۶ تکنیک تأثیرگذاری در مدیریت

خانه » بلاگ » ۶ تکنیک تأثیرگذاری در مدیریت

فهرست عناوین

یکی از آرزوهای انسان ها این است که شخصیتی تاثیر گذار و با نفوذ داشته باشند. انسان ها همواره در این آرزو به سر می برند و در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، ورزشی، هنری، مذهبی و همچنین در زمینه ی کسب و کار به دنبال تاثیرگذاری هستند.  یک فرد می تواند با بهره گیری از این توانایی، مسیر رسیدن به اهداف خود را هموار کند و سریع تر به موفقیت برسد.در دنیای کسب وکار امروز، داشتن تاثیرگذاری بیشتر، یک امتیاز است.
هر کسی که تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد، برای رسیدن به هدف خود تلاش بیشتری انجام دهد و تمامی مراحل کار را به درستی طی کند، قطعا به موفقیت می رسد.در مقاله ی مهارت های مدیریتی برای شما گفتیم که یکی از مهارت هایی که مدیران موفق دارند، مهارت تاثیرگذاری است. در واقع یک مدیر موفق فرد تاثیرگذاری است. این تاثیرگذاری می تواند سبب عقب راندن رقبا، افزایش فروش، توسعه کسب و کار و در نهایت افزایش سود شود.

تأثیرگذاری در مدیریت

در محیط کار فقط انجام وظایف کافی نیست بلکه شما به عنوان یک مدیر باید قدرت تاثیرگذاری داشته باشید. شما باید بتوانید بر نیروهای تحت نظر خود، مدیران دیگر و سرپرستان تاثیر بگذارید. زمانی که شما بتوانید تاثیر مثبتی روی اطرافیانتان بگذارید ، مسیر موفقیت در کسب و کارتان هموارتر می شود.
آیا شما هم دوست دارید که فرد تاثیرگذاری باشید؟ آیا تمایل به یادگیری تکنیک های اثرگذاری دارید؟ ما در این مقاله به شما آموزش می دهیم که چگونه فرد تاثیرگذاری باشید. این یک فرصت طلایی است پس بهتر است قدر این فرصت را بدانید! نکات این مقاله را یادداشت کنید و هر روز با تکرار و تمرین، خود را به فردی تاثیرگذار تبدیل کنید.  زمان را از دست ندهید. با ما در این مقاله همراه باشید.

تاثیرگذاری چیست؟

وقتی از تاثیرگذاری صحبت می کنیم، بیشتر مردم احساس می کنند که نمی توان آن را یاد گرفت. عده ای ممکن است تصور کنند که از تاثیرگذاری استفاده ی نادرست می شود و وجود آن چندان مهم نیست. ما به شما می گوییم که تاثیرگذاری  کاملا برعکس این تصورات است. زمانی که شما نظری دارید، این تاثیرگذاری است که سبب می شود، کارمندان و سایر مدیران نظر شما را بپذیرند.
ما در فعالیت های روزانه، در محیط کار و در سایر مکان ها با خانواده، دوستان و سایر افراد رو به رو می شویم و دائما در حال تاثیرگذاری و متقاعد کردن هستیم. تاثیرگذاری درست، با زور و اجبار نیست. نمی توان این کار را با تقلب و یا بدجنسی انجام داد. شما می توانید این کار را یاد بگیرید زیرا هیچ کس از لحظه ی تولد تاثیرگذار به دنیا نیامده است و به مرور زمان به فردی تاثیرگذار تبدیل می شود.
می توان این گونه بیان کرد که تاثیرگذاری، هنر برقراری ارتباط با دیگران و تسلط و نفوذ در قلب آن ها است. شما می توانید این هنر را بیاموزید. نه تنها مدیران بلکه هر کسی در شغلی که هست نیازمند مهارت تاثیرگذاری است. از طریق تعامل با دیگران می توانیم این مهارت ها را به کار بگیریم و موفق شویم.

