بهطورکلی ، مدارس بهعنوان مکانهایی در نظر گرفته میشوند که محیط یادگیری و انتقال باورهای مناسبی را برای کودک فراهم میکنند ، اما نمیتوان اهمیت باورهای والدین و جامعه را در این امر نادیده گرفت. نگرش و باورهای والدین نسبت به خواهر و برادر در خانواده بهطور قابلتوجهی به مؤلفههای مختلف شخصیتی کودک بهویژه در بهبود عملکرد تحصیلی وی کمک میکند.
نقش محوری باورهای والدین همچنان ادامه دارد زیرا توسط معلمان و والدین شناختهشده است که برای رشد کامل شخصیت و حرفه فرزندانشان ضروری است. تحقیقات و مطالعات گونزالس پینده نشان داد که “بدون حمایت والدین ، برای معلمان دشوار است که تجارب تحصیلی را برای کمک به دانشآموزان برای یادگیری مطالب معنادار به دست آورند”.
در بنیان خانه ، فرایندهای یادگیری بهطور صریح یا آگاهانه اغلب بهصورت غیررسمی اتفاق میافتند. والدین در اوایل زندگی خود ، مهارتها ، نگرشها و ارزشهای اساسی لازم برای زندگی روزمره را به کودکان میآموزند و آموزش میدهند. دانش نانوشتهای که والدین به فرزندان خود منتقل میکنند ، خاص و تا حدی تخصصی است که به کودکان امکان میدهد تا با موفقیت از پس شرایط محدود در خانه و جامعه برآیند.
نگرش و باورهای والدین و تأثیر آنها بر رشد ویادگیری کودک
درک تأثیر یادگیری از طریق والدین فرصتی را برای ایجاد جهتگیری یادگیری موفقتر برای فرزندان فراهم میکند. آموزش دارای مفهوم بسیار گستردهای است زیرا هر فرد در جامعه را درگیر خود میکند. فرایند یادگیری باورها وسیلهای است که فرد به کمک آن، از مجموعهای از تواناییها به طرز کار فعال با ایدهها ، عادتها ، مهارتها ، تنظیمات و سایر شخصیتهای متمایز تبدیل میشود. این تحقیق حاضر با هدف درک و بررسی نقش باورهای والدین در جهتگیری یادگیری و انتقال باورها و عقاید ازنظر فعالیتهای تحصیلی دانشآموزان انجام شد که منجر به درک بهتر شیوهها و پویاییهای آموزشی گردید.
در تاریخ بشریت ، آموزش بهعنوان یک روال پیوسته و پایهای برای توسعه جامعه بهتر بشری شکلگرفته است. از طریق توسعه نگرشها و باورها ، ارزشها و تواناییها ، دانش و مهارت ، آموزش برای دانشآموزان برای پاسخگویی به تغییر شرایط ، تابآوری ایجاد میکند و آنها را قادر میسازد تا در توسعه اجتماعی سهیم شوند.
یادگیری باورها ، قلب فرآیند آموزشی است. وضعیت یادگیرنده واقعاً در امتداد گرایش یادگیری باور قرار میگیرد. آنها دیدگاهی را برای درک دامنه روانشناختی مرتبه بالاتر فراهم میکنند تا ظرفیت دانش آموزان برای یادگیری متمایز شود. جهتگیری یادگیری یک مفهوم پیچیده و چندبعدی است که تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی،فرهنگی ، شخصی و سایر موارد پیشین قرار دارد. بسیاری از متغیرهای درونزا و همچنین برونزا ، تأثیر خود را در جهتگیریهای یادگیری باورهای افراد، دارند.
باورهای والدین برای بهبود زندگی دانشآموز و سطح تحصیلات آنها اجتنابناپذیر است. یکی از تنظیمات آموزشی و نگرش مثبت والدین نسبت به آموزش کودک در تعیین حضور در مدرسه و پیشرفت تحصیلی کودک مهم است. نگرش مطلوب والدین نسبت به مدرسه و تحصیلات باعث افزایش مشارکت والدین در مطالعات فعلی و آینده کودکان میشود.
نگرش و باورهای والدین نسبت به تحصیلات فرزندان تحت تأثیر وضعیت اقتصادی ، اجتماعی پایین خانواده قرار دارد. در حال حاضر ، به این موضوع توجه شده است که باورهای والدین دانشآموزان دوره متوسطه نسبت به تحصیلات نامطلوب است که روی تحصیل فرزندان آنها تأثیر میگذارد.
