همه چیز دربارهی عزت نفس
در این مقاله می خواهیم از یک راز بزرگ پرده برداریم و به شما بگوییم که چرا عزت نفس نداریم و تفاوت آن با اعتماد به نفس چیست و چه ارتباطی با افسردگی دارد و در نهایت راهکارهایی برای افزایش عزت نفس را به شما خواهیم گفت.
اما قبل از آن که پرده از این راز برداریم و آن را آشکار کنیم به این سوال ها فکر کنید . و پاسخ شان را برای خود مرور کرده و یا حتی در یک جا یادداشت کنید. چقدر برای خودت احترام قائلی ؟ چقدر خودت را شایسته یک زندگی خوب می دانی؟ خیلی از افراد صرفا ، گمان می کنند که برای خود احترام قائل اند و خود را شایستهی یک زندگی خوب می دانند ولی کافیست که با مانعی رو به رو شوند . آن جاست که سطح عزت نفس شان هویدا می شود!
عزت نفس چیست؟
اما بیایید اول از یک تعریف ساده از عزت نفس شروع کنیم به هر حال ابتدا باید بدانیم عزت نفس چیست و بعد به چرایی نبود آن در افراد پی برده و بررسی نماییم .
اگر بخواهیم یک تعریف ساده و قابل فهم از عزت نفس داشته باشیم باید گفت : عزت نفس یعنی ، با پذیرش تمام آن چه که هستی ، بنشینی و با خودت یک نوشیدنی لذت بخش بنوشی ! نه این که صرفا به داشته های دوست داشتنی ات بچسبی و از آنچه که دوست نداری فرار کنی.
در ادامه به تعریف جامع عزت نفس خواهیم رسید اما برویم سراغ آن راز بزرگ که باعث شده است خیلی از آدم ها به دور از جایگاه و موقعیت اجتماعی ، نژاد ، جنسیت و … خود ، از این موهبت برخوردار نبوده و از نبود آن در زندگی رنج برده و به آن چه که استحقاقش را داشته دست نیابند .
راز بزرگ نبود عزت نفس در بسیاری از آدم ها چیست؟
بیایید برگردیم به هزاران سال پیش و اجدادمان را به خاطر آوریم که مجبور بودند در غارها زندگی کنند . به شکار بروند و تعاملات شان نسبت به زندگی کنونی ما بسیار محدود بود . اجداد ما در آن زمان آیا به عزت نفس خود فکر می کردند ؟ شرایطی را در نظر بگیرید که یک حیوان درنده در حال حمله بوده است و یا باید برای سیر کردن شکم اعضای قبیله حیوانی را شکار می کردند .
بقا
در این شرایط ، بیشترین تمرکز اجداد ما در ابتدا در راستای تلاش برای زنده ماندن و بعد از آن تلاش برای رفع گرسنگی و سیر کردن اعضای خانواده و قبیله بوده است . لذا مفاهیمی هم چون عزت نفس برای شان نه تنها قابل فهم نبوده ، بلکه بدان توجهی هم نمی شده است باید بدانید که مغز شما برای احساس ارزشمندی طراحی نشده است ؛ چرا که این احساس ارزشمندی و عزت نفس باعث زنده ماندن شما نمی شده است . لذا هیچ قسمتی در مغزتان برای احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس سنسور یا دستگاهی تعبیه نشده است . و ذهن در هر حال انجام وظیفه خود جهت حفظ و بقای شما به شکل اتوماتیک بوده و آن را در دستور کار دارد و عزت نفس در دستور کار مغز تان نیست.
حس ارزشمندی اکنون لازم است
خب حالا متوجه شدیم که چرا عزت نفس نداریم ! اما خب بیایید برگردیم به اکنون و اینجایی که هستیم و در قرن حاضر، اکنون دیگر هدف از زیستن برای شما زنده ماندن و سیر شدن شکم خودتان و اعضای خانواده نیست . و شما اهداف معنوی و ارزش هایی را دارید که بسیار متفاوت از آن چیزی است که اجدادتان داشته و با آن زندگی می کردند. لذا احساس ارزشمندی در زمان کنونی برای شما نه تنها مهم بلکه لازم و ضروری ست .
اما با این حال هنوز هم خیل عظیمی از آدم ها هنوز دنباله روی همان اجدادشان بوده و احساس ارزشمندی را نادیده می گیرند .
اما تفاوت بسیار مهم در این است که آن زمان اصلا این احساس لازم نبود ولی در زندگی کنونی نه تنها لازم ، بلکه ضروری ست .
چاره کار در این است که روی عزت نفس خود کار کنید ! بله به همین سادگی . حالا که متوجه آن شدید که احساس ارزشمندی و عزت نفس به شکل اتوماتیک در شما تعبیه نشده پس باید دست به اقدام زده و آن را در خود فعال کنید .
چه واکنش هایی نشان دهنده عزت نفس پایین در شماست ؟
۱- طرد شدن از جانب دیگران را نمی پذیرید
شرایطی را در نظر بگیرید که برای استخدام در یک شغل که آرزویش را دارید درخواست داده اید و در مصاحبه به هر دلیل رد شده اید . واکنش شما چگونه است ؟ عصبانی میشوید و دیگران را مقصر میدانید؟ خود را سرزنش میکنید؟ یا با موضوع به راحتی کنار میاید؟
قطعا اگر عزت نفس بالایی داشته باشید این طرد شدن را می پذیرید و به دنبال دلایل رد برای رفع ضعف های خود گشته و می گویید من می پذیرم و ضعف های خودم را رفع می کنم و تلاش می کنم تا در شرایط مشابه عملکرد بهتری داشته باشم .
اما وای به حال آن زمانی که شما عزت نفس تان پایین باشد . در این صورت زمین و زمان را مقصر رد شدن خود قلمداد کرده و طرد شدن برایتان بسیار گران تمام می شود .
اشخاصی که عزت نفس پایینی دارند طرد شدن را به مثابه ی یک ضربه محکم دانسته که خودشان مسئول این ضربه نبوده و این دیگران هستند که مسبب آن بوده اند .
لذا در این افراد نقش قربانی را بازی کردن ، نپذیرفتن مسئولیت خود ، مقصر دانستن دیگران و … ویژگی های بارزی ست که همگی حاکی از سطح بسیار پایین ارزشمندی در این افراد است .
۲- تحمل نه شنیدن از دیگران را ندارید
افراد دارای عزت نفس پایین تحمل آن که دیگران به هر دلیل به آن ها “نه” بگویند را نداشته و سریعا واکنش نشان داده . که اغلب واکنش آن ها همراه با پرخاش ، عصبانیت و حتی ناسزا ست . این افراد اصولا به جای نقد آن شرایط و بررسی دلایل به شخصیت خود فرد حمله برده و او را زیر سوال برده و مورد توهین قرار می دهند .
اما در نظر بگیرید اگر شخصی دارای عزت نفس باشد ، شنیدن ” نه ” برایش آنقدر هم سخت نبوده و واکنش خیلی متفاوتی را خواهد داشت . چرا که احساس ارزشمند بودنش باعث می شود که بگوید من دوست داشتم در این موقعیت جواب مثبت بگیریم ولی هیچ اشکالی ندارد چرا که احتمالات زیادی برای این عدم پذیرش در طرف مقابل وجود دارد .
تفاوت عمده ی افراد دارای سطح بالای ارزشمندی و سطح پایین در آن است که افراد دارای سطح بالای ارزشمندی هیچ گاه در مواجهه با موانع شانس و اقبال و روزگار را مسئول آنچه اتفاق افتاده قلمداد نکرده . بلکه تمام تمرکز خود را بر راه حل ها و رفع موانع می گذارند چرا که می دانند لیاقت شان چه جایگاهی ست . و برعکس افراد فاقد حس ارزشمندی شانس و اقبال را یک فاکتور مهم در ناکامی های خود می دانند .
۳- شکست خوردن برایتان سخت است
برای هر انسانی فارغ از سطح عزت نفس اش ، شکست خوردن سخت و دردناک است . اما نوع برخورد افراد بعد از رخداد است که نشان می دهد که اوضاع از چه قرار است .
