چگونه نگران حرف مردم نباشیم؟

خانه » بلاگ » چگونه نگران حرف مردم نباشیم؟

فهرست عناوین

آیا خودتان را مدام نگران آنچه دیگران درباره شما فکر می‌کنند، می‌کنید؟

آیا نگران هستید که ممکن است مردم در مورد شما و آنچه شما انجام می‌دهید قضاوت کنند؟ در واقع نگران حرف مردم هستید؟

در این صورت ، ممکن است نگرانی شما جدی باشد ، همان‌طور که بسیاری از ما نگران هستیم. کنار گذاشتن نگرانی درباره حرف مردم و بی‌دغدغه‌تر بودن در برابر آن­ها ممکن است سخت باشد. بااین‌وجود ، برخی کارها وجود دارد که می‌توانید از آن ­ها  برای عدم نگرانی خود در برابر حرف مردم استفاده کنید.

در جامعه امروز ، احساس نگرانی در مورد چگونگی ظاهرتان ، یا نظر دیگران درباره شما آسان است. ممکن است متوجه نشوید که بیش‌ازحد نگران هستید ، بنابراین ما چند نشانه برای شما جمع‌آوری کرده‌ایم که می‌توانید نگاهی به آن ­ها بیندازید تا ببینید آیا با هر یک از آن‌ها موافقید. سپس ما در مورد چگونگی جلوگیری از نگرانی و شروع زندگی بحث خواهیم کرد.

چگونه نگران حرف مردم نباشیم؟

نگرانی در مورد حرف مردم باعث چه می شود؟

ما با دقت آنچه را که برای بیرون رفتن می ­خواهیم بپوشیم، انتخاب می‌کنیم تا مطمئن شویم که ازنظر سایر تماشاگران فرد خوش‌تیپی هستیم. ما پس از اتمام جلسات هرچه گفتیم (یا نگفتیم) خود را مواخذه می‌کنیم ، نگران این هستیم که همکاران فکر نکنند ما به‌اندازه کافی باهوش یا بااستعداد نیستیم.

ما از بیست‌ و هفت عکس سلفی که گرفته‌ایم ، فقط بهترین عکس را ارسال می‌کنیم و یک فیلتر چاپلوسی به آن اضافه می‌کنیم تا بیشتر مورد پسند واقع شویم تا به خودمان اثبات کنیم که زیبا و دوست‌داشتنی هستیم.ما در سر دیگران زندگی می‌کنیم. این موضوع تنها کاری که می‌کند این است که ما را وادار به قضاوت شدیدتر می‌کند. ما را در وجود خود ناراحت می‌کند. این باعث می‌شود که به خاطر اینکه خودمان هستیم عذرخواهی کنیم. این باعث می‌شود که مطابق درک ما از استانداردهای دیگران، زندگی کنیم.

این باعث می‌شود احساس غیر اصیل بودن داشته باشیم. می‌ترسیم از  قضاوتی که  دیگران در آن بگویند به‌اندازه کافی خوب نیست. به‌اندازه کافی دوست‌داشتنی نیست. به‌اندازه کافی هوشمند نیست. به‌اندازه کافی زیبا نیست . حقیقت این است که نظرات دیگران درباره ما مربوط به ما نیست. نظرات آن‌ها هیچ ارتباطی با ما و هیچ ارتباطی با آن‌ها ، گذشته ، قضاوت‌ها ، انتظارات ، دوست داشتن‌ها و مخالفت‌های آن‌ها ندارد.

می‌توانستیم در مقابل بیست غریبه بایستیم و درباره هر موضوعی صحبت کنیم. بعضی از آن‌ها از آنچه ما می‌پوشیم متنفر خواهند بود ، بعضی دیگر آن را دوست خواهند داشت. برخی فکر می‌کنند ما یک احمق هستیم ، و دیگران عاشق سخنان ما هستند. برخی به‌محض رفتن ،ما را فراموش می‌کنند ، برخی دیگر سال­ ها ما را به یاد می‌آورند.

برخی از ما متنفر خواهند شد زیرا ما خواهر شوهر آزاردهنده آن‌ها را یادآوری می‌کنیم. دیگران نسبت به ما احساس ترحم می‌کنند زیرا ما پسر آن‌ها را به یاد آن‌ها می‌آوریم. برخی کاملاً حرف ما را می‌فهمند و دیگران سخنان ما را سو تعبیر می‌کنند.

خلاصه، ترس ما از نظرات دیگران در دنیای مدرن به یک وسواس غیرمنطقی و غیر مولد تبدیل‌شده است و تأثیرات منفی آن فراتر از همه‌چیز شده است و خود را در:

توییت ­ها،پست‌های اینستا گرام ، اشتراک‌گذاری در صفحات مجازی و جاهای دیگری نشان می‌دهد.

ترس از حرف مردم مانع شما می شود

اگر می‌خواهید بهترین باشید و عملکردی در سطح بالا داشته باشید ، ترس از حرف مردم مانع شما می‌شود.به زمانی فکر کنید که به‌شدت مضطرب بودید . مثلاً قبل از ایستادن برای سخنرانی علنی ، بلند کردن دست در یک جلسه بزرگ یا حتی قدم زدن در اتاق افراد غریبه که اضطراب خود را نمایان کردید. دلیل اینکه احساس کوچک و ترس و تنش می‌کردید این است که نگران عدم پذیرش اجتماعی هستید و یا نگران حرف مردم هستید.

