهید که در طول روز تصمیماتی را در مورد جنبههای خاصی از کارهای خانواده ، اتخاذ کند. با این کار ممکن است دریابید که ایدههای آنها درواقع بهتر از ایدههای شما هستند.
برای درگیر کردن فرزندانتان در تصمیمگیری در خانه خود چهکاری انجام میدهید؟
پذیرش احساسات کودکمان وقتی از تصمیمگیری کودک خود مضطرب است می تواند برای او بسیار دلگرم کننده باشد. برای این که چنین اتفاقی بیفتد میتوانید به آن ها بگویید “انتخاب فقط یک گزینه دشوار است” ، یا بگویید ” آیا احساس میکنید بین این دو گزینه گیر افتاده اید؟ ” یا ” آیا مطمئن نیستید که چهکاری باید انجام دهید؟”. همچنین میتوانیم به بچهها کمک کنیم تا درباره تصمیمگیری کودک بیشتر بدانند.
بخش دوم
چگونه به بچهها کمک کنیم تا تصمیم بگیرند؟
روشهای مختلفی وجود دارد که والدین میتوانند بدون دخالت در مورد تصمیمگیری کودکان خود ، به تصمیمگیری آنها در امور مختلف کمک کنند. ارائه تنها دو گزینه باعث میشود که آنها راحت تر و بهتر در مورد موضوع تصمیم بگیرند.
۱. بگذارید اشتباه کنند
بهعنوان پدر و مادر ، غریزه طبیعی ما این است که بچههای خود را از همه مشکلات احتمالی محافظت کنیم. اما با دقت نیز می توان به فرزندان خود اجازه داد از اشتباهات خود درس بگیرند و پساز اشتباه، با کودکان خود در مورد آن صحبت کنید ، این کار به کودکان بینش خوبی برای تصمیم گیری مجدد میدهد.
۲. آنها را در معرض “دنیای واقعی” قرار دهید
غریزه محافظ ما این است که دنیای سرد و زشت را از چشم کودکانمان پنهان کنیم. بااینحال ، هیچ معلمی بهتر از روزگار و واقعیت موجود نیست. بهعنوانمثال ، شاید مچ کودک خود را در حال سیگار کشیدن گرفتید.
بهجای اینکه او را به مدت دو هفته زمینگیر کنید و یا او را از همه چیز محروم و با این کار او را تنبیه کنید ، می توانید از تصاویر ریه کسانی که سیگار میکشند ، از اینترنت بارگیری کرده و به آن ها نشان دهید عاقبت کسی که سیگار می کشد به کجاخواهد رسید .
این موضوع در ذهن آنها بسیار قدرتمندتر از این است که بخواهید آن ها را تنبیه کنید تا کار درست را انجام دهند . البته ممکن است هنوز هم آنها را تنبیه کنید ، اما با مثال واقعی اینکه چرا باید این کار را انجام دهید. می توانید به آنها کمک کنید تا تصمیم درستی بگیرند.
۳. به کودک خود بیاموزید که خودش را بشناسد
یکی از بزرگترین کلیدهای خرد این است که صادقانه بتوانید در آینه به خود نگاه کنید و بدانید چه کسی به عقب نگاه میکند. کودکانی که میتوانند نقاط قوت و ضعف خود را تشخیص دهند ، می توانند تصمیمگیری بهتری بر اساس تواناییهای خود بگیرند . بر همین اساس باید کودکان را تشویق کرد که بسیاری از کارهای خارقالعاده را امتحان کنند ، اما بتوانند درک کنند که در همه آنها برتری ندارند.
۴. علایق فرزند خود را دریابید
شاید آنها اهل فوتبال ،موسیقی ، هنر ، آشپزی و غیره باشند، هرچه که هست ، این موضوع را دریابید یا به فرزندتان کمک کنید تا علایق خود را پیدا کنند. سپس نمونههای واقعی از زندگی دیگران را به آن ها نشان دهید که علایقی مشابه علاقه کودک دارند. با این کار شما به آن ها می آموزید که سختکوشی و فداکاری کلیدهای موفقیت هستند و با این ویژگیها می توانند بهخوبی تصمیمگیری کنند.