قطعا برای فرد دارای احساس ارزشمندی و عزت نفس بالا ، شکست یک دریچه ای رو به تجربیات جدید و یادگیری ست . و از این موقعیت برای اصلاح و بهبود روش های خود و همچنین نکته برداری از اشتباهات استفاده خواهد کرد . و این تجربه را به عنوان یک الگوی ذهنی هشدار دهنده ی منفی به شکل پیش فرض در مغز خودش قرار نمی دهد . که با هر بار قرار گرفتن در شرایط مشابه زنگ خطر به صدا در آید و فرار کند و یا دستپاچه شود و باز در دام آن شکست گرفتار گردد .
بلکه تجربه شکست باعث می شود در موارد مشابه ، عملکرد و رفتار بهتری از خود به نمایش گذاشته و کمترین میزان اشتباه و خطا را داشته باشد.
حالا همین شکست در یک فرد با احساس ارزشمندی بسیار پایین ، قطعا با واکنش رفتاری _ هیجانی خیلی شدید و تند ظاهر شده و با مواخذه ی خود با برچسب هایی هم چون احمق ، نادان ، مال این کار نیستی و … به تخریب خود می پردازد
علائم اشخاصی که عزت نفس ندارند چیست ؟
۱- انکار واقعیت
۲- توجیه اشتباهات
۳- یافتن مقصر
۴- کمال گرایی
۵- با اشخاص با عزت نفس پایین راحت تر کنار آمده و وارد تعامل می شوند .
اشخاصی که عزت نفس ندارند چون احساس ارزشمندی نمی کنند ، لذا خودشان را هم جدی نمی گیرند .
حتی تعریف دیگران را نمیپذیرید!
تا به حال شاید پیش آمده باشد که به دلیل نداشتن شناخت کافی از خود و توانایی هایتان که ناشی از نبود حس ارزشمندی در شماست ، زمانی که در تعامل با دیگران ، مخاطب از شما و کارتان و ویژگی هایتان تعریف می کند ، خودتان و تعریف مخاطب را جدی نگرفته و با عبارت هایی مثل نه بابا این طور هم نیست و یک خنده بعضا مصنوعی و حتی خاراندن پشت سر و نگاه به سمت پایین ! که کاملا زبان بدن شما را مبنی بر جدی نگرفتن توانایی تان توسط خود تان نشان می دهد ؛ به صحبت مخاطب واکنش نشان می دهید .
این در حالی است که باید به این امر واقف باشید که رفتار شما همه ی شما نیست و عملکرد شما یک جریان صفر یا صد ندارد و می تواند در هر سطحی قرار گرفته و این خود شما هستید که درجه ی آن را با احساس ارزشمندی تان تعیین می کنید .
برای همین افرادی که عاقل هستند دنبال تایید دیگران نیستند و می دانند نباید روی چیزی که تحت کنترل آن ها نیست حساب باز کرده و دنبالش باشند .
مرز باریک عزت نفس قوی و ضعیف
و همین نقطه تمایز و مرز باریک بین افراد دارای عزت نفس و افراد فاقد عزت نفس است . در جایی که تایید دیگران انقدر برایشان اهمیت دارد که حاضرند بخاطرش هر کاری کنند در حالی که حس ارزشمندی در افراد به خوبی این درک را در آن ها ایجاد می کند که چیزی بدتر از تایید دیگران نیست ! چرا که آدمی هر کاری انجام دهد باز هم اشخاصی هستند که ایراد گرفته و نظرشان جلب نمی شود !
فرق افراد با عزت نفس با افراد خودشیفته ، نیاز به تایید دیگران است.
تله ای که افراد با اعتماد به نفس ولی فاقد عزت نفس را گرفتار می کند
شاید شما فرد با اعتماد به نفسی باشید که بسیار هم از این داشته ی خود خرسند هستید و بیشتر از خودتان دیگران از مزیت اعتماد به نفس شما خوشحال باشند !
اما تله ای که بعضی از افراد دارای اعتماد به نفس که فاقد عزت نفس هستند در آن گرفتار می شوند همین مورد است که آن ها را تبدیل به اشخاص فعالی می کند که تمام عمر مشغول انجام کار برای دیگران هستند و فقدان احساس ارزشمندی شان باعث می شود ، تمام وقت برای دیگران و در خدمت دیگران باشند .
این نکته ظریف شاید تمایز بین اعتماد به نفس و عزت نفس را برایتان آشکار کند و متوجه شوید که فقدان عزت نفس چگونه می تواند حتی برای اشخاص دارای اعتماد به نفس هم گران تمام شده و آن ها را در تله ای گرفتار کند که شاید خودشان هم متوجه نباشند .
یک لحظه درنگ کرده و به این نکته عمیق تر فکر کنید .
در این مقاله از این صحبت کردیم که چرا عزت نفس نداریم و واکنش ها و فاکتور هایی را بررسی کردیم که نشان از فقدان عزت نفس در ما می شدند .
اما اکنون که به این واقف گشتیم که چرایی کار کجاست ، از این به بعد در موقعیت های مختلف در محیط های شغلی و حرفه ای ، در ارتباطات عاطفی و شخصی و در مذاکرات مان با دیگران ؛ باید به این نکته توجه داشته باشیم که سطح احساس ارزشمندی ما در کجا قرار دارد و عزت نفس نداشته ی ما می تواند چه بلایی بر سر موقعیت هایمان آورد.
بدانیم که عزت نفس به میزان پول و درآمد ما ، ظاهر ، موفقیت و ارتباطات ما ربطی ندارد ولی روی تمام این موارد تاثیر گذار است .
لذا نباید فراموش کنید که شما ارزشمند هستید ، حقوق و مسئولیت هایی دارید ، خود را بپذیرید و دیگران را هم بپذیرید و مهم تر از همه به تایید دیگران چشم ندوزید .
تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس چیست؟
بسیاری از مدرسان و سخنرانان مشهور به اشتباه عزت نفس و اعتماد به نفس را به جای یکدیگر تعریف میکنند. یکی از اصول اساسی برای رسیدن به عزت نفس و اعتماد به نفس بالا دانستن مفهوم و تفاوتهای این دو عنصر شخصیتی است. برای درک بهتر تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس مجموعه مقالات ما میتواند تا حد بسیار زیادی به شما کمک کند.
متأسفانه باید بگویم در بیشتر موارد اعتماد به نفس بالا عزت نفس بالایی بهمراه نخواهد داشت. مثلاً صادق هدایت نویسنده و مترجم معروف و معاصر در سن ۴۸ سالگی دست به خودکشی زد. پس شهرت و توانایی نوشتن و ترجمه (اعتماد به نفس بالا) نتوانسته است عزت نفس مطلوبی برای ایشان به ارمغان بیاورد.
بنابراین، عزت نفس و اعتماد به نفس با یکدیگر برابر نیستند. لازم است ذکر کنم که یکی از اجزاء مهم عزت نفس، احساس ارزشمندی است. پس در این مقاله سعی کرده ام علاوه بر روشن کردن تفاوتهای اعتماد به نفس و عزت نفس، احساس ارزشمندی را هم توضیح دهم.
پس در ادامه، مرا همراهی کنید.
اول از همه مفهوم عزت نفس
اگرچه تعاریف متفاوتی از عزت نفس ارائه شده است اما بهطورکلی میتوان گفت عزت نفس احترام و حرمت قائل شدن برای خود است. عزت نفس یعنی «من ارزشمندم». عزت نفس به ما میگوید خودمان را همانگونه که هستیم و بدون هیچ دلیلی ارزشمند بدانیم و برای خود ارزش و احترام قائل شویم.
هرچه عزت نفس بالاتری داشته باشیم از سلامت روان بهتری برخوردار بوده و اعتمادبهنفس بالاتری نیز خواهیم داشت که همین امر تأثیر مثبتی بر تمام جنبههای زندگی مان دارد. فردی که عزت نفس بالایی دارد معمولاً از روابط و جایگاه اجتماعی و شغلی خوبی نیز برخوردار است. چنین شخصی برای رسیدن به اهدافش، خود را فردی لایق و توانمند میداند. اما فردی که عزت نفس پایین دارد معمولاً توانمندیهای خود را باور ندارد و دیگران را از خود تواناتر و ارزشمندتر میداند.
عزت نفس اکتسابی است؟
عزت نفس یک ویژگی اکتسابی نیست بلکه به اصل وجودیمان برمیگردد، چنانچه پس از تولد و در مسیر زندگی خود، با توجه به چالشها و مسائلی که با آن مواجه شدهایم، تصمیماتی که گرفتهایم و آسیبهایی که در طول زندگی دیدهایم، سپس نگرشها و باورهایی که در روبهرو شدن با آن چالشها نسبت به خود و دنیای اطرافمان به دست آوردهایم، سبب شده تا از خود حقیقی، توانمند و ارزشمندمان فاصله بگیریم.