نگرش و باورهای والدین معیار یا شاخص مشارکت والدین است. کودکی که در کمترین محدودیت های محیطی به همراه محبت و مراقبت تربیت شود ، میتواند با دنیای تجسم شده برای او کمک کند. بنابراین ، خانواده بیش از یک مدرسه رسمی ، روابط اجتماعی کودک را شکل میدهد.
والدین و خانه به ترتیب برای هر دانشآموز اولین معلم و اولین مدرسه هستند. معلمان همچنین میتوانند به ایجاد یک فضای مثبت برای جهتگیری یادگیری باورهای جدید دانشآموزان کمک کنند. یادگیری کودکان طبیعیترین و ذاتیترین مهارتهای انسانی است. انسان متولد میشود تا بهتر از هرگونه دیگری یاد بگیرد.
بهطورکلی یادگیری باورها بهعنوان فرایندی شناخته میشود که از طریق آن فرد در طیف وسیعی از تنظیمات رسمی و غیررسمی ، در طول زندگی دانش ، مهارت و ارزش پیدا می کند.
برای افزایش گرایش یادگیری دانشآموزان
نگرش و باورهای والدین نقش حیاتی در یادگیری کودکان دارد. والدین در زمان امتحانات توسط دانشآموزان دچار استرس و اضطراب میشوند. یک محقق سعی کرد دریابد که نگرش و باورهای والدین تا چه اندازه در جهتگیری یادگیری دانشآموزان در مقطع متوسطه بسیار حیاتی است. مطالعه حاضر ممکن است والدین را قادر به داشتن نگرش مثبت در ابعاد مختلف یعنی اضطراب ، حمایت کند .
درحالیکه همچنین نشان میدهد که جهتگیری و باورهای یادگیری دانشآموزان با توجه به گرایش شغلی ، گرایش امتحان و گرایش علاقه، تا چه اندازه توسعهیافته است. این مطالعه سعی دارد تا باورهای والدین را نسبت به جهتگیری در باورهای یادگیری دانشآموزان در مقطع متوسطه بالاتر در منطقه سیوگانگای هند را تجزیهوتحلیل کند.
سه گرایش اصلی در مطالعه حاضر موردبررسی قرارگرفته است. جهتگیری امتحان ، جهتگیری شغلی و علاقهمندی و نقشی که باورهای روی آن دارد. بنابراین ، این تحقیق حاضر به ارتباط هر دو دیدگاه آموزشی و جامعهشناسی پرداخته است. با روشن ساختن دلیل و چگونگی باورهای والدین در درک جهتگیری یادگیری دانشآموزان دوره متوسطه ، این خلأ را پر خواهد کرد.
باورهای والدین و گرایش یادگیری
باور از بیان یا قضاوت فکری یک فرد یا گروه نسبت به یک شیء ، یک رفتار ، یک سیستم هنجاری و غیره به وجود می آید که بر اساس تجربه آموختهشده یا منتقلشده است . ازآنجاکه نگرش یک صفت نیست ، بسته به محیط ، موقعیت ، تعامل و درک شیء قابلتغییر است.
نگرش و باور به کمک ارزیابی مثبت ، منفی یا مختلط از یک شی است که در سطحی از شدت بیان میشود. نگرش و باور ما میتواند ازنظر قدرت همراه با اثرات مثبت و با تأثیر منفی ، با بیعلاقگی و بیتفاوتی ،متفاوت باشد. این موضوع معمولاً احساساتی را نشان میدهد که مثبت یا منفی هستند.
روانشناسان اجتماعی از اصطلاح نگرش به گونه دیگری استفاده میکنند. گوردون آل پورت تعریف زیر را از این موضوع دارد:
“نگرش و باور یک وضعیت آمادگی ذهنی و عصبی است که از طریق تجربه سازمان مییابد ، و یک تأثیر مستقیم یا پویا بر روی واکنش فرد به اشیا و موقعیتهای غیر مرتبط با آنها دارد.
نگرش یک استعداد یا تمایل به پاسخ مثبت یا منفی نسبت به ایده ، شیء ، شخص یا موقعیت خاصی است. نگرش یا باورهای والدین بر باورهای خود فرد و در نتیجه بر انتخاب عمل فرد و پاسخ به چالشها ، انگیزهها و پاداشها (که درمجموع محرک نامیده میشوند) تأثیر میگذارد. چهار مؤلفه اصلی باور عبارتاند از: ۱) عواطف یا احساسات. (۲) اعتقاد یا عقاید آگاهانه . (۳) گرایش به عمل. (۴) پاسخ مثبت یا منفی به محرکها.