۵. با کودک خود صحبت کنید
برقراری ارتباط آزاد برای والدین بسیار حیاتی است اما دستیابی به آن اغلب دشوار است. کودک حس میکند برای او سخنرانی میکنید و در حال نصیحت کردن او هستید که این امر موجب می شود آن ها به صحبت های شما گوش ندهند.
اگر بتوانید زمینههای مشترکی را پیدا کنید که به کمک آن خواسته های خود و خواسته های فرزندتان را با هم پیوند دهید و بحث واقعی غیرقانونی داشته باشید ، بینش بسیار خوبی در مورد نحوه تفکر او به دست خواهید آورد.
این بهنوبه خود به شما این توانایی را میدهد تا بدانید که وی حتی قبل از تصمیمگیری اصلی خود به چه چیزی فکر می کند. اگر او نتواند تصمیم صحیحی بگیرد و یا تصمیم اشتباهی بگیرد ، میتوانید در این امر مداخله کرده و در جهت مناسب او را راهنمایی کنید.
۶. درگیر شوید
درگیر شدن فرزندتان با امور اجتماعی و معنوی مهارتهای زندگی را به او میآموزد و خرد او را رشد میدهد.
همچنین وی را در معرض فشار مثبت همسالان خود قرار داده و احتمال گرفتن تصمیم صحیح را افزایش میدهد. اگر کودکی با رفتار احمقانه چیزهای زیادی برای از دست دادن داشته باشد ، احتمال انجام این کار بسیار کمتر است. یکی از بهترین راهها برای درگیر شدن کودکان با زندگی، حضور آن ها در تصمیم گیری در مدارس است.
۷. پول ، پول ، پول
یکی از بزرگترین هدایایی که میتوانید به فرزند خود بدهید این است که به او بیاموزید چگونه پول را بهدرستی اداره کند.
اگر میتوانید به کودکان بیاموزید که مسئولیت رسیدگی به پول های خود را بر عهده بگیرد ، بهاحتمالزیاد این امر در قسمتهای دیگر زندگی او نیز تأثیر خواهد گذاشت. با توجه به این موضوع یکضرب المثل قدیمی وجود دارد که میگوید: “پول در دست یک احمق چه فایدهای می تواند داشته باشد، زیرا او تمایلی به کسب خرد ندارد؟”
۸. شمع در تحسین
خیلی اوقات ، والدین تمایل دارند روی چیزهایی که ممکن است کودکان دیگری روی آن کار می کنند ، تمرکز کنند. ما میخواهیم مبارزات کودکان خود را برطرف کنیم یا از بین ببریم. بااینحال ، ممکن است فراموش کنیم از کودک خود به خاطر تلاش هایش ، تقدیر و تشکر کنیم. با تمجید از کودکان ، وقتی کارهای بزرگی انجام میدهند ، به تقویت میل تصمیمگیری کودک برای داشتن نتایج مشابه به کودک خود کمک میکنیم.
۹. دوستانی که نگهداری میکنیم
ما فقط بهاندازه ضعیفترین حلقه دوستی خود قوی هستیم ، پس آموزش کودکان شما برای انتخاب دوست، یک کار مهم و حیاتی است. همانطور که دوست داریم و فکر کنیم این موضوع برای بچههایمان مهم است ، دنیای آنها نیز حول تعاملات اجتماعی و محافل دوستان خودشان میچرخد. کودکان به آنها گوش میدهند و در بسیاری از موارد به حرف ما گوش نمی دهند.
یک روش مطمئن برای اینکه بدانید فرزند شما به چه جهتی میرود ، شناختن دوستانش است.
“دوستان خود را به من نشان دهید ، و من آینده شمارا به شما نشان خواهم داد.”
۱۰. الگوبرداری
“بهترین درسهای زندگی توسط والدین کودک به او داده میشود.”
اگر خود شما از این اصول پیروی نمیکنید ، پس چگونه انتظار دارید فرزندتان چنین رفتاری داشته باشد؟ آیا شما اینگونه با کودک خود رفتار می کنید؟:”همانطور که من میگویم ، نه همانطور که من انجام می دهم”.نکته ای که باید به آن توجه کنید این است که چنین طرز تفکری نمی تواند به کودک شما کمکی بکند.