عزت نفس پایین به فراموشی ارزشمندی ذاتی ما وابسته است. هرچه ارزش ذاتی و تواناییهای خود را بیشتر فراموش کرده باشیم از عزت نفس بهمراتب پایینتری برخورداریم و هرچه بیشتر، خودمان و ماهیت وجودیمان را به یاد بیاوریم از نظر روحی به رشد والایی میرسیم و همچنین آنچنان دستاوردهای عالی کسب میکنیم که ما را شگفتزده میکند.
عزت نفس یعنی:
عزت نفس یعنی اینکه ما خودمان را چگونه میبینیم و چه تصوری از خودمان داریم یا بهتر بگویم: عزت نفس یعنی اینکه ما چقدر خودمان را دوست داریم و چقدر برای خودمان ارزش قائل هستیم. وقتی عزت نفس سالمی داریم یعنی به اندازه کافی از دستاوردها و توانایی های خود مطلعیم و از آنچه هستیم خوشحالیم .
به همین دلیل هم احساسات خود را به راحتی بیان می کنیم، خودمان را سرزنش نمی کنیم و سعی می کنیم اشتباهاتمان را جبران کنیم. عزت نفس یعنی من توانمند و ارزشمند هستم و صلاحیت یک زندگی شاد و موفق را دارم. به علاوه تمام موجودات و انسان ها نیز ارزشمند هستند و صلاحیت یک زندگی شاد و موفق را دارند.
عزت نفس در حقیقت به معنای دستیابی به احساس ارزشمندی و تواناییهایمان است که این تواناییها از تجربههای مثبت و سازنده زندگی نشات می گیرند. اگر ما عزت نفس بالایی داشته باشیم ویژگیهایی مثل انعطاف پذیری، جسارت، توجه کردن به انتقادهای سازنده، دوست داشتن خود، دوری کردن از مواد مخدر و الکل، دوری کردن از رفتارهای پر خطر، احترام گذاشتن به خود و دیگران را در رفتار و باور خود نشان می دهیم.
به عبارتی عزت نفس، حسی بنیادی و ریشه ای است که از بدو تولد در ما شکل می گیرد.
- اینکه آیا والدین و اطرافیان در کودکی رفتاری مناسب نسبت به ما داشته اند؟
- آیا نهال عزت نفس در ما کاشته شده است؟
- یا بالعکس آنها پرورش دهنده علفهای هرز در ضمیر ناخوداگاه ما بوده اند؟
صحبت از احساس ارزشمندی شد، بد نیست تعریفی از این احساس داشته باشم.
احساس ارزشمندی چیست؟
احساس ارزشمندی یعنی اینکه چقدر ما برای خودمان ارزش و اهمیت قائل هستیم. یعنی اینکه وقتی خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم چه حسی نسبت به خود داریم و البته پی بردن به چرایی آن.
احساس ارزشمندی، بخش مهم و اساسی از وجود ما را تشکیل میدهد. هر حس، فکر و حتی رفتار ما از احساس ارزشمندی نشأت میگیرد. بنابراین توجه به این حس میتواند بسیار برای ما مهم و کلیدی باشد.
افراد دارای عزت نفس بالا چه ویژگیهایی دارند؟
افرادی که عزت نفس بالایی دارند، از آنچه که هستند، راضی و خشنودند. این افراد برای کسب حسوحال بهتر، نیازی ندارند که به مصرف مواد مخدر روی بیاورند یا دست به رفتارهای پرخطر بزنند.
همچنین اینگونه اشخاص برای بهبود حس و حال خودشان به عوامل خارجی مثل پُست ومقام یا درآمد بالا وابسته نیستند. شخصی که دارای عزت نفس است، نسبت به خود، دیگران و محیط اطرافاحترام میگذارد. یک خصوصیت بسیار بارز چنین شخصی انعطافپذیری است، یعنی اینکه بهآسانی قادر است خودش را از ناامیدیها، ناملایمات و شکستها خارج کند.
اینگونه افراد به دنبال پیشرفت و تحول هستند و با دیگران مدارا می کنند. راحت تر خود و دیگران را می پذیرند و راحت تر از اشتباهات خود و دیگران چشم پوشی میکنند.
اعتماد به نفس چیست؟
اعتماد به نفس یعنی اینکه وقتی قصد انجام کاری را داریم، اطمینان داشته باشیم که از عهده آن کار بر می آییم. در واقع به توانمندیهایمان باور و اطمینان داریم. وقتی در حوزهی خاصی به مهارت و تخصص دست می یابیم، در همان حوزه اعتماد بنفسمان بالاتر می رود.
پس نتیجه می گیریم لزومی ندارد فرد در همه زمینه ها اعتماد به نفس داشته باشد. پس اعتماد به نفس نتیجه انجام موفقیت آمیز یک کار و در روبرو شدن با چالشی است که در زندگی برایمان بوجود می آید.
مثلاً من مسلط به تایپ ده انگشتی هستم، بنابراین در این زمینه به خود اطمینان دارم یا بعبارتی در این زمینه اعتماد بنفس دارم و بدون اضطراب و دلهره کارم را، حتی اگر لازم باشد جلوی روی دیگران انجام میدهم.
ولی در زمینه سخنرانی و صحبت در جمع، مهارت آنچنانی ندارم و وقتی در این موقعیتها قرار می گیرم دچار استرس و اضطراب میشوم. چیزی که مهم است، اینست که نداشتن اعتماد بنفس در یک کار، نه تنها نباید باعث لطمه زدن به عزت نفس ما بشود، بلکه باید با تمرین، کار را با موفقیت پیش برده و از بین بردن اعتماد به نفس جلوگیری شود.
آلبرت بندورا معتقد است بطور کلی داشتن اعتماد به نفس بالا یا پایین معنایی ندارد. بلکه اعتماد به نفس باید در حوزه های مختلف مورد سنجش قرار گیرد.
بنابراین بهتر است همیشه جملات خود را به شکل “من در زمینه فلان کار اعتماد به نفس بالا یا پایینی دارم” بیان کنیم. زیرا در این صورت بار منفی کمتری نسبت به خود روا می داریم و از این طریق عزت نفس ما کمتر آسیب میبیند.
اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم خصوصیاتی مانند پذیرش و رویارویی مشتاقانه با چالش های زندگی، مسئولیت پذیری و پذیرش فرصت های جدید را در رفتار خود نشان می دهیم.
آیا عزت نفس و مغرور بودن یکسان هستند؟
وقتی عزت نفس ما بالاست، خودمان را ارزشمند دانسته، به توانایی هایمان باور داریم و خود را شایسته دریافت نعمت، خوشبختی و موفقیت می دانیم. پس در عزت نفس، برتری جویی وجود ندارد.
در صورتی که اگر مغرور باشیم، همیشه در پی اثبات خود به دیگران هستیم و سعی می کنیم برتری خود را به آنها نشان دهیم. حتی شاید دست به تخریب دیگران هم بزنیم.
فکر می کنید علت این کار چیست؟
چون در حقیقت ما طبل تو خالی هستیم و در ضمیر ناخودآگاه، خودمان را ارزشمند نمی دانیم و فقط در حال دست و پا زدن هستیم. در ادامه نگاهی به نظریه زیر بیندازید.
عکس
نظریه احساس ارزشمندی
بسیاری از ما آدمها فقط وقتی احساس ارزشمندی میکنیم که موفقیت خاصی را بدست بیاوریم.
بر اساس نظریه احساس ارزشمندی (self-worth theory)، انسان وقتی خودش را به رسمیت میشناسد که به اهدافش برسد.
توانمندی، قاطعیت، عملکرد و عزت نفس عناصر این نظریه هستند. نکته مهم اینست که این ۴ عنصر در ترکیب با یکدیگر هستند که مشخص میکنند ما چه نگاهی به خودمان داریم. هیچ شک و شبهه ای در اینکه دستاوردها و موفقیتها با ارزشند وجود ندارد ولی تا چه حد ما باید به آنها بها بدهیم؟
آیا حتما باید از دیگران بهتر باشیم تا احساس ارزشمند بودن پیدا کنیم؟
آیا اعتماد به نفس و عزت نفس مکمل هستند؟
بله اعتماد به نفس و عزت نفس یکسان نیستند ولی مکمل هم هستند. چون اعتماد به نفس یکی از عناصر سازنده عزت نفس است. پس در صورتی که اعتماد به نفس در راستای ارزشهای فرد باشد. عزت نفس هم بالا خواهد رفت. برای مثال اگر پختن انواع غذاها و یا کیکها برای ما ارزش قلمداد شود، زمانی که در این زمینه مهارت پیدا می کنیم، اعتماد بنفسمان بالا رفته و در نتیجه عزت نفس و احساس ارزشمندیمان هم بالا خواهد رفت.