اگر توجه و استعدادها ، اعتقادات و ارزش‌های خود را بررسی کنید و توجه کمتری را  به این موضوعات داشته باشید و مطابق آنچه دیگران ممکن است فکر کنند ، زندگی خود را برنامه‌ریزی کنید ، به پتانسیل خود آسیب می‌رسانید. شما شروع به بازی ایمن در میدان آن ­ها  خواهید کرد.

زیرا از آنچه در طرف دیگر انتقاد رخ خواهد داد می‌ترسید. شما از تمسخر یا طرد شدن خواهید ترسید. وقتی به چالش کشیده شدید ، دیدگاه خود را تسلیم دیگران خواهید کرد. وقتی نتوانید نتیجه را کنترل کنید ، دست خود را بلند نخواهید کرد. شما برای به دست آوردن آن ارتقا نخواهید رفت زیرا فکر نمی‌کنید واجد شرایط هستید.

متأسفانه ، ترس از حرف مردم یک واکنش انسانی است

متأسفانه ، نگرانی در مورد حرف مردم بخشی از شرایط انسانی است زیرا ذهن ما با یک مغز قدیمی کار می‌کند، اشتیاق به تأیید اجتماعی ، نیاکان ما را محتاط و باهوش می‌کرد. هزاران سال پیش ، اگر مسئولیت شکار شکست‌ می خورد و این مسئله به دوش شما بود ، ممکن بود جایگاه شما در قبیله به خطر بیفتد. تمایل به اقتدار و ترس فلج‌کننده از دوست‌نداشتن ، توانایی ما را برای دنبال کردن زندگی‌ که می‌خواهیم ایجاد کنیم تضعیف می‌کند.

این موضوع تأکید می‌کند که چرا ما باید ذهن خود را آموزش دهیم و  آن را شرطی کنیم ،بنابراین نظر دیگران را کنار بگذارید و نگران حرف مردم نباشید.

اگر می‌بینید که نگرانی در مورد حرف مردم را تجربه می‌کنید ، روش‌هایی وجود دارد که می‌تواند از شدت پاسخ‌های استرس شما بکاهد. هنگامی‌که از افکار خود مطلع شدید ، خود را به سمت اظهاراتی که موجب اعتمادبه‌نفس می‌شوند راهنمایی کنید (من یک سخنران خوب هستم ، من کاری را انجام داده‌ام تا بتوانم به توانایی‌های خود اعتماد کنم ، چیزهای زیادی برای گفتن دارم ، ‌من کاملاً آماده این تبلیغ تلویزیونی هستم). این جملات به شما کمک می‌کند تا بر مهارت ها و توانایی‌های خود تمرکز کنید به‌جای اینکه حرف مردم برای شما مهم باشد. نفس عمیقی بکشید. این به مغز شما نشان می‌دهد که در معرض خطر فوری نیستید.

اما ، اگر واقعاً می‌خواهید نگرانی در مورد حرف مردم را تسخیر کنید ، باید خودآگاهی بیشتری  را در وجود خود پرورش دهید. بسیاری از ما زندگی را با یک احساس کلی ازآنچه هستیم می‌گذرانیم و در بسیاری از شرایط ، همین برای ما  کافی است. ما کنار می‌رویم اما اگر می‌خواهید در عین ترس از حرف مردم بهترین خود باشید ، باید احساس قوی‌تر و عمیق‌تری نسبت به کیستی خود ایجاد کنید.

شما می‌توانید با توسعه یک فلسفه شخصی ، کلمه یا عبارتی که بیانگر اعتقادات و ارزش‌های اساسی شما است ، شروع کنید. فلسفه شخصی پیت کارل سیاتل سی هاوس ، “همیشه رقابت کنید” را در نظر بگیرید. ازنظر مربی کارل ، همیشه رقابت به معنای صرف وقت هر روزه کار سخت برای بهتر شدن و رسیدن به حداکثر توانایی‌های خود است. این فلسفه یک شعار  و حرف  نیست. بلکه قطب نمای او است ، که راهنمای اعمال ، افکار و تصمیمات اودر زندگی است. به‌عنوان مربی یک پدر، یک دوست، در هر زمینه­ای می‌تواند کاربرد داشته باشد.