در صورت لزوم ، از خطاهای خود بهعنوان نمونهای از عدم تصمیم گیری کودک درست استفاده کنید و قول دهید که بهتر عمل می کنید. خود را در مقابل فرزند خود کوچک کنید زیرا اعتراف به ضعف خود در حقیقت باعث میشود او با شما احساس نزدیکی کند .والدین کودک می توانند بهترین درسهای زندگی را به کودکان با رفتار خود آموزش دهند.
هفت افسانه درباره تصمیمگیری و تصمیمگیری کودک
وقتی بچهها باورهای اشتباهی در مورد تصمیمگیری دارند گرفتن تصمیم برای آن ها دشوارتر است هفت افسانه و داستان وجود دارد که مانع تصمیمگیری کودکان میشود. ببینید آیا کودک شما میتواند دلیل درست نبودن این افسانهها را توضیح دهد یا خیر؟
باور غلط ۱: برای تصمیمگیری باید ۱۰۰٪ مطمئن باشم.
حقیقت: هیچچیز ۱۰۰٪ قطعی نیست. احساسات و شرایط میتوانند تغییر کنند. ممکن است اتفاقی بیفتد که ما آن را پیشبینی نکرده باشیم. با توجه به اطلاعات موجود در آن زمان ، معمولاً تصمیمات بهتری میتوان گرفت.
باور غلط ۲: برای تصمیمگیری ، باید بیوقفه همهچیز را تجزیهوتحلیل کنم.
حقیقت: اگر تصمیم مهم است ، فکر کردن و بحث در مورد گزینههای انجام آن نیز میتواند مفید باشد ، اما در برخی موارد ، فکر عمیق بیشتر میتواند به یک تاکتیک تأخیر تبدیل شود و احساس ناخوشایند بودن لزوماً به تصمیم بهتر منجر نمیشود.
باور غلط ۳: تصمیمگیری باید آسان باشد (و اگر نتوانم تصمیم بگیرم احمق هستم).
حقیقت: بعضیاوقات تصمیمگیری آسان است. وقتی کودک سهم بیشتری برای تصمیمگیری داشته باشد ، تعهد به تصمیمگیری ممکن است سختتر باشد ، اما بهترین راه برای بهتر شدن در تصمیمگیری ، تمرین است.
باور غلط ۴: من باید کاملاً از انتخاب خود راضی باشم.
حقیقت:
انتخاب یک گزینه به معنای کنار گذاشتن گزینههای دیگر است. معمولاً و کاملاً طبیعی است که در مورد گزینههایی که انتخاب نمیکنید ، احساس ضرر کنید یا احساسات مختلفی نسبت به تصمیمگیری داشته باشید.
افسانه ۵: اگر من یک انتخاب اشتباه انجام دهم ، این موضوع برای من غیرقابلتحمل است.
حقیقت: انتخاب اشتباه ناامیدکننده است. پشیمانی میتواند دردناک باشد ، اما قابلدوام است. وقتی یک تصمیم به هر دلیلی اشتباه است ، ما چیزی درباره خود یا شرایط خود یاد میگیریم ، و این میتواند به تصمیمگیریهای آینده کمک کند.
باور نادرست ۶: یک انتخاب کامل وجود دارد و من نمیتوانم تصمیم بگیرم تا زمانی که بفهمم کاملاً موضوع چیست.
حقیقت: اکثر تصمیمات مربوط به سازش کردن است. هر گزینه، هزینه و فایدهای دارد. آنچه اکنون به نظر میرسد ممکن است بعداً درست نباشد. مشکلی نیست در صورت نیاز میتوانید تصمیم خود را عوض کنید.
باور غلط ۷: اگر من با فکر ادامه دهم و از تصمیمگیری اجتناب کنم ، انتخاب بدی نخواهم کرد.
حقیقت: تصمیم نگرفتن یک انتخاب است که در عدم اطمینان غوطه ور شوید و اجازه دهید فرصتها سپری شوند. عدم تصمیمگیری بهندرت یک انتخاب مثبت است. زیرا بهطور پیشفرض زندگی را اداره میکند.