شکلگیری باورها:
باورها آموختهها یا تمایلات اکتسابی هستند. نحوه شکلگیری باورها سؤالی برای تحقیق از روانشناسان بوده است. بر اساس نظری که آل پورت ، پیشنهاد کرده است که نگرشها تحت یکی از چهار شرط زیر شکل می گیرد:
ادغام تجربیات. جمع شدن و ادغام تعدادی از تجربیات مرتبط در مورد یک موضوع باعث ایجاد باورها نسبت به آن میشود. نگرش هندوها نسبت به مسلمانان یا بالعکس از این طریق شکلگرفته است.
تمایز تجربیات. وقتی تجربیات جدید به دست میآیند ، از تجربیات بهدستآمده تفکیک میشوند. این تفکیک یا تمایز ممکن است باعث خاصتر شدن باورهای فرد یا کودک شود.
ضربه یا تجربه عاطفی. با توجه به تجربههای ناگهانی غیرمعمول ، تکاندهنده و دردناک ، باورها با سرعت و شدت بیشتری شکل میگیرند. یک مغازهدار که توسط دانشجویان اعتصابی مغازهاش سوخته است ممکن است بهشدت نسبت به همه دانشجویان باور منفی پیدا کند.
باورهای والدین:
نگرش و باورهای والدین مانند حمایت ، فشار و اضطراب، تأثیر بسزایی در تصمیماتی دارد که برای آینده کودک مؤثر است ، مانند انتخاب شغل و فشار والدین برای فرزند که تأثیر زیادی روی او دارد. والدین فشارهای واضحی را برای فرزند به وجود میآورند و بهجای اینکه به حرف فرزندان گوش دهند و به خواستههای آنها توجه کنند مسیرهای شغلی خودشان را در نظر دارند و به فرزند خود تحمیل میکنند.
نقش نگرش و باورهای والدین بهویژه در انتخاب موضوع مهم است و والدین بهطور بالقوه بر فعالیت ، گزینهها و هویت شغلی و سایر فعالیتهای فوقبرنامه دانشآموز تأثیر میگذارند.
تأثیر باورهای والدین بر رشد و شخصیت فرزند
در رشد شخصیت کودک تأثیر باورهای والدین یک عامل معنیدار است. باورهای والدین در اینجا به معنای تفکر و احساس آینده شغلی فرزندانشان است. نگرش و باورهای والدین تأثیر اصلی اجتماعی را در کودک ایجاد میکند.
باورهای والدین بیانگر حمایت از خانواده در آموزش فرزندان است. باورهای والدین میتواند منفی یا مثبت باشد. نگرش منفی والدین در موارد تحصیل میتواند مانع از تحصیل فرزندان شود. با حمایت کمتر والدین در کارهای مدرسه ، سطح پایین انگیزه و عزتنفس پایین کودکان میتواند منجر به نگرش مثبت والدین شود که در بسیاری از موارد برای فرزندان آنها مفید است و میتواند در بهبود عملکرد تحصیلی او منعکس شود ، و باعث ایجاد علاقه در بین کودکان شود. کودکان برای یادگیری و نمرات موفقیت بالاتر در خواندن و نوشتن نیاز به انگیزه دارند.
نگرش و باورهای والدین
تأثیر باورهای والدین بر رشد کودکان یک پاسخ برای این است که آنها رفتار والدین خود را الگوی خود قرار میدهند .آن ها یاد گرفتهاند که چگونه مانند والدین خود برای فرزندان خود پدر و مادری کنند. دیگر اینکه رفتار آنها مطابق با اطلاعات مربوط به فرزند پروری مناسب است که از طریق کتابها ، وبسایتها یا مشاورههای غیررسمی و رسمی بهدستآمده است.
بازهم عامل اصلی دیگری که در رفتار آنها تعیین کننده است، در نگرشهای عمومی و همچنین اعتقادات ، افکار و احساسات خاصی که در هنگام فرزند پروری فعال میشوند نهفته است. اینها تأثیر بسزایی در رفتار کودک دارند ، حتی اگر والدین از این تأثیر ناراحت باشند یا از آن آگاهی نداشته باشند. محققان علاقهمند به رشد کودکان ، به دلیل تأثیر آنها بر رفتار والدین و تأثیر بعدی رفتارهای تربیتی بر رشد اجتماعی،عاطفی و شناختی کودکان ، نگرشها ، شناخت ها و عواطف ناشی از آنها (مانند عصبانیت یا شادی) را بررسی کردهاند.