چرا مهارت تاثیرگذاری در مدیریت اهمیت دارد؟

برای آن که بتوان مهارت تاثیرگذاری را یاد گرفت، باید شیوه های متقاعدسازی را آموخت. فرض کنید شما مدیر یک شرکت هستید و روش یا یک فرآیند جدید را طراحی کرده اید و تمایل دارید که این روش یا فرآیند را عملی کنید. آیا شما به تنهایی می توانید این کار را انجام دهید؟ خیر برای انجام این کار باید تیم شما با ایده ی شما همراه شوند و تمایل به یادگیری شیوه ی جدید داشته باشند. این کار سبب می شود که بسیاری از افراد از منطقه ی امن خود بیرون بیایند .
حالا تصور کنید که شرکت شما می خواهد محصول جدیدی را به بازار عرضه کند. در گام اول شما باید سهامداران را متقاعد کنید و روی آن ها تاثیر بگذارید. زیرا برای تخصیص سهام برای تولید این کالا به رضایت آن ها نیاز دارید. از سویی دیگر باید به مشتریان اطلاعات درست بدهید و آن ها را متقاعد کنید که با خرید این محصول نیازی از نیازهای آن ها برطرف خواهد شد.
مدیران در زمان های گوناگون و با توجه به موقعیت های مختلف نیازمند مهارت تاثیرگذاری هستند. در موقعیت هایی مانند:

  • تغییر روش کار
  • تغییر فرهنگ شرکت
  • ترغیب مشتریان برای خرید
  • ایجاد تمایل اعضای سازمان برای یادگیری مهارت های جدید

پس مدیر موفق مدیری است که بتواند بر دیگران اثر بگذارد و آن ها را متقاعد کند. با این کار همه چیز به سمت موفقیت پیش می رود و متناسب با برنامه ی زمانی ، کل سازمان به اهداف مدنظر خود می رسد.

روش های تاثیرگذاری

تا این قسمت از مقاله با مفهوم تاثیرگذاری آشنا شدید و اهمیت آن را درک کردید. نکات مهم را یادداشت کرده اید که به سراغ ادامه ی مقاله برویم؟ مثل اینکه  شما با شور و اشتیاق زیاد آماده اید که به سراغ روش های تاثیرگذاری برویم. تاثیرگذاری هم روش های خاصی دارد. بعضی از این روش ها درست، کاربردی و مفید هستند و بعضی دیگر نتیجه ی منفی دارند. در این قسمت از مقاله روش های تاثیرگذاری را بررسی می کنیم.

غر زدن

بعضی از افراد برای متقاعد کردن دیگران، به طور مرتب حرف می زنند. این افراد فکر می کنند که وقتی نظر و عقاید خود را دائما تکرار کنند، بقیه این نظرات و عقاید را می پذیرند و از آن ها اطاعت می کنند. به این کار غر زدن می گویند. این کار بسیار آزاردهنده است و در بعضی از مواقع موثر است. شاید با خودتان بگویید چگونه موثر است؟

خب قطعا اطرافیان، خانواده و همکاران فردی که مدام غر می زند به دنبال آرامش هستند و به خاطر همین در بعضی از مواقع به خاطر برقراری آرامش حاضر می شوند که نظر وی را بپذیرند. البته فردی که با این روش متقاعد می شود، چون با بی میلی این ایده، باور و یا نظر را پذیرفته است، به آن حس تعهدی ندارد و حتی در درون خود آن را قبول نکرده است و وقتی شرایط دشوار شود، به راحتی چیزی که پذیرفته است را رها می کند.

اجبار و زور

بعضی از افراد از قدرت و جایگاه خود برای دستور دادن به دیگران استفاده می کنند و می خواهند با دستور دادن، فرد را مجبور  کنند که نظر آن ها را بپذیرد و کاری که می خواهند را انجام دهد. این کار برای کسی خوشایند و دلنشین نیست زیرا همانطور که مشخص است به این کار اجبار می گویند. در این روش هم مانند روش غر زدن، فردی که ایده و یا نظر این افراد را می پذیرد، ممکن است قلبا تمایلی به انجام نظر یا کار آن ها نداشته باشد و وقتی همه چیز سخت و دشوار شد، شاید آن کار را رها کند.
فردی که از روش اجبار استفاده می کند و اهداف و ایده های خود را پیش می برد، در ادامه برای آن که بیش از پیش بقیه را متقاعد کند، دستورات بیشتری صادر می کند. زیرا این فرد ایده ها و نظرات خود را در خطر می بیند و تمایل دارد هر چه سریع تر انجام شوند. اما بازهم ممکن است در عملی ساختن ایده هایش شکست بخورد زیرا افرادی که به آن ها دستور داده، مجبور به این کار شده اند و تمایلی به انجام آن ها ندارند.