بگذارید فرزندتان تصمیم بگیرد
هنگامیکه به کودکان خود اعتماد میکنیم تا تصمیم بگیرند ، نهتنها مهارت مهمی را در زندگی به آنها آموزش می دهیم ، بلکه به آنها کمک میکنیم تا از مقاومت و تابآوری برخوردار شوند.
آنها آنچه را دوست دارند یاد خواهند گرفت ، اما همچنین اکتشافتی نیز خواهند کرد وقتی ناگزیر برخی از انتخابها را انجام می دهند ، از آن پشیمان میشوند و می فهمند که انتخاب بد پایان داستان نیست. آنها با انتخاب بعدی میتوانند مسیر درست را پیدا کنند و به حرکت خود ادامه دهند.
مشکل فشار
همه والدین میخواهند فرزندانشان در انجام کارها موفق شوند و بهترین کار خود را به نمایش بگذارند. فشار برای ورود به یک مدرسه خوب یا داشتن یک شغل عالی میتواند گاهی اوقات والدین را به این فکر بیندازد که نمیتوانند اجازه دهند بچههایشان بهتنهایی انتخابهای معنیداری داشته باشند یا شرایط استرسزا را مدیریت کنند.
باوجود همه نیتهای خوب ، والدین احساس کنترل فرزندان خود را میربایند ، که این موضوع میتواند عواقب ویرانگری را برای کودک به وجود آورد.
یک تحقیق نشان داد دانشجویان آمریکایی با یک اپیدمی اضطراب دستوپنجه نرم میکنند. در این تحقیق اکثر نوجوانان احساس میکردند که آن ها سرنوشت خود را کنترل نمیکنند که این موضوع نشان داد افسردگی آن ها ۳۷٪ افزایشیافته است. علم به ما نشان میدهد که احساس کنترل نداشتن بر زندگی یا عدم توانایی تصمیمگیری مخصوصا تصمیمگیری کودک یکی از استرس زا ترین تجربیات برای افراد است.
مغز و وقتی استرس بیشازحدی را احساس میکند ، یا وقتی فرد دائماً در اضطراب زندگی میکند ، غریزه “جنگوگریز” او هرگز خاموش نمیشود. این امر بهویژه برای رشد ذهن دردسرساز میشود .این موضوع باعث می شود بدن بهجای رشد یا یادگیری ، توجه کامل خود را به زنده ماندن معطوف میکند.
۱۱.قدرت توانمندسازی
اما وقتی به بچهها فرصت داده میشود تا خودشان تصمیم بگیرند ، مغز آنها میآموزد که چگونه انتخابهای سخت را انجام دهد. از همه مهمتر ، به آنها کمک میکند استرس احساس ناتوانی یا کنترل توسط شخص دیگر را کاهش دهند.
در مدرسه ، معلمان وقتی به دانش آموزان اجازه میدهند تا انتخاباتی داشته باشند ، هدف از انجام کار را توضیح دهند و در مورد سودمند بودن تکالیف خود بازخورد بگیرند ، به دانش آموزان در توسعه اعتمادبهنفس و استقلال کمک میکنند. این امر ضمن رشد تفکر انتقادی و مهارت حل مسئله کودکان ، باعث ایجاد روابط خوب با مربی و افزایش احترام میشود.
مغز با توجه به نحوه استفاده از آن رشد میکند ، بنابراین هرچه کودکان راننده زندگی خودشان باشند و تجربیات زندگی خود را خودشان به وجود آورند، بیشتر قادر به تفکر آرام و واضح خواهند بود و بهتر می توانند تصمیم گیری کنند . پس بهجای اینکه اجازه دهید اضطراب ، احساسات آنها را در دست بگیرد، با اجازه دادن به کودکان برای تصمیمگیری کودک به آن ها کمک می کنید تا خودشان گلیمشان را از آب بیرون بکشند.