باورهای تربیتی کودک شناخت هایی است که فرد را مستعد اقدام مثبت یا منفی نسبت به کودک میکند. نگرشهایی که بیشتر موردتوجه قرار میگیرند شامل درجه حرارت و پذیرش یا سردی و طردی است که در رابطه والدین و کودک وجود دارد و همچنین میزان مجاز یا محدودکننده بودن والدین در حوزههایی است که برای فرزندان خود تعیین میکنند.
واکنش والدین
محققان همچنین افکار یا طرحوارههای خاص موقعیت را موردبررسی قرار دادهاند. فیلترهایی که والدین از طریق آنها رویدادها را بهویژه در موارد مبهم تفسیر می کنند و واکنش خاصی نشان میدهند در کودکان ظاهر می شود. اینها شامل شناخت هایی مانند اعتقادات به تواناییهای فرزند پروری است. انتظارات در مورد آنچه کودکان قادر به انجام آن هستند یا باید انتظار انجام آن را داشته باشند ، و دلایلی است که رفتار کودکان را به روشی خاص نشان داده است.
تأثیر باورها بر رفتار والدین موضوع موردعلاقه تحقیق بوده است ، تحقیق نشان میدهد که پسوندها معمولاً ماهیتی متوسط دارند. این موضوع تا حدی ، به این دلیل است که نگرشهای گزارششده همیشه تأثیر مستقیمی بر اقدامات والدین ندارند که غالباً توسط ویژگیهای خاص موقعیت هدایت میشوند.
بهعنوانمثال ، والدین ممکن است گرم بودن و پاسخگویی به کودکان را تأیید یا برای آن ارزش قائل شوند اما در هنگام رفتار نادرست کودک در ابراز این احساسات مشکلداشته باشند. در نتیجه این تحقق ،در مطالعه شناخت والدین گسترشیافته است و شامل روشهای خاص تفکر است.
مطالعه نگرش و باورهای والدین ، دستگاههای اعتقادی و تفکر همراه با تغییر برداشت از تربیت کودک صورت گرفته است. این تغییرات بر ماهیت دوطرفه تعاملات تأکید کرده است ، فرزندان بر والدین و همچنین والدین بر فرزندان تأثیر میگذارند. بر این اساس ، یک تحقیق جالب درباره باور و شناخت به چگونگی تأثیر اعمال فرزندان بر نگرش و افکار والدین مربوط میشود.
مطالعه شناخت، افکار و احساسات و باورهای والدین میتواند دانش ما را در مورد رشد کودک گسترش دهد. شناخت های مربوط به تربیت کودک بر والدین تأثیر میگذارد تا نسبت به فرزندانشان مثبت یا منفی عمل کنند. این باورها پیشبینی خوبی برای رفتار والدین قلمداد شده است زیرا بیانگر جو احساسی کودکان و والدین و سلامتی در رابطه است.
درمجموع ، والدین فرزندان خود را از طریق فیلتر افکار ، عقاید و نگرشهای آگاهانه و ناخودآگاه مشاهده میکنند و این فیلترها نحوه درک عملکرد فرزندان را هدایت میکنند. وقتی افکار خوشبینانه باشند ، اعمال مثبت را هدایت میکنند. وقتی افکار دقیق باشند ، معمولاً به اقدامات مثبتی منجر میشوند. اگرچه ممکن است در یک زمان کودکان پریشانی هایی را ایجاد کنند که این امر باعث می شود والدین از وظیفه موردنظر منحرف شوند و همچنین منجر به عواطف و احساسات منفی میشوند که درنهایت رفتار مؤثر والدین را مختل می کند.
ابعاد نگرش و باورهای والدین:
برای مشاهده تأثیر نگرش و باورهای والدین ، سه بعد نگرشی نسبت به فرزندشان برای این تحقیق مشخص شد. آنها به شرح زیر است:
پشتیبانی:
حمایت والدین از یادگیری در دوره متوسطه و یا بالاتر ، میتواند نتیجه مثبت آموزشی داشته باشد ، والدین کودک خود را در یک محیط ثابت و در خانه تشویق ، نظارت میکنند و به او انگیزه میدهند. حمایت والدین به دلیل مسئولیتپذیری بیشتر کودک نسبت به یادگیری ، غیرمستقیمتر میشود و بسیاری از والدین احساس میکنند که با پیشرفت برنامه درسی ، نمیتوانند در انجام تکالیف به کودک خود کمک کنند ، اما حمایت و کارایی والدین برای مشارکت در آموزش فرزندشان بهبود مییابد. در این مقطع ، حمایت والدین ستون فقرات نتیجه تحصیلی دانشآموزان است.