معنی واقعی احساس ارزشمندی
معمولا اینکه ما خودمان را به همانصورتی که هستیم بپذیریم کاری سخت است. حتی گاهی اوقات ما در پذیرش خودمان دچار درد و رنج هم میشویم و تا جایی که امکان داشته باشد سعی میکنیم از خودمان فرار کنیم. احتمال دردناک دیگر، ترس از خودآگاهی است. البته این طبیعی است که بخواهیم از چنین درد و رنجی فرار کنیم. اما متاسفانه یا خوشبختانه برای کشف ارزش خودمان، خودآگاهی لازم و ضروریست و راه فراری هم نیست. به قولی در پس پرده هر احساس بهظاهر دردناکی، شادی وصف ناشدنی وجود دارد. پس اولین قدم در این مسیر، خودآگاهی است.
خودآگاهی
خودآگاهی کلید دستیابی به احساس ارزشمندی ماست. همه ما تصویری از کسی را که میخواهیم باشیم، در ذهنمان داریم که البته گاهی اوقات این تصویر با خود واقعی ما همخوانی ندارد. پس بسیار پسندیده است که ما اهداف زیاد و حتی جاه طلبانه داشته باشیم ولی اگر این اهداف و رویاها باعث جدایی ما از خود واقعیمان بشوند دیگر پسندیده نخواهند بود.
اینکه ما خودمان رو انکار کنیم درست عکس ارزشمندی رفتار کرده ایم. شاید افرادی باشند که تمایل دارند از خود واقعیشان فاصله بگیرند. خودآگاهی یعنی اینکه ضعفهایمان را بپذیریم و بر تواناییهایمان متمرکز بشویم. بعضی اوقات ما از خیلی از ویژگیهای مثبت خودمان مطلع نیستیم. خودآگاهی کمک میکند آنها را کشف کنیم.
در مسیر ارزشدادن به خود، میتوانیم بهترین دوست یا بدترین دشمنخود باشیم. اینکه از روبرو شدن با خود واقعیمان طفره برویم کار را سخت تر کرده و دیرتر به ارزش وجودی خودمان پی میبریم. احساس ارزشمندی زمانی بدست میاید که بدانیم کی هستیم و چه ویژگیهای مثبتی داریم.
نتیجه گیری
ارزش انسان هیچ ربطی به دستاوردهاش ندارد. در اینکه موفقیت ارزشمند است هیچ بحثی وجود ندارد اما نباید در سنجش ارزش خودمان تأثیرگذار باشد. هیچ عنوان یا پستی نمیتواند ارزش ما را تعیین کند.
ارزش انسان ربطی به سن ندارد. اینکه فلانی بچه است، جوان، خام یا پیر شده است ربطی به با ارزش بودن یا بی ارزشی آن شخص ندارد.
اینکه ما رابطه عاطفی خود را مبنای با ارزشی خودمان قرار بدهیم کار اشتباهی است.
حتی اگر کمهوشترین فرد کلاس هم باشیم، ارزشمان کمتر از باهوشترین فرد کلاس نیست. ما ویژگیهایی داریم که شاید از برخی ویژگیهای بهترین شاگرد کلاس هم برتر باشند.
سلامت بودن یا بیمار بودن شخص ربطی به ارزشمندی او ندارد.
اینکه در نظر دیگران سنتی هستیم و زیاد میانه خوبی با مدرنیته نداریم نباید روی میزان ارزشمندی ما تاثیرگذار باشد.
همانطور که قبلا گفتم وقتی از ارزش خودمان آگاه باشیم رفتار و انتخابهایمان هم تغییر خواهند کرد. یعنی اینکه از هر چیزی که در زندگیمان تأثیر منفی دارد دوری میکنیم و دنباله رو مسائلی میشویم که ما را به فرد بهتری تبدیل میکنند. وقتی احساس ارزشمندی داریم حتی اگر موفقیت و پولی هم نداشته باشیم باز از خودمان راضی هستیم ومعنای زندگی را هم بهتر درک میکنیم. البته رسیدن به این نقطه کار بسیار سخت و دشواری است. حالا فرض کنید خودآگاهی را پذیرفتیم، اما باز حس خوبی نسبت به خودمان نداریم. هیچ ویژگی قابلتوجهی در خود نمیبینیم.
دیدن ویژگی های مثبت
وقتی ما ویژگیهای مثبتمان را کشف میکنیم، دیدن و بکار گرفتن توانمندیهایمان به ما قدرت میدهند و با خود کم بینی مقابله میکنند و بتدریج عزت نفسمان بالا می رود. لازم نیست ما بهدنبال چیزهای بزرگ باشیم. فهرستی از استعدادها، چیزهایی که در خودمان میپسندیم و ما را برجسته میکنند، اتفاقات سختی که پشتسر گذاشته ایم، کمکهایی که به دیگران کرده ایم، حتی بیرون بردن سطل زباله به خارج از منزل هم یک کار پسندیده است و ما باید مرتب کارهای خوب و با ارزشمان را در ذهنمان مرور کنیم.
یادگیری فعالیت یا مهارت جدید مثل ساز زدن، یادگیری زبان خارجی، یادگیری هنرهای دستی باعث تقویت احساس ارزشمندی ما و در نتیجه افزایش عزت نفس می شوند.
به هیچ وجه خودت را مقایسه نکن
مقایسه کردن خودمان با دیگران سم مهلکی برای احساس ارزشمندی است و باید از این کار دوری کنیم.
بخشیدن خودمان بخاطر اشتباهاتی که در زندگی انجام دادیم احساس ارزشمندی ما را تقویت میکند. این را باید بدانیم که ما انسان و جایزالخطا هستیم. خودمان را بعنوان یک انسان و مخلوق خداوند دوست داشته باشیم و سعی کنیم موارد منفی که درون خود میبینیم اصلاح کنیم. اینکه ما از خودمان فرار کنیم راه حل عاقلانه ای نیست.
خودمان را به چالش بکشیم. از تواناییهایمان استفاده کنیم. در آنصورت متوجه میشویم که چه گنج با ارزشی درون خود داریم.
ارتباط با افرادی که دغدغه شبیه به ما دارند و به رشد و پیشرفتمان کمک میکنند میتواند احساس ارزشمندی و عزت نفس ما رو تقویت کند و برعکس از افرادی که وجهه خوبی در جامعه ندارند و معیارهای مناسبی هم برای ارزشگذاری انسان ندارند باید دوری کنیم.
عزت نفس پایین و افسردگی
عزت نفس پایین یعنی خودمان را دوست نداریم. یعنی خودمان را آنگونه که هستیم و با تمام نقاط مثبت و منفی که داریم نپذیرفته ایم. این عدم پذیرش به مرور زیاد و زیادتر می شود و باعث افسردگی میشود. بسیاری از افراد جامعه که به هر دلیل با چالش کمبود عزت نفس مواجه هستند به سمت افسردگی قدم برمیدارند. در این مقاله با ارائه راهکارهایی مفید شما را در برابر عزت نفس پایین و افسردگی ایمن میکنیم.
عزت نفس نسبی است
همه ما ممکن است درجاتی از عزت نفس پایین را داشته باشیم. درواقع عزت نفس موضوعی نسبی است. هرچه افراد نسبت به خود، ماهیت وجودی شان، تواناییها و ارزشمندی ذاتی خود به شناخت بیشتری برسند ریشههای عزت نفس در آنها مستحکمتر میشود. شخصی با عزت نفس بالا، تنها به دلیل «خودش بودن» به خود عشق میورزد.