۱۲.سؤالات زیادی بپرسید ، اما از کم شروع کنید
از کودک خود بخواهید فهرستی از مواردی را که دوست دارد مسئولیت آن را بر عهده بگیرد تهیه کند . شما می توانید به عنوان کمک برنامهای برای انتقال مسئولیت تنظیم کند. شما حتی می توانید نظر فرزندتان را در مورد چیزی که قبلاً تصمیم گرفته بودید بپرسید و بگویید: “آیا فکر میکنید ما باید این کار را انجام دهیم یا نه ؟” آیا از راه قبلی انجام دهیم یا از روش دیگر این کار را انجام دهیم؟
۱۳.یک تصمیم آگاهانه باشد
برای این اتفاق ، تفکر و جمعآوری اطلاعات را عنوان یک پیششرط قرار دهید. موضوع را با فرزند خود در میان بگذارید و سپس بگویید “این در رابطه با مسائل شماست. من به توانایی شما در تصمیمگیری کودک به صورت آگاهانه درباره زندگی خود و یادگیری از اشتباهات اطمینان دارم.
تمام آنچه من میخواهم این است که درباره جوانب مثبت و منفی آن بحث کنید تا بدانم که شما در مورد همهچیز فکر کردهاید و چون من دوست دارم ببینم چگونه فکر میکنید ، کنار شما خواهم بود. ” فقط دانستن اینکه به کودک خود اعتقاددارید، اعتمادبهنفس او افزایش پیدا می کند.
مگر اینکه کودک شما بخواهد کاری را انجام دهد که واقعاً یک ایده وحشتناک است ، به او فرصت دهید تا اشتباه کند.این بدان معنا نیست که آنها میتوانند همه کارهایی را که میخواهند انجام دهند . بهعنوان والدین فرزند خود ، میتوانید آنها را در برابر رفتارهای ناسالم یا ناامن راهنمایی کنید.
بااینحال ، اگر کودک ۱۴ ساله شما بخواهد بهجای زبان انگلیسیزبان فرانسه را یاد بگیرد ، حتی اگر میدانید زبان انگلیسی بسیار مفیذتر است ، اینیک تصمیم دیوانهوار نیست.
کودک با این کار اعتمادبهنفس و خودمختاری یا استقلال داشتن را تجربه خواهد کرد و سلامتی رابطه شما بیشتر از مزایای یادگیری یکزبان نسبت به زبان دیگر خواهد بود. در پایان ، شما میخواهید فرزندتان مسئولیت این تصمیم را بر عهده بگیرد.
۱۴.قبل از مشاوره دادن به کودک خود ، از او بپرسید
بگذارید بگوییم فرزند شما با تصمیم بین رفتن به یک جشن تولد که قبلاً قول داده است به آن برود و پذیرفتن دعوت اخیر یکی از دوستان برای رفتن به دیدن فیلمی که واقعاً دوست دارد ، روبرو است. شما می توانید برای کمک به تصمیمگیری کودک خود بگویید که : “شما متعهد شدهاید به میهمانی بروید ، پس بنابراین کاری را که ابتداً به آن متعهد شدید را انجام دهید!”
ممکن است بگویید ، “آیا دوست دارید پیشنهاد من را بشنوید؟” یا “آیا میتوانم به شما بگویم که چگونه آن را میبینم؟” اگر کودک شما گفت “نه” ، پس عقب نشینی کنید. شما میخواهید بهجای یک رئیس اقتدارگرا ، نقش یک مشاور معتمد را برای فرزند خود بازی کنید.
۱۵.کودک شمارا مجبور به کمک یا توصیه نمیکند
با در نظر داشتن ضرب المثل ، “خرد از تجربه ناشی میشود ، و تجربه از تصمیمات بد ناشی میشود.” اگر این بدان معناست که کودک شما در یک آزمون نمره خوبی کسب نکرده یا در یک بازی بسکتبال ضربه پرتاب مهمی را از دست میدهد زیرا از گوش دادن به توصیهها امتناع میکند ، این موضوع اشکالی ندارد.
کودک شما آنچه را که برای یادگیری روش خود به آن نیاز دارد را فرا خواهد گرفت و این فرآیند مغز او را برای انتخاب سخت و مالکیت آنها را رشد میدهد.در این صورتوضعیت بهتری خواهید داشت که به کودک خود کمک کنید تا در مورد تصمیم خود تأمل کند ، سپس سؤالاتی مانند این را از او بپرسید:
- “فکر میکنی چطور شد؟”
- “آیا کار دیگری وجود دارد که دفعه دیگر آن را بهتر انجام دهید؟”
- “چه چیز خوبی اتفاق افتاد؟”
- “آیا راهی وجود دارد که بتوانم به شما کمک کنم؟”
آموزش چگونگی اعتمادبهنفس به فرزندتان کار سادهای نیست ، اما مجبور نیستید این کار را بهتنهایی انجام دهید.