حمایت والدین از یادگیری در دوره متوسطه و بالاتر ، هنگامیکه والدین کودک خود را در محیط خانه ثابت تشویق ، نظارت میکنند و به او انگیزه میدهند ، میتواند نتایج مثبتی داشته باشد. حمایت والدین بیشتر غیرمستقیمتر میشود زیرا فرزندشان مسئولیت بیشتری در مورد یادگیری خود به عهده میگیرد و بسیاری از والدین با پیشرفت بیشتر برنامه درسی توانایی کمک در انجام تکالیف کودک خود را ندارند.
حمایت از والدین بهعنوان “هر فعالیت یا تسهیلاتی باهدف ارائه اطلاعات ، مشاوره و پشتیبانی از والدین برای کمک به آنها در تربیت فرزندانشان” تعریف میشود.
فرزند پروری مؤثر را میتوان بهصورت زیر تعریف کرد:
- دادن محبت ، گرما ، ثبات ، حمایت ، ارائه راهنماییهای اخلاقی.
- ایمن و سالم نگهداشتن کودکان.
- اطمینان از یادگیری ، دستیابی و لذت بردن کودکان از کودکی.
- اطمینان از کمک مثبت کودکان به جامعه و جامعه محلی آنها.
- اطمینان از ثبات اقتصادی خانواده ها.
حمایت والدین میتواند از مشاوره یا اطلاعات ساده گرفته تا ساختار بسیار بیشتر و مداخلات فشرده تشکیلشده باشد. این برنامه میتواند شامل کلاس ها و کارگاههای آموزشی باشد که به والدین مشاوره و راهنمایی میدهند و همچنین برنامههای فشرده مبتنی بر عمل هستند که به کودکان کمک فراوانی میکنند.
برنامههای والدین مبتنی بر عمل ، ساختاری ، متمرکز و کوتاهمدت هستند. هدف آنها ارتقا کیفیت روابط والدین و کودک از طریق بهبود عملکرد خانواده ، سلامت روان والدین و سازگاری عاطفی و رفتاری کودکان است. این رویکرد یکی از توانمندسازی ها ، ایجاد نقاط قوت موجود و مشارکت است. برنامه ها معمولاً بهصورت گروهی ارائه میشوند و قدرت تجربیات همسالان و یادگیری گروهی در این امر کلیدی است.
ارزشهای دخیل در قدرت انتقال باورهای والدین:
- با والدین با احترام رفتار میشود.
- نیازهای کودکان و جوانان در وهله اول قرار دارد.
- اقدام مثبت برای حمایت از والدین محافظت خوبی ایجاد می کند.
- فرزند پروری خوب قبل از تولد شروع میشود و در طول زندگی کودک ادامه دارد.
- همه والدین ارزشدارند و میتوانند در جامعه خود سهم مثبتی داشته باشند.
- همه والدین میتوانند اعتمادبهنفس و توانایی دوست داشتن ، محافظت و مراقبت از اعضای خانواده خود را پیدا کنند.
- در صورت نیاز ، از والدین دیگر میتوانند کمک بگیرند
- حمایت از والدین نقاط قوت والدین را تشخیص داده و بر آنها تأثیر میگذارد.
- همه والدین باید بدانند که در صورت نیاز به کمک ، چگونه و از کجا کمک بگیرند و احساس حمایت کنند.
- همه والدین حقدارند از اطلاعات و پشتیبانی باکیفیت بالا برای کمک به آنها درزمینهٔ فرزند پروری استفاده کنند که در سطح متناسب با نیازهای آنها است.
- والدین قادر و تشویق میشوند تا در توسعه خدمات برای کودکان و جوانان سهیم باشند.
- خدمات پشتیبانی والدین طیف وسیعی از نیازها را شامل میشود ، از ارائه مشاوره و اطلاعات ساده گرفته تا ترتیبات پیچیدهتر برای پشتیبانی از فرزندان که روی فرزندان تأثیر فراوانی دارد.
- حمایت ویژه والدین از نوجوان ، مردانی که از فرزندان مراقبت میکنند ، والدین کودکانی که دارای مشکلات یادگیری و یا معلولیت هستند ، والدین دارای مشکلات مواد مخدر و الکل هستند ، نیازهای بهداشت روانی ، کسانی که قربانی خشونت در خانواده و اعضای سیاهوسفید هستند جوامع اقلیت که میتواند در این گروه جای گیرد.