متقاعدسازی و تاثیرگذاری درست

قدرت متقاعدسازی یعنی اطرافیان شما، حاضر به پذیرفتن نظرات و انجام آن ها به روش شما می باشند. بهترین راه این است که دیگران متوجه تاثیرگذاری شما و این متقاعدسازی نشوند. به این مثال توجه کنید: گلهایی که در اواسط بهار غنچه دارند را همه دیده اید. باد می وزد و با زور می خواهد غنچه از هم باز شود و تبدیل به گل شود اما گلبرگ های گل جوری در هم پیچیده هستند که جدا نمی شوند.
حالا فرض کنید هر روز نور خورشید به این غنچه ها می تابد. غنچه ها کم کم باز می شوند و در نهایت تبدیل به گلی زیبا می شوند. پس اجبار باد به کار نمی آید و آنچه در این مثال دیدیدم هنر خورشید و نور آفتاب بود. نکته ی این مثال این است که هیچکس نمی تواند کسی را مجبور به کاری کند و هنر واقعی این است که نامحسوس تاثیرگذار باشیم.

تاثیرگذاری نامحسوس

برای آن که مفهوم تاثیرگذاری نامحسوس را درک کنید به این مثال دقت کنید:
در انتخابات شورای دانش آموزی مدرسه ی نور، دو نفر رای مساوی آوردند. مسئول پرورشی مدرسه پیشنهاد داد به جای اینکه دوباره در سطح مدرسه رای گیری شود، بهتر است که این دو نفر با رای  بقیه ی اعضا سمت خود را بپذیرند. فاطمه از خود دفاع کرد و اهدافش را گفت. مریم هم اهدافش را بیان کرد و گفت دوست دارد فاطمه رییس شورا باشد . همه اعضا به فاطمه رای دادند و گفتند ترجیح می دهند که او رییس و مریم معاون شورا باشد. هر دو پذیرفتند.
در این بین سمیرا با انتخاب فاطمه موافق نبود. او به فاطمه گفت: رییس شورای دانش آموزی بودن، مسئولیت سنگینی است و تو باید زمان زیادی برای انجام کارهای شورا بگذاری. آیا می توانی ؟
و فاطمه پاسخ داد: من رشته ی سختی انتخاب کرده ام و باید زمان زیادی برای درس هایم بگذارم و حتی زنگ های تفریح هم در حال درس خواندن هستم و نمی توانم وقت زیادی برای کارهای شورا بگذارم.
سمیرا به او گفت : اما این وظیفه ی بزرگی است و ما همگی از تو انتظار داریم که هم کارها را به موقع انجام دهی و هم به درس هایت برسی. اگر می بینی که به درس هایت لطمه ای وارد می شود به ما بگو تا مریم را انتخاب کنیم. فاطمه هم موافقت گرد و مریم انتخاب شد.
در این مثال سمیرا به طور آشکار مخالفت خود از انتخاب فاطمه را اعلام نکرد بلکه با تاثیرگذاری نامحسوس به خواسته ی خود رسید و مریم به عنوان رییس شورای دانش آموزی مدرسه انتخاب شد. در دنیای کسب و کار و زندگی اجتماعی هم به همین صورت است. زمانی که شما از طریق تاثیرگذاری نامحسوس عمل می کنید، افراد با تمایل خودشان نظر و ایده ی شما را می پذیرند.

موانع تاثیرگذاری موفق

همانند بسیاری از کارها، برای اینکه ببینیم چه کاری سبب موفقیت در تاثیرگذاری می شود بهتر است ابتدا مشخص کنیم که چه کاری سبب شکست و عدم موفقیت در آن می شود. در واقع باید ابتدا به سراغ موانع تاثیرگذاری موفق برویم.