هرچه انسان از اصل خود دور شود و خود را بیشتر فراموش کند، عزت نفس او به همان میزان تنزل میابد. متأسفانه عزت نفس پایین میتواند به افسردگی تبدیل شود و صدمات روحی جبرانناپذیری برای فرد داشته باشد. در اینجا قصد داریم پس از تعریفی کوتاه از عزت نفس و بیان ارتباط آن با افسردگی به بررسی ویژگیهای عزت نفس پایین پرداخته چراکه دانستن علائم و نشانههای عزت نفس پایین به ما تصویر بهتری از وضعیت مان میدهد و میتوانیم میزان عزت نفس خود را بسنجیم.
عزت نفس را میتوان افزایش داد
همچنین راهکارهای عملی مؤثری ذکر شده، که اگر آنها را در زندگی خود به کار بگیریم برای ما دو ارمغان گرانبها را به همراه خواهد داشت؛ چراکه همزمان با افزایش عزت نفس و ساخت شخصیتی قویتر از ما، افسردگی ناشی از عزت نفس پایین را نیز درمان میکنند.
تمرینات عزت نفس فقط مخصوص افرادی نیست که عزت نفس پایین و افسردگی دارند، بلکه ما انسانها باید در تمام طول زندگی از عزت نفس و روان خود محافظت کنیم. در ابتدا از تعریف عزت نفس شروع میکنیم.
ارتباط عزت نفس پایین و افسردگی
افراد با عزت نفس پایین به دلیل نرسیدن به اهداف و شکستهای خود در زندگی و احساس بدی که نسبت به خود دارند معمولاً دچار افسردگی نیز میباشند. علاوهبرآن افراد افسرده نیز عزت نفس پایینی دارند.
افرادی که عزت نفس پایینی دارند در زمینههای مختلف زندگی خود دچار مشکلات متعدد و اغلب جدی میشوند که اگر سریعتر در جهت بهبود عزت نفس خود اقدام نکنند، ممکن است هر روز افسردهتر و منزویتر شوند، بهطوریکه از جامعه و حتی خانواده و دوستان خود جدا شده و خانهنشینی را انتخاب کنند؛ چراکه آنها به دلیل عزت نفس پایین و ترسهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارند و همین امر سبب شکستهای پیدرپی و انتخاب سکون و تنهایی آنها میشود.
تنهایی ناشی از عزت نفس پایین و افسردگی با شخصیت منزوی داشتن و همچنین درونگرایی، تفاوت دارد. پیش از هر چیز لازم است دلایلی را بشناسیم که باعث شدهاند عزت نفس پایینی داشته باشیم.
دلایل عزت نفس پایین
پایین بودن عزت نفس اغلب به دوران کودکی برمیگردد. تحقیر، سرزنش، مقایسهشدن و قضاوتهای اطرافیان، پرخاشگریها و آزارهای کلامی و جسمی، همگی میتوانند از دلایل عزت نفس پایین در افراد باشند. اگرچه هیچ انسانی کامل نیست اما ممکن است شرایط و اتفاقاتی سبب شود تا عزت نفس فردی آسیب جدی ببیند و به درجه بسیار پایینی برسد.
اگرچه اغلب افراد دارای عزت نفس پایین، در دوران کودکی خود با آسیبهای جدی روبهرو بودهاند، با این وجود در دوران بزرگسالی نیز ممکن است فردی در اثر تجربه یک شکست بزرگ عاطفی، مالی یا در اثر یک بیماری و یا هر عاملی تکاندهنده، عزت نفس پایین و افسردگی را تجربه کند.
افسردگی و عزت نفس
فردی که عزت نفس پایین دارد و دچار افسردگی شده است کافی است تصمیمم جدی و متعهدانهای بگیرد تا شرایط خود را بهبود ببخشد و عزتنفس پایین و افسردگی خود را درمان کند، که در همان ابتدای مسیر توسعه فردی و تقویت عزتنفس، متوجه نشانهها و نتایجی از رشد و شکوفایی خود در تمام جنبههای زندگیاش خواهد شد؛ به مراتبی که روحیه او بهبود میابد نتایجی امیدبخش نیز در زندگیاش پدیدار میشود و همین رشد سبب انگیزه او برای استمرار میشود.
احتمالاً در اطراف خود افرادی را دیدهایم که در دورانی ازلحاظ اجتماعی ضعیف بودهاند، یا شخصیتی بسیار خجالتی و گوشهگیر داشتهاند، اما پس از چند سال به موفقیتهای عالی رسیده و از شخصیت قبلی خود بسیار فاصله گرفتهاند.
اگر امکان ارتباط و همصحبتی با چنین افرادی را دارید بهراحتی متوجه میشوید که آنها اکنون شخصیتی بسیار قویتر از گذشته خود دارد. باید بپذیریم موفقیتهای چنین فردی سبب عزتنفس بالای او نشده، بلکه داشتن عزتنفس بالا سبب موفقیتهای او شده است، آن هم درست از روزی که تصمیم گرفته عزتنفس خود را بالا ببرد.
چگونه عزت نفس پایین باعث افسردگی میشود؟
همانطور که بیان شد عزت نفس پایین میتواند به افسردگی بینجامد. چراکه فردی که عزت نفس پایینی دارد نمیتواند با دیگران ارتباط درستی برقرار کند، همین امر ممکن است سبب سرخوردگی او شود. چنین فردی همیشه دیگران را بسیار برتر و بالاتر از خود میداند. ازنظر او دیگران بااستعدادتر هستند. دیگران از او تواناتر هستند، دیگران از او زیباتر هستند و حتی دیگران از او ارزشمندتر هستند.
فردی با عزت نفس پایین، خود و نیازهایش را نادیده میگیرد. خواستههایش را در اولویت قرار نمیدهد و حتی گاهی آنها را فراموش میکند. برای فردی با عزت نفس پایین نیازها و خواستههای دیگران همیشه در اولویتاند. چنین فردی حتی خود را مسئول برآورده کردن نیازهای دیگران میداند و ممکن است به شکل دلسوزیها و فداکاریهای افراطی آن را نشان دهد. ازآنجاکه خلأهای روحی و عاطفی دلیل پایین آمدن عزت نفس هستند، این خلأها فرد را هرروز منزویتر و افسردهتر میکند.
علائم عزت نفس پایین
برخی از علائم و نشانههایی که افراد با عزت نفس پایین دارند:
۱.افرادی که عزت نفس پایینی دارند نسبت به خود احساس بدی داشته و همیشه دیگران را بهتر و توانمندتر از خود میبینند.
۲.نقاط ضعف خود را بسیار پررنگ میبینند.
۳.از تواناییهای خود بهخوبی آگاه نیستند یا به دلیل عزت نفس پایین آنها را ارزشمند نمیدانند و قادر به استفاده درست از تواناییها و مهارتهای خود نیستند.
۴.از یادگیری مهارت جدید طفره میروند؛ عبارت «نمیتوانم» مانع اصلی حرکت و پیشرفت آنهاست. آنها فکر میکنند از پس انجام هیچ کاری بهخوبی برنمیآیند.
۵.از قضاوت دیگران میترسند و ترس از تأیید نشدن دارند.
۶.بسیار زودرنج و حساس هستند.
۷.انتقادپذیر نیستند.
۸.فیزیک بدنی و حالات چهره و لحن صحبت آنها سست و وارفته است.
۹.همیشه مردد هستند و توانایی انتخاب و تصمیمگیری قاطعانه ندارند.
۱۰.افراد با عزت نفس پایین دچار ترس از اجتماع نیز میباشند.
۱۱.از طرد شدن واهمه دارند؛ افراد با عزت نفس پایین معمولاً از تنهایی میترسند.
۱۲.معمولاً در گفتگو درباره نیازها و خواستههای خود و حتی گاهی در درخواست کردن مشکل دارند.
راهکارهای تقویت عزت نفس در برابر افسردگی
پیادهروی روزانه
برای افرادی با عزت نفس پایین و افسرده پیادهروی بهترین ورزش است. پیادهروی با سطح انرژی آنها متناسب است. ممکن است فردی با عزت نفس پایین و افسرده تمایل به ورزش نداشته باشد؛ یک پیادهروی کوتاه روزانه برای چنین فردی دریچهای است که به سمت سلامتی بیشتر جسمی و روحی و دوستیِ دوباره با دنیای بیرون باز میشود. پیادهروی روزانه به ذهن او ثابت میکند که اکنون موفقتر است. اکنون توانایی بیشتری نسبت به قبل دارد. پیادهروی روزانه سبب میشود که برای مدتی کوتاه هم شده برای خود یک برنامه شخصی و هدفمند داشته باشد و ارزشمندی خود را در ذهن بالا ببرد. پیادهروی بهترین شروع است.