  • وقتی با یک فلسفه شخصی روبرو شدید ، یک سری سؤال از خود بپرسید:
  • وقتی در بهترین حالت هستم ، چه اعتقادی درست در زیر سطح افکار و اعمال من نهفته است؟
  • چه کسی است که خصوصیات ویژگی‌های همسو با من را نشان دهد؟
  • آن خصوصیات چیست؟
  • نقل‌قول‌های موردعلاقه شما چیست؟ کلمات موردعلاقه شما؟

هنگامی‌که به این سؤالات پاسخ دادید ، کلماتی را که برای شما برجسته هستند را مشخص کنید و دور آن­ها دایره ­ای بکشید. واژه‌هایی را که  معنای خاصی  برای شما ندارند را خط بزنید پس از مطالعه موارد باقیمانده ، سعی کنید عبارتی یا جمله‌ای بیابید که دقیقاً مطابق با آنچه شما هستید و چگونه می‌خواهید زندگی خود را ادامه دهید باشند. پیش‌نویس را با یکی از عزیزان خود به اشتراک بگذارید ، درخواست ورودی کنید و فلسفه خود را از انجام آن تنظیم کنید. سپس خود را  متعهد  به یادآوری کنید و روزانه به آن نگاه کنید و آن را به خاطر بیاورید این کار باعث می­ شود کم کم نگرانی در مورد حرف مردم از بین برود.

اهمیت فلسفه شخصی

یک مربی می‌گوید: ساخت یک فلسفه شخصی می‌تواند تمرینی چشم‌نواز و قدرتمند باشد. وقتی مربی گروه‌های اجرایی می‌شوم ، اغلب از آن‌ها می‌خواهم که فلسفه شخصی خود را بنویسند و آن را با گروه در میان بگذارند. من هرگز فراموش نخواهم کرد زمانی که یک مدیر ارشد همه افراد در یک جلسه را چگونه تحریک کرده است.

وقتی اشک در چشمانش جمع شد ، کمرش را صاف کرد ، سرش را بالا گرفت و گفت: “فلسفه من این است که شایسته باشم.” وی به همکاران خود گفت که والدینش کارگرانی هستند که در شرایط دشوار مقاومت کرده و اطمینان حاصل کرده‌اند که از فرصت‌های بهتری برخوردار است. او به دلیل سخت‌کوشی و فداکاری والدینش ، وظیفه خود دانست که زندگی را به‌گونه‌ای انجام دهد که گویی تاج خانواده‌اش روی سینه او نقش بسته است. او هرروز سعی می‌کند شایسته کارهای خوب آن‌ها باشد ، و الگوی بزرگی برای نسل بعدی باشد.

نمی‌توانیم اهمیت فلسفه شخصی را برای از بین بردن نگرانی در مورد حرف مردم را که بیش‌ازحد است، بیان کنیم. کار با بازیکنان و مربیان ، ورزشکاران ورزش‌های افراطی و رهبران ارشد شرکت‌های بزرگ، مرا متوجه کرده است که فراتر از یک تلاش بی‌وقفه در مورد بهترین بودن ، آنچه این بزرگواران را عالی می‌کند ، درک صحیح آن‌ها از اصول است .

آن‌ها به دلیل وضوح خود، بیشتر مایل‌اند خود را تحت‌فشار قرار دهند ، بیشتر بیاموزند و ناراحتی را بپذیرند. آن‌ها می‌توانند سروصدا و نظرات طرفداران و رسانه ­ها را خاموش کنند و به قطب نمای داخلی و دقیق خود گوش دهند و نگران حرف مردم نباشند.

هنگامی‌که فلسفه شخصی خود را توسعه دادید ، خود را متعهد کنید که مطابق با اصول آن زندگی کنید. از خانه شروع کنید. به آن شخص بگویید که او را دوست دارید. در یک عروسی برقصید. ریسک کنید. سپس آن را در محل کار امتحان کنید. خود را به‌درستی  معرفی کنید. کارهایی انجام دهید که حرف مردم را به دنبال داشته باشد. وقتی احساس کردید قدرت حرف مردم شمارا عقب نگه‌داشته است ، به‌راحتی  آن را بپذیرید و دوباره با فلسفه و هدف بزرگ‌تر  خود در ارتباط باشید.

لیست افراد مهم

در حال حرکت به جلو ، از لیست کوتاهی از افرادی که برای شما مهم هستند درخواست بازخورد کنید. تأمل صادقانه یکی از مؤلفه‌های مهم تسلط است. افرادی که در طرف شما هستند باید احساس خوبی نسبت به شخصی که شما هستید و شخصی که برای تبدیل‌شدن به آن تلاش می‌کنید، داشته باشند. نظرات آن‌ها را بسیار مورد توجه قرار دهید ، اجازه دهید سروصدای جمعیت کم شود. بازخورد آن‌ها را با تجربه خود درجه‌بندی کنید.

بیشتر از همه ، به یاد داشته باشید که رشد و یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که در لبه ظرفیت خود کار کنید. مانند منفجر کردن یک بالون تقریباً باد شده ، زندگی مطابق با فلسفه شخصی شما به تلاش و قدرت بیشتری احتیاج دارد ، اما نتیجه این‌ است که بیان واقعی و هنری شما باید باشد که شمارا به زندگی و کار باهدف و معنای بیشتری سوق دهد که این امر باعث می­شود از نگرانی در مورد حرف دیگران رهایی یابید.

علامت هایی که نشان می‌دهد نگران حرف دیگران هستید

چند نشانه وجود دارد که ممکن است به شما بگوید بیش‌ازحد نگران حرف مردم هستید. در ادامه به  برخی از علائم آن می پردازیم:

شما می‌ترسید آنچه را که واقعاً فکر می‌کنید یا اعتقاد دارید بیان کنید.