  • واقعیت را در نظر بگیرید و هرگز در تاثیرگذاری خود را از آنچه هستید، بهتر و بالاتر نبینید. زیرا در این صورت شما تلاشی برای بهبود مهارت های خود نمی کنید. بهتر است مهارت هایتان را با تمرکز و دقت بالا مورد بررسی قرار دهید و هر زمان نیاز به ارتقا و بهبود بود، برای آن تلاش کنید.
  • زمانی که برای انجام کاری بسیار مشتاق به نظر بیایید، باعث می شوید که دیگران انجام کار شما را به تاخیر بیندازند. پس برای متقاعدسازی تلاش بسیار زیادی انجام ندهید زیرا این موضوع سبب می شود که کارتان دیرتر انجام شود.
  • زیاد صحبت نکنید. بهتر است صبر کنید و به کسانی که نیاز دارید متقاعدشان کنید، گوش دهید.
  • وقتی می خواهید نظر خود را بیان کنید، اطلاعات بیش از اندازه ندهید. این اطلاعات سبب می شود که طرف مقابل گیج شود و گمان کند که شما می خواهید ذهنش را به هم بریزید.
  • برای بیان نظراتتان ترس نداشته باشید. زمانی که شما می ترسید، مردم هم این ترس را احساس می کنند.
  • نه شنیدن عامل شکست شما نیست. هرگز از نه شنیدن نترسید و دست از تلاش برای متقاعدسازی برندارید.
  • آمادگی لازم را داشته باشید. وقتی شما برای کاری آمادگی لازم را نداشته باشید، مخاطب تصور می کند که شما می خواهید وی را فریب دهید و از او سوء استفاده کنید.
  • هرگز گمان نکنید که تنها بخشی از گفت و گو هایتان مهم است. کل گفت و گو مهم است و شما باید در کل گفت و گو تمام حواستان را متمرکز کنید.

‌ تا این قسمت از مقاله پاسخ برخی از سوالات خود را پیدا کردید؟ اگر آماده اید به سراغ ادامه ی مقاله برویم. در این قسمت به ۶ تکنیک تاثیرگذاری می پردازیم. از تک تک جملات این قسمت نکته برداری کنید و مطمئن باشید شما هم می توانید به فرد تاثیرگذاری تبدیل شوید.

۶ تکنیک مهم جهت تاثیرگذاری

۱-افراد را متعهد کنید

این تکنیک بر این اصل استوار است که همه ما به طور طبیعی خواهان ثبات و پایبندی هستیم. وقتی مردم چیزی را به صورت کلامی یا کتبی برعهده می گیرند، با توجه به آنچه ارزش های وجودی و فردی است، پایبندی بیشتری به انجام کار دارند. گاهی پیش می آید که فرد حتی انگیزه ی اولیه را ندارد اما با توجه به تعهد خود، خود را موظف به انجام آن می داند. مثلا وقتی شخصی قول می دهد یا به چیزی قسم می خورد به انجام آن متعهد است و تمایل دارد به آنچه پذیرفته و سوگند خورده، وفادار باشد.
در صورتیکه بتوانید کارکنان را زود هنگام متعهد کنید، راه را برای اهداف و کارهای بعدی هموار کرده اید. برای این کار می توانید از کارهای کوچک شروع کنید و آن ها را متعهد نمایید تا آن کار کوچک را به درستی انجام دهند. وقتی که کارکنان از قبل به یک کار کوچک متعهد شده باشند در آینده شانس بیشتری برای پذیرش  تعهدات بزرگ تر  وجود دارد . اگر تلاش کنید که تعهدات به صورت کتبی ثبت شود پایبندی افراد به تعهدات افزایش می یابد.
اگر محصولی می فروشید برای فروش بهتر محصولات خود می توانید مشتری را متعهد کنید. برای این کار می توانید یک دوره ی آزمایشی کوتاه رامشخص کنید تا مشتری با محصول آشنا شود به طور مثال شرکت هایی که هفت روز مهلت تست محصول را می دهند از این شیوه استفاده می کنند. شما همچنین می توانید تضمین بازگشت وجه  بدهید.