حمایت از باورهای والدین حمایت از باورهای فرزند:
در صورت حمایت سالم والدین ، جهتگیری و باورهای بسیار خوبی از کودکان وجود خواهد داشت. حمایت از خانه و خانواده ممکن است کودکان را قادر سازد که اولویت شغلی خود را برای دستیابی به اهدافشان برآورده کنند. حمایت باورهای والدین ممکن است به سبکهای مختلفی از قبیل باور نجات ، باور تجویز ، باور غیربومی ، باور وسواس وظیفه ، باور حل مسئله ، باور ابلهانه ، باور انعطافپذیر و باور ابتکاری طبقهبندی شود.
باور نجات: چنین سبکی یک رابطه وابستگی ایجاد میکند که در آن والدین نقش اصلی خود را برای نجات فرزند خود میدانند ، که به افراد کمک نمیکند استقلال پیدا کنند و خودشان عمل کنند.
باور حمایتی: در این سبک در صورت لزوم پشتیبانی ارائه میشود. آنها فرزندان خود را تشویق میکنند و شرایط لازم را برای بهبود مستمر آنها فراهم میکنند.
باور تجویزی: افرادی که این سبک را دارند از رفتار دیگران انتقاد میکنند ، قوانین و مقرراتی را تدوین میکنند و آنها را به دیگران تحمیل میکنند. والدین بیشتر از اینکه به کودک در یافتن راهحل جایگزین برای مشکل کمک کنند ، بیشتر مشاوره میدهند و راهحل برای فرزندان خود تجویز میکنند.
باورهای هنجاری: در این سبک ، والدین علاقهمندند هنجارهای مناسب رفتاری فرزندان خود را بسازند و به آنها کمک کنند تا درک کنند که برخی هنجارها بیش از سایرین مهم هستند.
باورهای وسواس وظیفه: والدین در این سبک بیشتر به کار خود اهمیت میدهند. مواردی که ارتباط مستقیمی با این کار ندارند نادیده گرفته میشوند. آنها نگران احساسات نیستند و نسبت به نیازهای عاطفی کودکان حساس نیستند.
باورهای حل مسئله: در این سبک والدین به فکر حل مشکلات هستند. تمرکز والدین در برخورد و یافتن راهحل برای مشکلات است. در این فرایند ، آنها از فرزندان خود کمک گرفته و آنها را درگیر میکنند.
باورهای طبقهبندی: والدینی با این سبک احساس منفی را برای خود حفظ میکند ، دیدن خواسته های آنها را دشوار میکند و درصورتیکه نتواند بخشی از قرارداد خود را برآورده کند ، بهجای مقابله با مشکلات ، از ملاقات با فرزندان و سایر اعضای خانواده جلوگیری میکند.
باورهای انعطافپذیری: در این سبک فرد سازگاری خلاقانه ، یادگیری از دیگران ، پذیرش ایدههای دیگران را که برای او جذاب هستند نشان میدهد و در صورت نیاز به چنین تغییری ، رویکرد خود را تغییر میدهد و همین باورها را به کودک خود آموزش می دهد.
باورهای بومی: در این سبک کودک خلاق فعال است. یک پدر و مادر ایدههای زیادی دارد و نسبت به شیوههای فعلی بیتاب نیست. آنها کمتر نگران کار و ایدههای جدید هستند و عمدتاً نگران خود ایدهها هستند. چنین افرادی غیر مطابق هستند و از تجربه رویکردهای جدید عمدتاً برای سرگرمی لذت میبرند.
باورهای نوآورانه: در این سبک والدین علاقهمند به رویکردهای جدید هستند و دیگران را نیز با خود همراه میکنند. بااینحال ، آنها به پرورش ایدهای توجه کافی دارند تا نتیجه آن نتیجه عملی باشد و در سیستم وجودی فرزندان درونی شود. چنین افرادی مبتکر هستند.
باورهای تهاجمی: افراد با این سبک مبارز هستند. والدین با این سبک پرخاشگری خود را نسبت به دیگران نشان میدهند. آنها ممکن است بر اساس ایدهها و پیشنهادهایشان برای فرزندانشان بجنگند.
باورهای مقابله ای: والدین با این سبک بیشتر نگران مقابله با مشکلات هستند تا اینکه به خاطر رویارویی با افراد نگران باشند. چنین افرادی صریح و رک هستند اما به همان اندازه حساس هستند. آنها به احساسات دیگران احترام میگذارند.
فشار
با افزایش سطح تحصیلات و رشد دانشآموزان در مقطع متوسطه و بالاتر ، انتظارات والدین از فرزندانشان چندین برابر شده است. همچنین تمایل به دستیابی به هدف از طریق فرزندان آنها وجود دارد که در زندگی خود نتوانسته اند به آن برسند. اکثر والدین معتقدند که تعالی در آموزشوپرورش تنها راه موفقیت در زندگی است.