دائماً به این فکر می‌کنید که مردم از شما ناراحت هستند.

شما کارهایی می‌کنید که واقعاً نمی‌خواهید انجام دهید و بعدازآن پشیمان می‌شوید.

برای شما دشوار است که کاری متفاوت انجام دهید و ممکن است ازآنجا آن خیلی بترسید.

اجتناب فعال از افراد خاص ، عمدتاً به این دلیل است که شما می‌ترسید که آن‌ها واقعاً شما را دوست نداشته باشند.

آنچه را دیگران به شما می‌گویند انجام می‌دهید و تصمیم‌گیری برایتان دشوار است.

چگونه نگران حرف مردم نباشیم

اکنون‌که علائم نگرانی در مورد حرف مردم را دانستید ، بیایید نگاهی به روش‌هایی بیندازیم که می‌توانید دیگر نگران دیگران نباشید وزندگی خود را به بهترین شکل ممکن شروع کنید.

۱. به این فکر کنید که چرا اهمیت می‌دهید

بیشتر اوقات ، دلیل اینکه نگران حرف مردم هستیم از طریق هنجارهای اجتماعی شکل می­ گیرد. در این عصر و روزگار ، به‌طورمعمول به ما گفته می‌شود که باید یک روش خاص داشته باشیم و یا  به یک روش خاص عمل کنیم. باور عمومی این است که هر چیزی که از “هنجار” دور شود بسیار ناپسند است.

اینجاست که می‌توانیم بیش‌ازحد نگران باشیم و ترس از قضاوت شدن توسط دیگران را ایجاد کنیم. سعی کنید و تشخیص دهید که چرا دیگران به شما اهمیت می‌دهند و شما به چه چیزی اهمیت می‌دهید تا بتوانید درک بهتری از موضوع داشته باشید تا نگران حرف مردم نباشید. بدانید که این تقصیر شما نیست که مشکلی برای شما پیش‌آمده است ، این جامعه‌ای است که ما در آن رشد کرده‌ایم که به این ترس توسعه‌یافته از رد یا قضاوت کمک می‌کند. به‌محض اینکه این موضوع را تشخیص دهید ، ممکن است پذیرش خودتان بسیار راحت‌تر شود.

۲. در لحظه حال بودن خود تمرکز کنید

وقتی در زمان حال زندگی می‌کنید ، می‌توانید نگرانی را متوقف کرده و روی آنچه اکنون اتفاق می‌افتد تمرکز کنید. به‌جای اینکه فکر کنید “من این لباس را خیلی دوست دارم ، فکر می‌کنم زیبا به نظر می‌رسم اما وقتی به آن جا می‌آیم لباس  من متفاوت است یا مردم من را برای پوشیدن این لباس قضاوت می‌کنند ” ، شما فکر می‌کنید “من این لباس را خیلی دوست دارم و من فکر می‌کنم دوست‌داشتنی به نظر می‌رسم”.

شما بر آنچه ممکن است رخ دهد تمرکز نخواهید کرد زیرا این چیزی است که نمی‌توانید کنترل کنید. سعی کنید روی لحظه تمرکز کنید و خود را برای آنچه هستید بپذیرید. سعی کنید در مورد “می‌تواند” و “اگر” آینده نگران نباشید. با این کار می‌توانید نگرانی در مورد هرکسی که شما را قضاوت می‌کند را به شدت کاهش دهید و یا از بین ببرید.

۳. بدانید که مردم معمولاً اهمیتی نمی‌دهند

در طول زندگی ، بیشتر اوقات ، ما روی خودمان متمرکز هستیم. این به‌طور معمول برای همه افراد دیگر نیز یکسان است ، ازجمله کسانی که فکر می‌کنید در مورد شما قضاوت می‌کنند. افراد با نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر می‌کنند زندگی می‌کنند و معمولاً در مورد شما یا شخص دیگری قضاوت نمی‌کنند. سعی کنید و درک کنید که هر کس زندگی و چیزهای خاص خود را دارد که باید با آن‌ها کنار بیاید. آن‌ها معمولاً به فکر خودشان هستند نه شما ،پس نگران حرف مردم نباشید.

وقتی بیرون می‌روید ، ممکن است نگران باشید که مردم قرار است شمارا بر اساس آنچه می‌پوشید یا نحوه عملکردتان قضاوت کنند. بااین‌حال ، ممکن است از شنیدن اینکه معمولاً همه ما به یک‌چیز فکر می‌کنیم تعجب کنید. در بیشتر موارد ، هیچ‌یک از ما واقعاً فکر زیادی در مورد آنچه دیگران پوشیده یا انجام می‌دهند نداریم.

وقتی فهمیدید که اکثر مردم ناامنی و نگرانی‌های خاص خود رادارند ، می‌توان نگرانی راجع به حرف مردم را کنار بگذارید.