در طول این مراحل ، با بزرگسالان دیگر در زندگی فرزند خود ، یعنی معلمان آنها،گفتگو کنید. غالباً والدین و معلمین احساس فشارهایی از یکدیگر میکنند ، اما مهم این است که دورهم جمعشوید و بهعنوان یک گروه برای پرورش یک انسان سالم و خودکفا تلاش کنید. به کودکان فرصت دهید تا در این راه خود را بشناسند ، قضاوت کنند و مغز سالمی برای خود بسازند.
این کار مزایای مادامالعمر برای کودک شما خواهد داشت.
ویلیام استیک ، دکتری و روانپزشک اعصاب بالینی و عضو هیئتعلمی در مرکز پزشکی ملی کودکان و دانشکده پزشکی دانشگاه جورج واشنگتن و ند جانسون بنیانگذار و استاد راهنما در پرپ مترز PrepMatters ، یک شرکت مشاوره آموزشی ، تدریس خصوصی و آمادگی آزمون در واشنگتن دی سی هستند. استیک و جانسون از نویسندگان کتاب کودک خود راندهشده بوده که آنها در این کتاب در مورد تصمیمگیری کودک میگویند:
۱۶.همدردی کنید ، اما مسئله را حل نکنید
فردی در مورد دوران کودکی و بزرگسالی میگوید: “بپذیرید که این مسئله را نیز پشت سر میگذارید” و سپس به کودک خود اطلاع دهید که مبارزه او را میبینید. اما سعی کنید بدون پریدن وسط کار او فقط به حرف های او گوش کنید و او را تماشا می کنید.
امیلی گرین ، درمانگر کودک و خانواده در آتلانتا میگوید: “والدین دائماً بچهها را راهنمایی میکنند و روش تصمیمگیری کودک مناسب سن آنها را از کودکان خود میگیرند.” ما در مورد آنها صحبت میکنیم پس هرگز مجبور نیستند مهارتهای تصمیمگیری کودک یا حل مسئله خود را تمرین کنند. ” در طرف مقابل ، گرین میگوید ، “اگر ما میتوانیم دکمه بیصدا شدن خود را فشار دهیم و مکث کنیم ، این همانجایی است که رشد به وجود میآید.”
۱۷.به کودک خود کمک کنید تا خودش حرفهای خودش را بشنود
گرین پیشنهاد میکند از کلماتی مانند “به نظر میرسد مانند” برای کمک به کودک در تشخیص احساسات خود استفاده کنید: “به نظر میرسد شما مطمئن نیستید که این جوجه را میخواهید. به نظر میرسد کمی گیرکردهاید. ” رشد آگاهی بچهها از احساساتشان به آنها کمک میکند تا آرام شوند و انتخاب کنند.
۱۸.ارتباط مهم بین ریسکپذیری و اعتمادبهنفس در دختران
“اگر به عقب برگردید و کل سناریو را دوباره پخشکنید ،” دخترت درواقع از همان دقیقه اول میدانست که چه میخواهد ، اما شما و دختر بزرگتر خود به او گفتید ، صبر کنید ، ممکن است چیز بهتری وجود داشته باشد” ، و سپس او وقت خود را صرف این کرد تا نگران نظر شما باشید.
” کمک به او برای برقراری ارتباط مجدد با خواستههای خود میتواند مکان خوبی برای شروع باشد ، با گفتن :”به نظر میرسد که آن جوجه واقعاً با شما صحبت کرده است. پس به من بگو چرا اینقدر برایت گرفتن این جوجه معنیدارد. ” با این کار به او زمان می دهید تا با بیان خواسته خود بخشی از “آموزش فرآیند شناختن خود” و تصمیم گیری صحیح را فرا بگیرد.