۲- نیکی کنید تا پاسخ بگیرید!

انسان ها همواره تمایل دارند که خوبی ها را جبران کنند. به طور مثال وقتی کسی کاری برای ما انجام می دهد و یا چیزی به ما می دهد ما نیز تمایل داریم برای آن شخص کاری انجام دهیم. در دنیای کسب و کار هم به همین شکل است. شرکت هایی که فروش محصول دارند می توانند با ارائه ی هدایای رایگان به مشتریان خود، این کار را انجام دهند.
به این منظور شما می توانید فکر کنید و ببینید که چه چیزی را می توانید به طرف مقابل بدهید. گاهی اوقات شما می توانید با لحنی درست و با ملایمت، به طرف مقابل خود یادآوری کنید که در گذشته برای او کاری انجام داده اید. تلاش کنید  که نشان دهید آن لطف یا کار شما چه کمکی به فرد مقابل کرده است. اشتباه نکنید این کار اصلا منت گذاشتن نیست بلکه با ملایمت و مهربانی تنها یادآوری کنید. این هنر شماست که چگونه آن را بیان کنید.

برای بخشیدن پیش قدم شوید. سعی کنید چیزهایی را اهدا کنید که برای طرف مقابل منحصر به فرد و ویژه باشد.

۳-علاقه ایجاد کنید

همواره صادق و منصف باشید. به منفعت مردم بیندیشید این کار سبب می شود که مردم به شما اعتماد کنند و با توجه به اعتماد به شما علاقه نشان می دهند و احترام می گذارند. هرگز فراموش نکنید که تعریف از نقاط مثبت اعضای تیم سبب انرژی و انگیزه ی آن ها می شود. پس همواره نقاط مثبت را یادآوری کنید.
سعی کنید همواره خودتان باشید و رفتاری اثربخش داشته باشید. زمانی که اعضای تیم شما صداقت شما را می بینند به شما ایمان خواهند داشت. مواردی که سبب ایجاد علاقه می شود عبارتند از:

  • جذابیت ها و ویژگی های ظاهری
  • با صمیمیت نشان دهید که اعضای تیم خود را درک می کنید.
  • خوبی ها را یادآوری کنید.
  • با اعضای تیم خود همکاری کنید و ارتباط موثر داشته باشید.

۴-اعتبار خود را نشان دهید

ما همیشه نسبت به کسانی که اعتبار زیادی دارند به گونه ای تابعانه رفتار می کنیم. این یک نوع احساس وظیفه و تابعیت است. وقتی فردی در زمینه ای تخصص دارد در واقع اعتبار کسب می کند. برای اینکه شما هم بتوانید اعتبار کسب کنید باید در حوزه ای متخصص شوید. این تخصص باید به گونه ای باشد که دیگران توانایی های شما را درک کنند.

اعتبار شما زمانی بیشتر می شود که توسط افرادی که نزد مردم اعتبار ویژه ای دارند، تایید شوید. همواره تلاش کنید که تخصص خود را به مرحله ی کسب اعتبار برسانید. با این کار تاثیرگذاری شما بیشتر می شود.

۵- تاثیر پذیری جمعی را افزایش دهید

انسان ها از افراد مشابه تاثیر می پذیرند. به طور مثال وقتی تمامی اعضای تیم صبح به موقع در محل کار حاضر می شوند، پس ما هم از آن ها تاثیر می پذیریم و به موقع حاضر می شویم. در واقع در ناخودآگاه ما انسان ها چیزی است که تمایل ما به همانندی با سایرین را ایجاد می کند.
فرض کنید در یک کلاس نشسته اید. اگر به سمت پنجره ی کلاس خیره شوید،سایر افراد هم به آن سمت خیره می شوند تا ببینند در آن قسمت چه چیزی توجه شما را جلب کرده است. این نمونه ی کوچکی از تمایل به همانندی به دیگران است.
افرادی که دوستشان داریم خیلی بهتر و راحت تر ما را متقاعد می کنند. همینطور انسان هایی که با ما عقاید و نظرات مشترکی دارند و یا افرادی که ما را درک می کنند باعث تاثیر بیشتری بر ما می شوند. شما به عنوان یک مدیر باید تاثیرات جمعی مثبت را افزایش دهید و خود عامل تاثیرگذاری جمعی  باشید. زمانی که شما با سایر افراد تیم خود مشابهتی نداشته باشید در نتیجه اثرگذاری مثبتی نخواهید داشت.