رفتن به طبیعت
انرژی طبیعت از شفابخشترین انرژیهای هستی است. رفتن به طبیعت را در فهرست برنامههای ثابت و دائمی خود قرار دهید و همیشه اتصال خود به طبیعت را حفظ کنید. اجازه ندهید هیچ روزی را بدون توجه به زیباییهای طبیعت تمام کنید. حتی اگر روز کاری و پرمشغلهای دارید، حداقل برای چند دقیقه از پنجره به بیرون نگاهی بیندازید. همین نگاه کوتاه و انرژی طبیعی هماهنگ با خود درونیتان، ذهن و روحتان را شفا میدهد و بهمرور از شما شخصیتی سالمتر و پویاتر میسازد.
یافتن ویژگیهای مثبت
هر روز حداقل ۵ ویژگی مثبت از خودتان پیدا کنید. این ویژگیها میتوانند خصوصیات اخلاقی، مهارتها و تواناییها، استعدادها و یا سایر ویژگیهای ظاهری و اخلاقی شما باشد. افرادی که عزت نفس پایینی دارد، توجهشان غالباً روی نکات منفی و ضعفهایشان است، انجام این تمرین ساده و تکرار آن، کمکم این عادت مثبت را جایگزین میکند تا نقاط قوت و تواناییهای خود را ببینند و بهاینترتیب عزت نفس خود را رشد دهند. چراکه متوجه میشوند آنها نیز بهاندازه دیگران ارزشمند و توانمند هستند و درمییابند که تمامی انسانها دارای مجموعهای از خصوصیات مثبت و منفیهستند.
کشف زیباییهای دنیای اطراف و سپاسگزاری
دیدن و کشف زیباییهای اطراف، یکی از مؤثرترین و کاربردیترین درمانهای عزت نفس پایین و افسردگی است. اگر از شدت افسردگی قادر به انجام هیچ فعالیتی نیستید و روحیه خود را کاملاً از دست دادهاید بهترین و عملیترین راهحل این است که یک دفترچه کوچک همراه خود داشته باشید، همچنین میتوانید از دفترچه یادداشت تلفن همراه خود برای ثبت زیباییهای اطراف خود استفاده کنید.
از نوشتن سادهترین زیباییها شروع کنید. حتی چیزهایی که در نگاه اول ممکن است عادی به نظر برسند، شما فقط آنها را یادداشت کنید. برای مثال از صبحانهای که امروز میل کردید و یا غذای موردعلاقهتان. از دفترچهای که در دست شماست و به کمک آن میتوانید با نوشتن زیباییها، عزت نفس پایین و افسردگی خود را درمان کنید، از اتاق خود و یا هر چیزی که اطرافتان موجود است؛ برای وجود تمامی آنها سپاسگزار باشید. این تمرین را روزانه و هرجا فرصت داشتید انجام دهید.
دیدگاه خود را اصلاح کنید
برای افزایش عزت نفس و درمان افسردگی لازم است شبیه گذشته خود فکر نکنیم. احتمالاً لازم است که برخی از عقاید و تفکرات اشتباه خود را اصلاح کنیم؛ افکار و دیدگاههایی که موجب شده تا شخصیت ما ضعیف جلوه دهد.
باور کنید که برای خودتان کافی هستید
فردی که عزت نفس پایین و افسردگی دارد هرچقدر که توانمندی خود را بیشتر بشناسد و آن باور کند، به همان میزان از شخصیت وابسته و نیازمند بودن فاصله میگیرد و به شخصیتی قوی تبدیل میشود که هرگز منتظر یک نجاتدهنده نمیماند یا منتظر فردی که بیاید و تمام خواستههای او را برآورده سازد، او علاقهمند است که خود برای زندگیاش تلاش کند، چراکه میداند توانایی رسیدن به اهداف خود را دارد و از تلاش در مسیر اهدافش لذت میبرد.
فردی که خودش را باور دارد از خود شخصیتی قوی میسازد که عاشقانه به خودش عشق میورزد، زیباترینها را به خودش میبخشد و برای خود حرمت و ارزشمندی زیادی قائل است، چنین شخصیتی بهخوبی میتواند با فردی دیگر رابطه عاطفی زیبایی بسازد، میتواند با افراد جامعه ارتباط درست و سالمی برقرار کند و این توانایی را دارد که هرجایی لازم است از دیگران با احترام و اعتمادبهنفس کافی درخواست کند، بدون اینکه از رد شدن درخواست خود بترسد یا احساس شرمندگی کند، میتواند در صورت نیاز بهراحتی در مورد مسائل و خواستههای خود صحبت کند و ارتباطات عالی را شکل دهد.
کمالگرا نباشید
کمالگرایی ناخودآگاه باعث میشود تا شما از خود توقع زیادی داشته باشید. انتظار بینقص و عالی بودن سبب میشود تا احساس بدی نسبت به خود پیدا کنید. کمالگرایی زیاد ریشه در عزت نفس پایین دارد و فردی با عزت نفس پایین میترسد از اینکه کامل نباشد و از او انتقاد شود؛ به همین دلیل از قدم برداشتن به بهانه کامل نبودن دست برمیدارد، چراکه نمیتواند انتقاد را تحمل کند و دیگران را بسیار عالی و بهتر از خود میپندارد. او واهمه دارد، از اینکه کارها را به بهترین شکل ممکن انجام ندهد، تشویق نشود و یا اشتباه کند و از او انتقاد شود و یا اینکه مورد سرزنش دیگران قرار بگیرد.
تأییدطلبی را رها کنید
نیاز به تأیید شدن تقریباً در درون همه ما وجود دارد. همه افراد درجاتی از میل به تأیید شدن دارند، اما ممکن است که نیاز به تأییدطلبی باعث شود فردی استقلال فکری خود را تا حد زیادی از دست بدهد. نیاز شدید به تأییدطلبی از نشانههای بارز عزت نفس پایین و آسیبدیده است، نشانه فردی است که استقلال خود را از دست داده و هر کاری میکند تا نظر و تأیید اطرافیان را بگیرد. اگر شما نیز تأییدطلب هستید و فکر میکنید تا حدودی استقلال خود را از دست دادهاید، حتماً رهایی از تأییدطلبی را تمرین کنید و نیازها و خلأهایی را که سبب تأییدطلبی شدهاند را بیابید و در جهت برطرف کردن و درمان آن اقدام نمایید.
درمان افسردگی با تقویت عزت نفس
برای تقویت عزت نفس تنها لازم است از همین تمرینات در ظاهر ساده شروع کنیم. پس از چند روز از انجام تمرینات، تغییرات روحی را در خود احساس میکنیم و به مراتبی که عزت نفس ما بهبود مییابد حال روحی ما نیز بهتر شده و از افسردگی رها میشویم.
اگر تمرینات را بهطور مستمر انجام دهیم درنهایت متوجه خواهیم شد که نهتنها عزت نفس ما از متوسط جامعه بیشتر شده و نهتنها دیگر خبری از افسردگی نیست و کاملاً درمان شده است بلکه اکنون به شخصی قویتر و همچنین شادتر تبدیلشدهایم که با خود قبلیمان بیگانه است.
تلاش برای بالابردن عزت نفس در افراد با عزت نفسی پایین و افسرده علاوه بر بهبود روحیشان سبب میشود همزمان با کشف توانمندیهای فردی و پیشرفت در زندگی، افسردگی روحی خود را نیز درمان کنند.
تا چه زمانی برای تقویت عزت نفس تمرین کنیم؟
درواقع تمرین کردن برای تقویت عزت نفس پایانی ندارد. شخصی که برای عزت نفس بهتر تلاش میکند آنچنان شیفته روحیه عالی و نتایج فوقالعاده خود در زندگی میشود که نهتنها از تمرینات خسته نمیشود و به فکر توقف تمرینات نمیافتد، بلکه شیفته پیشرفت و توسعه فردی خود میشود، آنچنانکه انجام چنین تمریناتی دیگر برای چنین شخصی تنها به معنی تمرین کردن نیست، بلکه بخشی از شخصیت و سبک شخصی زندگیاو هستند.
راهکارهایی تضمینی برای افزایش عزت نفس
داستانی که در طول روز برای انسانهای فاقد عزت نفس اتفاق میافتد بسیار غمانگیز است. چرا که حس و حال خوبی را تجربه نمیکنند و کارهایی که در طول روز انجام میدهند باور دوست داشتنی نبودن را در آنها تقویت میکند. اگر نمیخواهید جزو این دسته از افراد باشید این مقاله به شما کمک میکند.