۴. عشق به خود و پذیرش را تمرین کنید

مهم‌ترین چیزی که باید به خاطر بسپارید زمانی که بیش‌ازحد نگران‌کننده صحبت می‌کنید این است که شما قبل از هر چیز دیگری باید خودتان را دوست داشته باشید. وقتی دائماً نگران آنچه دیگران درباره شما فکر می‌کنند می‌شوید ، گاهی اوقات می‌تواند به شما بفهماند که اعتمادبه‌نفس زیادی ندارید و ممکن است اعتمادبه‌نفس پایینی داشته باشید.

مراقبت از خود را برای نشان دادن عشق به خود  را امتحان و تمرین کنید ، این موضوع  می‌تواند از طریق مراقبه ، تغذیه سالم ، گذراندن وقت با طبیعت و … صورت بگیرد. هر آنچه برای شما شادی به همراه دارد می‌تواند کارساز باشد ، فقط سعی کنید هرروز عشق به خود را نشان دهید.

این ممکن است مدتی طول بکشد اما هنگامی‌که یاد بگیرید خود را دوست داشته باشید و خود را بپذیرید ، می‌توانید دیگر نگران حرف مردم نباشید زیرا خود را برای آنچه هستید قبول می‌کنید و به تأیید شخص دیگری احتیاج ندارید.

۵.گرم گرمی را کشید و سرد،سرد

وقتی در کنار افرادی هستید که شمارا بالا می‌برند و به شما کمک می‌کنند احساس مثبتی داشته باشید ، واقعاً این موضوع می‌تواند به شما کمک کند تا دیگر نگران حرف مردم نباشید. افرادی که از شما مراقبت می‌کنند می‌توانند نقاط قوت و نکات مثبتی را که دارید  به شما بگویند که ممکن است در حال حاضر مشاهده نکنید. این واقعاً می‌تواند به شما در مسیر پذیرش خود کمک کند.

داشتن یک گروه نزدیک از دوستان مثبت و صادق واقعاً می‌تواند کمک کند. اگر احساس می‌کنید ممکن است مورد قضاوت قرار بگیرید می‌توانید از آن‌ها سؤال کنید .زیرا  آن‌ها  نسبت به شما صریح و صادق خواهند بود.

همچنین  این موضوع به شما کمک می‌کند تا در مورد اینکه چرا نباید نگران حرف مردم  باشید با دوستان خود صحبت کنید زیرا آن‌ها اغلب به‌خوبی ­های شما اشاره می‌کنند و به شما کمک می‌کنند احساس اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشید.

۶. درک کنید که نمی‌توانید همه را راضی کنید

شما احتمالاً قبلاً این جمله را شنیده‌اید که می‌گویند: “بهتر است افراد کمتری به شما علاقه‌مند شوند ، سپس همه آن‌ها را دوست داشته باشید” که در این مورد  می ­تواند درست باشد. باید بدانید که نمی‌توانید همه را راضی کنید ، این فقط امکان‌پذیر نیست.افرادی وجود خواهند داشت که همیشه در مورد شما قضاوت می‌کنند ، مهم نیست که شما چه‌کاری انجام می‌دهید. حتی اگر مردم در مورد چیزی قضاوت کنند ، معمولاً به آن عمل نمی‌کنند و با شما مقابله نمی‌کنند یا واکنشی نشان نمی‌دهند ، این فقط یک فکر کوچک در ذهن آن‌هاست که ممکن است بیاید و برود.

همان‌طور که قبلاً ذکر شد ، افرادی که برای شما مهم هستند احتمالاً در مورد شما قضاوت نخواهند کرد و کسانی که شمارا قضاوت می‌کنند واقعاً اهمیتی ندارند. هنگامی‌که این واقعیت را پذیرفتید که نمی‌توانید همه را راضی کنید و مردم همچنان در مورد شما قضاوت خواهند کرد نگرانی در مورد حرف مردم را کنار می­گذارید.

۷. بدانید زندگی خیلی کوتاه است

وقتی همه‌چیز به آخر می‌رسد ، متوجه می‌شویم زندگی خیلی کوتاه است. واقعاً فکر کردن در مورد آن سخت است اما شما فقط یک زندگی دارید ، پس چرا آن را با نگرانی در مورد حرف دیگران تلف می­ کنید. این زندگی خود شماست ، اینکه بخواهید چگونه زندگی کنید و آنچه می‌خواهید انجام دهید مربوط به شما است نه کس دیگری!

۸.روی اهداف کوچک یا بزرگ خود تمرکز کنید.

برای دستیابی به اهداف خود تلاش کنید ، حتی اگر ترسناک به نظر برسند یا نگران قضاوت­ها و یا حرف مردم باشید ، اهداف خود را داشته باشید. یک‌بار دیگر ، شما باید سعی کنید و تصمیم بگیرید که چه چیزی را از زندگی می‌خواهید. آنچه دیگران برای شما می‌خواهند را نادیده بگیرید ، این به گفته خود آن‌ها نیست.

شما همیشه نگرانی‌هایی خواهید داشت ، اما مهم‌ترین اولویت این است که نگذارید آن‌ها  بر شما مسلط شوند و شمارا از انجام کارهایی که دوست دارید بازدارند. پس از شروع به انجام این کارخواهید دید که فقط شما بر زندگی خودکنترل دارید ، بنابراین آن را برای خود عالی کنید.

۹.ارزش های خود را بشناسید.