تأکید بر چند رشته تحصیلی ، یعنی مهندسی یا پزشکی که هنوز در جامعه ما ادامه دارد ، والدین را وادار میکند فرزندشان را به سمت این رشته ها سوق دهند. ازاینرو ، والدین بدون درک علاقه کودک یا تواناییهای او ، کودکان را به سمت زمینههای تحصیلی سوق میدهند که کودک درزمینهٔ کاشتن بذر عدم عملکرد در آن ها ، از مهارت بالایی برخوردار است.
تحقیقات نشان داده است که کودکانی که تحتفشارهای شدید والدین رشد میکنند از مشکلات عزتنفس و اعتمادبهنفس رنج میبرند. کودک ممکن است از این وضعیت خسته و گوشه گیر شود ، که این موضوع میتواند در بزرگسالی منجر به عدم رضایت تبدیل شود. فشار زیاد والدین نیز باعث میشود کودک نسبت به هوش و تواناییهای خود شک کند. این مانع یادگیری و رشد آنها میشود تا به یک انسان سالم تبدیل شوند.
فشار والدین متغیر چندبعدی است زیرا ممکن است مقداری تنوع در استراتژی مورداستفاده والدین برای تحتفشار قرار دادن کودکان وجود داشته باشد. ازاینرو این اصطلاح بهصورت زیر در نظر گرفته میشود:
(۱) انتظار والدین برای مطالعات کودکان ؛
(۲) اضطراب والدین از مطالعه کودکان ؛
(۳) نگرش و باورهای والدین نسبت به مطالعات کودکان ؛
(۴) کنترل والدین بر مطالعات کودکان ؛
(۵) کنترل والدین بر فعالیتهای فوقبرنامه کودکان
(۶) والدین نسبت به معاینه فرزندان خود از ترس فوبیا در امتحان برخوردارند.
بنابراین ، والدین با نگهداشتن انتظارات غیرواقعی ، بیشازحد زیاد ، با دادن نگرش و باور به نفع کنترل بر روی فرزندان خود ، با تنظیم برنامههای سخت ، با نشان دادن رفتار راهنمای ، کنترلکننده ، کمال گرایانه و انتقادی بدون ارزیابی مثبت و با کنترل برنامههای فوقبرنامه ، فرزندان خود را تحتفشار قرار میدهند. فعالیتهایی ازجمله فعالیتهای اوقات فراغت و کلاس های اضافه و فوق برنامه از این نوع فشارها است.
فشار، رفتاری است که توسط والدین به نمایش گذاشته میشود و ازنظر فرزندان آنها بیانگر انتظارات زیاد ، بعید یا احتمالاً حتی دستنیافتنی است. در همه جای دنیا از روابط والدین و کودک بهعنوان مهمترین رابطه قدردانی میکنند. این پیوندی است که باعث ایجاد عشق ، مراقبت و احساس تعلقخاطر ابدی به فرزندان آنها میشود.
ما همیشه دوست داشتهایم پدر و مادر کاملی باشیم و انتظار داریم فرزندانمان به روشی کامل بزرگ شوند. در فرآیند تعیین اینکه چه چیزی “کامل” میتواند باشد ، ما درنهایت خود را با دیگران مقایسه میکنیم و وقتی نتایج مطابق با انتظارات ما نیستند ناامید میشویم اما همانطور که والدین حمایت میکنند ، انتظارات زیادی وجود دارد که فرزندان آن ها تمایل به حفظ آنها ندارند .
این رفتارها بهنوبه خود باعث میشود آنها فرزندان خود را برای مطالعه ، یادگیری و عملکرد به شیوه خاصی مطابق با آنچه فرزندشان میخواهد ، تحتفشار قرار دهند.
آرزوهای والدین
آرزوهای والدین همان چیزی است که منجر به این میشود که از فرزندان انتظار داشته باشند رفتارهایی را انجام دهند که رؤیاهای والدین آنها را تکمیل و ارتقا می دهد ،که گاهی اوقات این باورها به قیمت از دست رفتن اهداف خود تمام میشود.