موضوع را با یک مثال آغاز میکنم:
فرض کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید و شخصی را کنار خود میبینید که ایستاده و به شما میگوید:
+ باز هم که دیر از خواب بیدار شدی، تا کی میخواهی اینگونه باشی؟ اصلا آنقدر بخواب تا ببینیم چه میشود…
بعد شما از رخت خواب خود بیرون میآیید و جلو آینه میروید تا صورت خود را بشویید. همین زمان که در حال شستن دست و صورت خود هستید دوباره آن شخص را در آینه میبینید که به شما میگوید:
+ آخر این چه ریخت و قیافهای است که تو داری؟ چقدر شبیه کاهو هستی. زودباش، لباست را بپوش که خیلی دیر شده…
شما هم که هنوز این اتفاقات را هضم نکردهاید به سمت کمد لباسها رفته شروع میکنید به لباس پوشیدن.
در همین حین دوباره همان شخص از گوشهی دیوار ظاهر شده، میگوید:
+آخر تو که لباس به تنت زار میزند، با این اندام چاقی که داری هیچ لباسی به تن تو قشنگ نیست، این چه وضعش است، کمی به خودت برس تو چقدر گنده شدهای…
و دائما شما را سرزنش میکند…
سپس سرش را به نشانهی افسوس تکان داده از جلو چشم شما محو میشود. مجال آماده شدن پیدا میکنید و به سمت محل کار رهسپار میشوید.
در محل کار حاضر شده پس از اینکه اثر انگشت حضور خود را ثبت کردید پشت میز کار قرار میگیرید و مشغول میشوید.
چند پروندهی اسکن نشده هنوز از دیروز روی میز شما مانده و باید هرچه سریعتر به آنها رسیدگی کنید. با دیدن این صحنه دوباره فرد مورد نظر، آه همان مزاحم این بار از زیر میز بالا آماده و میگوید:
+ بفرما این هم از نحوهی کار کردنت. خجالت آور است. مایه ننگ است. تو واقعا چهار تا دانه پرونده راهم نمیتوانی درست اسکن کنی؟همیشه باید انقدر بد و بیمسئولیت باشی؟
+ راستی، امروز جلسه هم داری. منتظرم ببینم سر جلسه چه حرفی برای گفتن داری. چه دفاعی از این عملکرد ضعیف خودت داری ارائه بدهی؟
کمی رها میشوید
به سراغ کارهای نصفهی دیروز خود میروید و مشغول انجام آنها میشوید. شخص را این بار در شیشهی اسکنر میبینید که با چهرهای آسوده خاطر میگوید:
+ ببین، به تو توصیه میکنم امروز در جلسه اصلا صحبت خاصی نکنی، میدانی؟ اصلا تو حرف نزنی خیلی بهتر است. تا شروع کنی به حرف زدن خراب کاری میکنی، حرف زدن که بلد نیستی حداقل حرف نزدن را بلد باش و لطف کن ساکت باش…
با سر تایید میکنید و به کارتان ادامه میدهید.
سرزنش دیگران
پس از یک روز کاری سخت و یک جلسهی بسیار ملالت بار وقت آن است که به خانه بروید. اما قبل از آن باید طبق عادت همیشه سری به پدر و مادر خود بزنید. قبل رفتن به خانه آنها باید با همسر خود تماس بگیرید و دلیل دیر آمدنتان را شرح دهید. یک الگوی تکراری و کسالت آور. همینطور که پشت فرمان هستید تماس را برقرار کرده با سومین یا چهارمین زنگ همسرتان گوشی را برمیدارد:
+ میدانم…میدانم، بازهم میخواهی پدر و مادرت را ببینی و دیر میآیی. کی میخواهی بزرگ شوی؟ تو اکنون همسر و فرزند داری، بهتر است هفتهای یک بار آن هم همراه با ما به آنها سر بزنی البته باید بدانی من هم والدینی دارم که لازم است به آنها سر بزنم…
همینطور که همسرتان پشت تلفن مشغول صحبت است، آن شخص را از آینه ماشین میبینید که به شما زل زده. عجب وضعیت خطرناکی است. چیزی نمیگوید و تنها سرش را برای شما تکان میدهد. به همسرتان گوش میدهید:
+ آه، دیگر باید بزرگ بشی، من از دست رفتارهای تو خستهام…بوق…بوق…، گویا تلفن را قطع کرده است.
فرمان را محکم گرفته به حرکت ادامه میدهید.
اکنون در خانهی والدین خود هستید.
روی مبل راحتی قدیمی که جلوی تلوزیون قرار دارد نشستهاید و همراه با پدر چای مینوشید.
او به شما آهسته میگوید:
+ مادرت خیلی با من بد رفتاری میکند. مدام به تلوزیون دیدن من پیله میکند. کمی با او صحبت کن سر پیری دست از سر من بردارد.
در همین حین مادر از درب وارد شده همینطور که سینی پر از شیرینی خانگی در دست دارد، میپرسد:
+ چه پدر پسر پچ پچ میکنند؟ هی مرد، کی دست از سر تو باید بردارد، باز هم من را میگویی؟
شما: آه مادر پدر در حال تعریف کردن یک خاطره بود.
مادر: نه ایشان هر روز، هر مهمانی اینجا میآید شروع میکند. بدگویی مرا پیش همه میکند. کار جدید یادگرفتی مرد؟ من چه کارت کردهام؟ میدانی پسرم؟ میگویم کمی بیشتر پیش من باشد چون من احساس تنهایی میکنم اما این مرد یا روزنامه میخواند یا در حال تماشای تلوزیون است.
پدر: بس کن خانم. جلو پسرمان زشت است.
مادر: تو خودت بس کن. کارتوخیلی حوبه؟
شما: بس کنید لطفا.
پدر: از وقتی تو ازدواج کردی مادرت مدام بهانه میگیرد.
شما: یعنی چه؟ من پنج سال است که ازدواج کردهام.
مادر: میخواهد خودش را تبرئه کند پسرم. کارش همین است. همیشه همه چیز را گردن دیگران میاندازد.
پدر: من…
اکنون بحث بین والدین شما بالا میگیرد.
شما نمیتوانید بین آنها آرامش برقرار کنید.
همینجا است که آن شخص را داخل آشپزخانه مییبینید که به یخچال تکیه داده میگوید:
+ عامل تمام این بحثها و درگیریهایی که والدینت دارند تو هستی. سرش را تکان میدهد. بین داد و بیداد والدین آخرین جملهای که میگوید میشنوید:
+ برایت متاسفم، اگر تو نبودی این افراد اینجور به جان هم نمیافتادند….
چند روز به همین صورت میگذرد.
امروز شما یک قرار کاری مهم برای بستن قرارداد جدید دارید. همه چیز آماده است تا ارتقا پیدا کنید.
همینطور که در کافه منتظرفردی که با او قرار دارید نشستهاید، داخل لیوان چای صورت شخص را میبینید که به شما میگوید:
+ خب که چه؟ حال فکر میکنی این فرد با تو سازگاری پیدا میکند؟ با نگاه اول متوجه میشود این کارها از تو بر نمیآید، حالا بیا فرض کنیم امروز او را گول زدی، یک ماه دیگر که متوجه میشود اوضاع از چه قرار است، تازه اگر فرض کنیم طرف انسان درستی باشد و با تو راه بیاید، تو لیاقت نداری،…
مثال ما در اینجا به پایان میرسد…
چه احساسی دارید؟
آن شخص را به خاطر آورید.
آیامیشود با همچین شخصی که دائما به ماسرکوفت میزند و میگوید: تو زشتی، تو چاقی، تو شخصیت جالبی نداری، تو غیرقابل تحملی و غیره، سر تکان میدهد و افسوس میخورد، ما را بی عرضه و عامل اتفاقاتی که به ما ارتباطی ندارند میداند و زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد زندگی کرد؟
واقعا کسالت آور است. کمی پس از دیدن چنین شخصی در زندگی دچار دل مردگی خواهید شد.
آیا تقصیر شما است که به او گوش میدهید؟
او بازهم شما را بابت گوش دادن به خودش دعوا میکند:
+ تقصیر خودت است که به این شخص گوش میدهی.