دانستن ارزش­ های اصلی شما مانند داشتن یک چراغ‌قوه روشن‌ است تا شمارا از جنگل عبور دهد. هنوز هم ممکن است یک نور کسل‌کننده شمارا به‌جایی که باید بروید برساند ، اما بیشتر لنگ می‌زنید یا گمراه می‌شوید. با روشنایی روشن ، تصمیماتی که می‌گیرید ، چپ یا راست ، بالا یا پایین ، بله یا نه ، وضوح و تصمیم‌گیری شما راحت‌تر می‌شود.

سال‌ها ما نمی‌دانستیم که واقعاً چه چیزی را ارزشمند می‌دانیم و درنتیجه احساس می‌کردیم در زندگی گم‌شده‌ایم. ما هرگز در تصمیماتمان احساس اعتمادبه‌نفس نکردیم و هرچه گفتم و کردیم را زیر سؤال بردیم زیرا نگران حرف مردم بودیم.

انجام ارزش‌های اساسی بر روی خودمان تأثیر بسزایی در زندگی ما می‌گذارد.  با این کار می‌فهمیم که “شفقت” بهترین ارزش اصلی ما است. اکنون وقتی متوجه شویم که تصمیمات شغلی خود را زیر سؤال می‌بریم ، زیرا نگران ناامید کردن والدین خود هستیم  می‌توانیم به خودمان یادآوری  کنیم که “ترحم” به معنای “خود شفقتی” است و می‌توانیم مقداری در آن سستی کنیم.

اگر برای شجاعت و پشتکار ارزش قائل هستید و حتی اگر عصبی هستید و لباس‌های بدی بر تن دارید و در سالن بدن‌سازی حاضر می‌شوید ، لازم نیست که در مورد سایر نظردهندگان ورزش نگران باشید.اگر برای آرامش درونی خود ارزش قائل هستید و به شخصی که وقت شمارا می‌خواهد بگیرد  “نه” بگویید و ظرفیت خود را نسبت به این موضوع پر کنید ، می‌توانید این کار را انجام دهید بدون اینکه احساس کنید آن‌ها شما را به عنوان یک فرد خودخواه قضاوت کنند.

اگر برای اصالت ارزش قائل هستید و نظر خود را در بین جمع به اشتراک می‌گذارید ، می‌توانید این کار را با اطمینان انجام دهید و بدانید که ارزش‌های خود را زندگی می‌کنید و خودتان هستید.ارزش‌های اصلی خود را بشناسید و بدانید برای کدام‌یک از آن‌ها ارزش بیشتری قائل هستید.  چراغ‌قوه خود را روشن کنید و نگران حرف مردم نباشید.

۱۰.بدانید که باید در شغل خود باقی بمانید.

راه دیگر برای اینکه نگران حرف دیگران نباشید ، درک این است که سه نوع تجارت در جهان وجود دارد. بایرون کتی دراین‌باره می‌گوید:

اولین کار خدا است. اگر کلمه “خدا” موردپسند شما نیست ، می‌توانید در اینجا از کلمه دیگری استفاده کنید که برای شما مناسب باشد ، مانند جهان یا “طبیعت”. فکر می‌کنم “طبیعت” را بیشتر دوست دارم ، بنابراین از آن استفاده خواهم کرد. هوا تجارت طبیعت است. چه کسی می‌میرد و چه کسی متولد می‌شود تجارت طبیعت است. بدن و ژن‌هایی که به شما داده‌شده است تجارت طبیعت است. شما جایی در تجارت طبیعت ندارید. نمی‌توانید آن را کنترل کنید.

نوع دوم تجارت ، تجارت افراد دیگر است. کاری که آن‌ها انجام می‌دهند تجارت آن‌هاست. آنچه همسایه شما درباره شما فکر می‌کند تجارت اوست. چه زمانی همکار شما وارد کار می‌شود ، زمانی که تجارت، تجارت  وی باشد. اگر هنگام سبز شدن چراغ ، راننده ماشین دیگر نرود ، این کار آن‌ها است.

سومین نوع تجارت ، تجارت شماست.

وقتی به خاطر رانندگی یک فرد عصبانی هستید که باعث شد پشت چراغ‌قرمز دیگری منتظر بمانید ، این عصبانیت به عهده شماست. اگر عصبانی شدید زیرا همکار شما دوباره دیر رسید ، این مسئله شماست.اگر نگران هستید که همسایه در مورد شما چه فکر می‌کند ، این مسئله شماست. آنچه آن‌ها فکر می‌کنند مسئله آن‌هاست. آنچه شما فکر می‌کنید (و به‌نوبه خود ، احساس می‌کنید) تجارت شماست.

وقتی لباس می‌پوشید، درگیر چه کسی هستید؟

شما فقط یک تجارت دارید که باید به آن اهمیت دهید که  مال خودتان است. آنچه فکر می‌کنید و آنچه انجام می‌دهید تنها مواردی است که می‌توانید در زندگی کنترل کنید.

بدانید که بر احساسات خود کاملاً مالک هستید.