۱۹.ساختار را فراهم کنید
بعدازاینکه به فرزندتان کمک کردید تا صدای مبارزه خود را بیان کند و با قلبش ارتباط برقرار کند ، به او بگویید آیا تصمیم شما این است.؟شما باید به فرزند دلبند خود بگویید “به نظر میرسد شما واقعاً به دنبال این هستید که من تصمیم بگیرم که چه کاری باید انجام دهید ، اما این تصمیمی است که شما باید بگیرید.”
سپس به او یک فرصت با بازه زمانی پنجتا ۱۰ دقیقه ای دهید تا بتواند آن را بسازد. همچنین میتوانید تکنیکهایی را ارائه دهید که به شما کمک کرده است ، مانند تهیه لیست موافقان و مخالفان یا اینکه از خود بپرسید چگونه میتوانید به دوستی که با همان انتخاب روبرو است کمک کنید. اما بگذارید خودش تصمیم بگیرد. و به کودک خود بگویید: “من اطمینان دارم که میتوانی این تصمیم را خودت به تنهایی اتخاذ کنی!”
۲۰.تصمیمگیری کودکان را تمرین کنید
به دنبال لحظات کوچک برای انتخاب باشید. در فروشگاه مواد غذایی ، به کودک خود اجازه دهید تصمیم بگیرد که آیا سوسیس برای شام بگیریم یا مرغی برای شام خریداری کنیم. “اتخاذ یک سری تصمیمات کوچک به وی کمک میکند تا سریعاً مزایا و معایب را یاد بگیرد و به تصمیمگیری عادت کند.”
همانطور که کودکان در حال بزرگ شدن هستندسعی کنید توپ را در زمین آنها نگهدارید. گرین میگوید: “من میشنوم که والدین کودکان در هر سنی ف به جای کودک تصمیم می گیرند و جملاتی را در این باره بیان می کنند. آن ها می گویند من واقعاً دوست دارم او به باشگاه رباتیک برود ، زیرا میدانم که او این چیزها را دوست دارد.
“بنابراین اغلب زمان هایی که ما پیشنهادهایی ارائه میدهیم ، یا سعی میکنیم بچههای خود را برای رسیدن به یکچیزی متقاعد کنیم ، یا سعی میکنیم آنها را به چیزی که در آن مهارت دارند هدایت کنیم ، ما فرصت را برای انتخاب و تصمیم گیری از آنها می گیریم”.
وقتی به بچهها میگوییم “ژاکت خود را بپوش ، هوا سرد است” ، ارزیابی ماهرانه آنها را تضعیف میکنیم. “اگر این کار را بکنیم ، واقعبینانه نیست که آنها زمانی که بزرگتر می شوند می توانند به عقاید خود اعتماد کنند.”
درباره یادگیری زندگی با حسرت بحث کنید
البته ، بخشی از تصمیمگیریهای درست ، گاهی تصمیمگیری اشتباه است. “ما در تلاشیم همه مشکلات زندگی فرزندان خود را از بین ببریم ما حتی خودمان را شریک پشیمانی آن ها می دانیم.
به فرزندان خود بگویید که شما نیز احساس پشیمانی میکنید و به آنها کمک کنید تا راهی برای رفع ناراحتی ناشی از آن پیدا کنند ، مانند نوشتن حسرت روی یکتکه کاغذ ، مچاله کردن آن و انداختن آن در سطل زباله یا تا کردن و پاره کردن این نامه که میتواند به تصمیمگیری کودکان کمک کند. شما می توانید “برای بچهها ، با اعمال نمادین، احساس زیادی ایجاد میکند.”
کلام آخر
پس برای اینکه بتوانید به کودک خود در تصمیم گیری ها کمک کنید ابتدا دلیل اینکه چرا باید کودکان خودشان تصمیم گیری کنند و مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرند، را درک کنید .
بگذارید کودک شما در تصمیم گیری اشتباه کند ، با اشتباه کردن آن ها یاد می گیرند تصمیمات بهتری بگیرند. این نکته را باید بدانید که نباید شما تصمیماتی به جای آن ها بگیرید زیرا این امر باعث می شود آن ها در بزرگسالی نیز اقتدار و انتخابی نداشته باشند که این موضوع می تواند برای آینده کودک خطرناک باشد.
به نظر شما چه راه های دیگری وجود دارد تا اجازه دهیم تا کودکان خودشان در امور خود تصمیم بگیرند؟