این صدا دائما همراه شما است. هرکاری کنید او نیز دخالت میکند.
این شخص، شانه به شانه با شما میآید.
حال باید با این غول چوب به دست چه کار کنیم؟
حواس جمع باشید، او همیشه منتظر است شما کار اشتباهی کنید تا برای همیشه آن را یادآوری کند.
این شخصیت همان منِ درون یا منِ ذهنی ما است که عزت نفس ما را طبق آنچه در مقالهی قبل گفته شد تحت تاثیر قرار میدهد.
مبارزه با او کمک میکند عزت نفس خود را بازیابیم.
راهکارهایی برای افزایش عزت نفس
راهکار اول:
هر زمان، در هر جایی که صدای این شخص را شنیدید یا او را دیدید که میخواهد لب به سخن بگشاید، جلوی او را بگیرید. بگویید: ساکت شو.
در مثال، فرد هرگز در برابر حرفهای او مقاومتی نمیکرد و شخصیت درونی جولان میداد.
جلوی خودتان را بگیرید و به خود درونیتان بگویید ساکت شود.
آیا تنها با یک ساکت باش، در برابر چنین موجود قدرتمندی به نتیجه میرسیم؟
خیر هرگز.
هیچ چیزی به صورت ناگهانی تغییر نخواهد کرد. انتظار نداشته باشید با دوبار ساکت باش گفتن شما، او ساکت شود. اما، با تمرین طولانی مدت گفتن جملهی ساکت باش، میتوانید کمی اوضاع را به نفع خودتان تغییر دهید و از این به بعد همراه منصفتری را در کنار خود داشته باشید.
او همچنان شما را مورد انتقاد قرار میدهد اما دیگر چوبی در دست ندارد. شما کمی مسلط شدهاید.
بنابراین هر زمان، هرجایی که بودید، در مهمانی، مترو، محل کار و غیره. هروقت صدای این شخص را شنیدید به او بگویید: ساکت باش، با من کاری نداشته باش.
این صداها خودکار هستند. خودشان میآیند. شروع شدن آنها دست ما نیست و نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم. ولی میتوانیم روی این صدا پارازیت انداخته و آن را دچار وقفه کنیم. این کار نیاز به تمرین زیاد دارد.
سالیان سال است که با این صدا همراه هستیم و ممکن است تاکنون به آن توجه نکرده باشیم. ما خیلی به این صدا توجه نمیکنیم چون به آن عادت کردهایم. گاهی فقط حس میکنیم حال بدی داریم (اضطراب و ترس) اما نمیدانیم منشا حال بد از کجا است.
ما دربارهی عزت نفس زیاد شنیدهایم، چندین کتاب خواندهایم و زمان. زیادی را صرف افزایش عزت نفس خود کردهایم.
آیا تا به حال تمرینی برای افزایش عزت نفس انجام دادهایم؟
راهکار دوم:
بالا بردن هوشیاری خود
برای تشخیص این صدا، نیاز به هوشیاری داریم. کمی به درون خود دقت کنید. ببینید چه به شما میگذرد. آگاه شدن به صدایی که از درون شما میآید سختترین قسمت افزایش عزت نفس است.
شما باید بدانید این صدا کی آغاز میشود، دقیقه چه وقتی شما را سرزنش میکند و چه زمانی شما را تحقیر میکند و این زمانها را در ابتدا شناسایی و سپس واکنش نشان دهید: ساکت باش. دست از سر من بردار.
اگر دچار حال بد شدهاید قطعا صدایی پشت آن است اما گاهی آنقدر سریع اتفاق میافتد که متوجه آن نمیشوید.
پس هوشیار باشید.
با هوشیاری شما میتوانید تعداد صداهای رسیده به ذهنتان را کمتر کنید، با این تمرین موفق میشوید زنجیرهی انتقال افکار منفی را قطع کرده و با گذشت مدت زمانی به آنها مسلط شوید. در لحظه شکارشان کنید و جلویشان را بگیرید.
دقت داشته باشید این راهکار نیز تمرین و تکرار زیاد و طولانی مدت میخواهد.
راهکار سوم:
ذره بین دست بگیرید
مراقب خودتان باشید و هرکار مفیدی که انجام میدهید بنویسید، حتی اگر کوچک باشد.
ازخودتان تشکر کنید.
ازت ممنونم که امروز بیدار شدی و رفتی سرکار، ازت ممنونم که امروز ناهار خوبی درست کردی. آفرین تو امروز به والدین خودت سر زدی و همسرت را با اینکه پول هم نداشتی با محبت خودت خوشحال کردی و غیره.
به خاطر سپاسگزاری از کارهای خوبی که کردهاید برای خودتان چایی بریزید یا خود را به خوردن یک فنجان قهوه به کافه دعوت کنید.
ممکن است این کار از طرف دیگران خود بزرگ بینی یا کارهای لوس تلقی شود.
یا اینکه افرادی بگویند که کار کردن وظیفه تو است حالا تشکر کردن دارد؟ همه کار میکنند.
وقتی شما از خودتان به خاطر کارهای خوب و هرچند کوچکی که انجام دادهاید تشکر نکنید، هرگز نباید انتظار داشته باشید که دیگران از شما تشکر کنند.
وقتی در یک رستوران غذا میخوریم پس از صرف غذا از دستاند کاران آن رستوران تشکر میکنیم. حتی در برخی موارد با وجود کیفیت پایین غذا هم باز تشکر میکنیم. اما چرا وقتی به خودمان میرسیم این کار را نمیکنیم؟
اگر احساس میکنید این کار لوس است:
هیچ اشکالی ندارد.
بگذارید بخشی از زندگی شما هم لوس شود.
ابتدا باید به خود انرژی مثبت دهیم و بعد انتظار داشته باشیم دیگران این کار را برای ما بکنند.
بابت خواندن این مطلب همین الان به خودتان تبریک بگویید و سپس جایزهای برای خودتان در نظر بگیرید.
راهکار چهارم:
جرات مند باشید
جرات مندی یعنی توانایی “نه” گفتن.
اگر دیگران از شما کاری میخواهند و شما توانایی انجام آن کار را ندارید یا اصلا نمیخواهید آن کار را انجام دهید لطفا “نه” بگویید. اگر اینکار را نکنید هیچ گامی در جهت افزایش عزت نفس بر نداشتهاید.
ایا کار آسانی است؟
نه اصلا.
ما باید قدرت “نه” گفتن را آرام آرام تمرین کنیم. نه اینطور که مدتی در مقابل همه چیز و همهی اطرافیانمان “نه” بگوییم و از آن طرف بام خود را بیاندازیم.
تمرین کنید، وقتی خرید میروید در برابر اجناسی که لازم ندارید “نه” بگویید. بهترین و کم خطرترین نوع تمرینات “نه” گفتن، همین تمرین است.
یادتان باشد. شما مسئول برآورده کردن خواستهها و نیازهای خود هستید.
شما هستید که باید بگویید چه میخواهید یا چه نمیخواهید و هرگز دیگران مسئولیتی در برابر خواستههای شما ندارند.
هرگز با سختی کاری را که نمیخواهید انجام ندهید. به خودتان فشار نیاورید و تلاش کنید به دیگران نیز فشار وارد نکنید.
باخودتانودیگرانصادقباشید.
راهکار پنجم:
مسئولیت پذیری
کاش میشد و میتوانستیم یقهی گذشتهی خود را بگیریم.
اما آیا اینکار امکانپذیر است؟
خیر.
پس فکر به گذشته و حسرت خوردنها را تمام کنیم.
ما اکنون انسانهایی بالغ هستیم و مسئولیت تمام کارهای خود را باید بپذیریم.
مسئولانه رفتار کنید.
مسئولانه انتخاب کنید تا حس بهتری را تجربه کنید.
همین انتخاب مسئولانه میتواند احساس بهتری به ما بدهد. حتی مجبور میشویم به برخی گزینهها “نه” بگوییم.
در نهایت به شما بگویم که عجله نکنید. به خودتان فرصت دهید.
آرام آرام گام بردارید.
با تمرین و تکرار بر این غول درونی غلبه کنید و عزت نفس خودتان را به بهترین شکل ترمیم کنید.
قدر خودتان را بدانید، شما بهترین خودتان هستید.
کدامیک از این راهکارها را میخواهید تست کنید؟
هر کدام را انجام دادهاید و نتیجه گرفتهاید با ما به اشتراک بگذارید.