وقتی احساسات خود را بر اساس نظرات دیگران قرار می‌دهیم ، به آن‌ها اجازه می‌دهیم زندگی ما را کنترل کنند. ما اساساً به آن‌ها اجازه می‌دهیم استاد عروسک خیمه شب بازی ما باشند ، وقتی آن‌ها رشته ها را درست می‌کشند ، ما یا احساس خوبی داریم یا  احساس بد را تجربه می‌کنیم.اگر کسی شمارا نادیده بگیرد ، احساس بدی دارید. ممکن است فکر کنید “او با نادیده گرفتن من باعث این احساس من شده است.” اما حقیقت این است که او هیچ کنترلی بر احساس شما ندارد.

او شمارا نادیده گرفت و شما برای آن عمل معنی تعیین کردید. ازنظر شما ، این بدان معنی است که شما ارزش وقت او را ندارید ، یا به‌اندازه کافی دوست‌داشتنی ، به‌اندازه کافی هوشمند یا به‌اندازه کافی خونسرد نیستید. سپس به دلیل معنایی که به کاربردید ، غمگین یا دیوانه شدید. شما با فکر خود واکنش عاطفی داشتید.

وقتی احساسات خود را به دیگران واگذار می‌کنیم ، کنترل احساسات خود را کنار می‌گذاریم. واقعیت این است که ، تنها شخصی که می‌تواند به احساسات شما آسیب برساند ،  خود شما هستید نه حرف دیگران درباره شما!

برای تغییر در احساس خود توسط خودتان ، فقط باید فکر کنید. این مرحله بعضی‌اوقات کمی کار می‌برد زیرا افکار ما معمولاً خودکار یا حتی در سطح ناخودآگاه هستند ، بنابراین ممکن است کمی حفاری لازم باشد تا بفهمید چه فکری باعث ایجاد احساسات شما شده است.اما پس از انجام این کار ، آن را به چالش بکشید ، آن را زیر سؤال ببرید یا آن را بپذیرید. این کار احساسات شما را به دنبال خواهد داشت و نگرانی از حرف مردم را تا حدودی بی اثر می­کند.

بدانید که تمام تلاش خود را می‌کنید.

یکی از چیزهای آزار دهنده‌ای که مادران ما در حال بزرگ شدن به ما می‌گفتند (و او هنوز هم می‌گویند) این است که “شما با آنچه در آن زمان داشتید، بهترین کاری را که می‌توانستید انجام دادید.” ممکن است ما  استانداردهای بالایی داشته باشیم همیشه فکر می‌کردیم که می‌توانستیم کارهای بهتری انجام دهیم. بنابراین وقتی ما آن انتظارات را برآورده نمی‌کردیم ، قلدر درونی ما بیرون می‌آمد و به ما طعنه­ هایی می‌زد.

چقدر از زندگی خود را صرف لگدزدن به خودکرده‌اید زیرا فکر می‌کردید حرفی گنگ زده‌اید؟ یا چون دیر حاضر شدید به خود بدوبیراه گفته‌اید؟ یا اینکه عجیب به نظر می‌رسیدید خود را احمق فرض کردید؟هر بار ، بهترین کاری را که می‌توانستید انجام دادید. این به این دلیل است که هر کاری که انجام می‌دهیم قصد مثبتی  پشت آن  وجود دارد.

فرض کنید در یک کافی‌شاپ نشسته‌اید .فردی مراجعه می‌کند و از فروشنده می‌پرسد کدام قهوه طعم بهتری دارد. شما ناخودآگاه وسط حرف آن‌ها می‌پرید و مثلاً می‌گویید قهوه کلمبیا طعم خاصی دارد و به مزاج همه خوش می‌آید. آن فرد به شما نگاه می‌کند بعد سرش را برمی‌گرداند و باز سؤالش را دوباره از فروشنده می‌پرسد.

او از شما سؤال نکرده بود اما شما فکر کردید که ممکن است قهوه کلمبیا به خاطر عطروطعم خوبی داشته باشد. به نظر می‌رسید از توصیه ­های ناخواسته تحت تأثیر قرار نگرفته و دوباره رو به فروشنده کرده است. شما در آن لحظه حس بدی را تجربه می‌کنید و احساس وحشت می‌کنید که دیگران در مورد شما چه فکری می‌کنند  زیرا بدون اجازه وسط حرف آن‌ها پریده‌اید.

اما بیایید نگاهی به آنچه در آن لحظه اتفاق افتاده است بیندازیم:

شما اصرار داشتید که تلاش کنید مفید واقع شوید و ارزش اصلی مهربانی و عطوفت را داشته باشید

شما به مکالمه علاقه داشتید

شما تصور کردید که ممکن است نظرات شما به‌خوبی دریافت شود

شما تمایل داشتید که با یک علاقه مشترک با شخص جدیدی ارتباط برقرار کنید

شما با آنچه داشتید بهترین کاری را که می‌توانستید انجام دادید.