برخی از عواملی که میتوانند منجر به استرس و اضطراب ناخواسته در والدین و کودک شوند عبارت اند از:
- فشار آور بودن
- کودک را مجبور کنید تا مطابق خواستههای جامعه امروز عمل کند
- انتظارات غیرواقعی از کودکان داشته باشید
- در نظر گرفتن عملکرد کودک بهعنوان معیار توانایی ما بهعنوان والدین
از بین بردن گرههای منفی باورهای والدین
- تشویق
- تعاملات سالم
- ارتباطات مثبت
- درک رابطه والدین و کودک بهعنوان یک رابطه منحصربهفرد و متفاوت
دلایل فشار والدین
دلایل مربوط به این مشکل بر عملکرد ، استرس امتحان و عدم توانایی در کنار آمدن با ناامیدی ها است.
استرس امتحان: وضعیت مدارس بااهمیت بیشازحد که به دستاوردهای مکتبی داده میشود ، خیلی متفاوت نیست. با نسبت انحرافی معلم و دانشآموز ، معلمان نه وقت دارند و نه تمایلی دارند که با هر کودک بهعنوان یک انسان منحصربهفرد رفتار کنند و رشد و تکامل کودک را تسهیل کنند.
مدارس تمایل دارند که خود را بهعنوان یکنهاد با عملکرد بالا نشان دهند که آنها را وادار به داشتن روش ها و فرایندهایی میکند که بر استرس کودک در طول سال تحصیلی میافزاید. تمام تمرکز روی عملکرد در امتحانات است. علاوه بر این ، آموزشهای مختلفی وجود دارد که کودکان را برای امتحانات متعدد رقابتی آماده میکند.
احساس بیماری زمان امتحان خود را نشان می دهد، این موضوع نشان می دهد که کودک دچار استرس شده است ، نه در مورد نمرات و یا نمرهای که دریافت میکند ، بلکه این موضوع بیشتر در مورد نحوه واکنش و باورهای والدین به عملکرد آنها در امتحانات است. هر وقت امتحان شروع میشود ، والدین و فرزندان هر دو دچار استرس و اضطراب میشوند. این استرس منجر به خواب ناکافی میشود که بر روحیه ، درک مطلب و نگرش تأثیر میگذارد. علاوه بر این ، کودک ممکن است برای تقلب کردن احساس فشار کند.
عدم توانایی کنار آمدن با ناامیدی ها
در جامعه ما ، شکست بهعنوان یک فرایند یادگیری در نظر گرفته نمیشود بلکه بهعنوان ناتوانی کودک دیده میشود. این باور غیرمنطقی ایجاد میکند که شکست به معنای عدم موفقیت در زندگی است. این موضوع همچنین یک معیار اندازهگیری تواناییهای کودک است. دامنه بسیار کمی برای آزمایش و خطرپذیری کودک در مناطقی که کودک ممکن است به آن علاقه داشته باشد فراهمشده است.
والدینی در ایران وجود دارند که کودک خود را در همه زمینه ها سرآمد میکنند. آنها برنامه کوتاهی را برای کودک آماده میکنند .آنها شهریههای مدرسه های مختلف را میدهند و فرزندان خود را در کلاسهای موسیقی ، کلاس شنا و کلاسهای رزمی و… میگذارند.
امروزه کودکان در چنان محیط محدودی تربیت میشوند که قادر به سازگاری و رشد با یک محیط جدید نیستند .تغییر در مدرسه ، خوابگاه یا دانشگاه میتواند برای این فرزندان مشکلساز باشد. نتیجه نهایی یک وضعیت استرسزا است و وقتی متوجه میشوند قادر به کنار آمدن نیستند به دنبال وسیلهای برای فرار هستند.
همه این نتایج در کودک فرآیند تسهیلکنندهای برای مقابله با شکست ها و ناامیدی ها ایجاد نمیکند. این موردنیاز نسلهای بعدی برای رضایت فوری است. والدینی که میتوانند نقشی حمایتی داشته باشند ، خودشان توانایی اداره چنین شرایطی را ندارند. والدین باید درک کنند که گروه سنی ۷ تا ۱۸ سال تحمل کمی دارند و بهراحتی ناامید میشوند و باید به آنها باورمندی و نگرش مثبت داد.
کلام آخر
ما دراین مقاله در مورد نگرش و باورهای والدین که به فرزندان خود منتقل می کنند صحبت کردیم. باورهای والدین که می تواند انعطافپذیری، رشد، ترس ،انزوا را به کودک تحمیل کند و روند یادگیری او را تحت تأثیر مثبت با منفی قرار دهد. والدین باید کودکان را تحت فشار قرار ندهند و آن ها را محدود نکنند زیرا این کار باعث می شود کودک نتواند روابط اجتماعی درست وقوی داشته باشد.
به نظر شما باورهای والدین چه تأثیرات دیگری روی کودکان می گذارد؟