چون این را می‌دانید ، هیچ پشیمانی نباید داشته باشید. شما  همچنین می‌دانید که نظر او در مورد کاری که انجام دادید مهم نیست و شما باارزش‌های خود هماهنگ بودید و سعی می‌کردید مفید واقع شوید!گرچه ، شما  همچنین می‌توانید ببینید که چگونه مجبور کردن خود به یک مکالمه و گفتن  ایده ­های شما  به کسی که  از شما سؤال نکرده ، بی‌ادبانه تلقی شده است  و بی‌ادبی برخلاف ارزش اصلی شفقت شما  است.

این شمارا  به سمت درس بعدی سوق می‌دهد.

بدانید که همه اشتباه می‌کنند.

ما در فرهنگی زندگی می‌کنیم که اغلب در مورداحساس خود صحبت نمی‌کنیم. به نظر می‌رسد همه ما احساسات یکسانی را تجربه می‌کنیم و همه اشتباه می‌کنیم. برو فیگورا

حتی اگر باارزش ­های خود هماهنگ باشید ، حتی اگر در کار خود باقی بمانید ، حتی اگر تمام تلاش خود را انجام دهید ، اشتباه خواهید کرد. پس برای چه نگران حرف دیگران هستید؟ تنها کاری که می‌توانید با اشتباهات خود انجام دهید سازنده است که از آن‌ها یاد بگیرید. به‌محض اینکه درسی را که می‌توانید از این تجربه به دست ­آورید را می‌فهمید ، نشخوار فکری اصلاً ضروری نیست و  وقت آن است که  آن را ادامه ندهید و نگران حرف مردم نباشید.

آموختن از اشتباه

رضا می‌گوید :در آخرین شرکتی که کار می کردم به‌طور تصادفی باعث ناراحتی  افراد در شرکت می شدم. یکی از دوستان و همکارانم که چند سالی بود در این شرکت کار می‌کرد ، خواهان گرفتن جای پارک بهتر بود. وقتی کسی شرکت را ترک کرد ، یک جای پارک در دسترس قرار گرفت ، اما هنوز جای پارک را به او ندادم . او مرد بسیار خوبی است ، و چون صحبت­ های  من پر از کنایه بود ، فکر می‌کردم ایجاد یک درخواست پر از حرف­ های معنی دار برای او جهت  کسب موقعیت بهتر بسیار خنده‌دار است.

من نمی‌دانستم که قرار است توسط برخی از افراد خیلی ضعیف مورد تمسخر واقع بشوم. رئیس ما فکر کرد به نظر می‌رسد من از موقعیت خود برای مجبور کردن مردم برای انجام کارهای دیگر استفاده کردم. او کل افراد بخش را دور هم جمع کرد و با درد و ناراحتی کل وضعیت وحشتناک را فریاد زد و خواستار این شد که دیگر هرگز این مورد تکرار نشود. در این ماجرا این من بودم که بسیار تحقیر شدم.

او اسمی از من نبرد  ، اما اکثر همکاران می‌دانستند که من آن کار را انجام داده ­ام. خیلی خجالت کشیدم و شرمنده شدم.

اما آنچه من انجام دادم:

ارزش‌هایم را به خودم یادآوری کردم. من برای دلسوزی و شوخ‌طبعی ارزش قائل هستم. فکر می‌کردم یک کار مهربانانه اما خنده‌دار برای یک دوست انجام می‌دهم. وقتی خودم را نگران حرف دیگران کردم ، به خودم گفتم که اگر آن‌ها در مورد من فکر خوبی نداشته باشند (که هیچ مدرکی دراین‌باره ندارم) تنها کاری که می‌توانم انجام دهم این بود که بهترین خودم باشم.

وقتی اتفاقات آن ملاقات افتضاح دوباره به ذهنم برگشت ، صورتم از گناه و شرم داغ شد ، یادم آمد که احساس خود را به دست بگیرم و اجازه ندهم که خاطره آن واقعه یا آنچه دیگران فکر می‌کنند  چنین احساسی در  من القا کند.به خودم یادآوری کردم که با آنچه در آن زمان داشتم بهترین کار را کردم. من آرزو داشتم که به یک دوست کمک کنم و ایده‌ای که فکر می‌کردم خنده‌دار است و تصور می‌کنم خیلی خوب پیش برود درست پیش نرفت.

فهمیدم که اشتباه کردم. درسی که من آموختم این بود که بیشتر مراقب باشم که دیگران چگونه می‌توانند شوخ‌طبعی من را دریافت کنند. همه مرا مانند همسرم خنده‌دار نمی‌دانند. به همین دلیل اکنون می‌توانم تصمیمات بهتری بگیرم.و بعد از مدت کوتاهی کل ماجرا فراموش شد.

کلام آخر

پس برای اینکه نگران حرف مردم نباشید در لحظه زندگی کنید .برای خود ارزش قائل شوید.فلسفه و رسالت و ارزش­ های خود را داشته باشید .شما باید خودتان را دوست داشته باشید و از تجربیات و اشتباهات خود درس بگیرید. بدانید همه ممکن است اشتباه کنند. پس با خود مهربان باشید. مردم بیشتر به خودشان اهمیت می­دهند تا به من و شما ،پس نگران حرف مردم نباشید.

به نظر شما چه راه های دیگری وجود دارد تا کمک کند حرف مردم برای شما اهمیتی نداشته باشد؟

دیدگاهتان را بنویسید