۶-محدودیت ها را نشان دهید

شما باید مخاطبین خود را به این باور برسانید که اگر فلان کار را انجام ندهند، چیزی را از دست می دهند. شاید شما هم تبلیغات تلویزیونی را دیده اید که مدام هشدار می دهند که فقط دو روز دیگر فرصت باقیست! در این زمان مردم به این تصور و باور می رسند که اگر در طی این دو روز اقدام نکنند چیزی را از دست می دهند. وقتی شما از این تکنیک استفاده می کنید، تعداد افراد بیشتری به شما پاسخ می دهند.
برای استفاده از این تکنیک می توانید محصول فروشی خود را در زمان محدود ارائه کنید و یا اینکه تعداد محدودی عرضه شود.
به طور مثال می توانید ده روز را برای فروش محصول خود در نظر بگیرید و یا اینکه به جای محدودیت زمان، محدودیت تعداد محصول را در نظر داشته باشید و به طور مثال هزار عدد از محصول را برای فروش قرار دهید.
ذکر این نکته ضروری است که شما باید با شفافیت سخن بگویید و محدودیت ها را به طور واضح مشخص کنید. برای مخاطب به روشنی سخن بگویید و بیان  کنید که اگر این محصول را خریداری نکند چه چیزهایی را از دست می دهد. در این صورت تصمیم گیری برای مخاطب آسان تر و تاثیرگذاری شما بیش تر است.
۶ تکنیک طلایی تاثیرگذاری که برای شما گفتیم به شما کمک می کند تا مدیر تاثیرگذاری باشید. نکات آن را یادداشت کردید؟ آیا در این زمینه سوالی دارید؟ قطعا سوالاتی برای شما پیش آمده است پس درنگ نکنید و در قسمت نظرات، سوال خود را بپرسید. ما در سریع ترین زمان به سوالات شما پاسخ می دهیم.

چگونه از تکنیک های تاثیرگذاری استفاده کنیم؟

تا این قسمت شما تکنیک های تاثیرگذاری را فرا گرفته اید. اما در عمل چگونه از این تکنیک ها می توان استفاده کرد؟ در ابتدا باید گفت تمامی مدیران و رهبران موفق در جهان، برای کسب نتایج دلخواه خود و رسیدن به اهداف مورد نظرشان، از این تکنیک ها برای فریب و یا سو استفاده از دیگران استفاده نمی کنند. شما هم اگر می خواهید مدیر موفقی باشید بهتر است اینگونه عمل کنید:
۱-پایان کار را در نظر بگیرید. به این فکر کنید که مقصد مورد نظرتان چیست و کجاست؟ با دقت مشخص کنید که موفقیت شما در چه چیزی و به چه شکلی خواهد بود؟
۲-اعضای تیم خود را به درستی درک کنید و از تکنیک ها متناسب با موقعیتی که در آن قرار دارید استفاده کنید.
۳-روش های مناسب را به کار ببرید.
زمانی که شما مهارت تاثیرگذاری را به درستی فراگیرید، جایگاهتان به عنوان یک مدیر بیش ازپیش تقویت می شود و اعتبارتان افزایش می یابد.

‌ نتیجه گیری

تاثیرگذاری یک هنر است و یکی از آرزوهای انسان ها همواره این است که انسان تاثیرگذاری باشند. تاثیرگذاری قابل یادگیری است و با نکات گفته شده در مقاله به راحتی می توان آن را یاد گرفت. مدیرموفق مدیری است که بتواند بر اعضای تیم خود، سایر مدیران و همچنین مشتریان تاثیر بگذارد.
تاثیرگذاری از طریق غر زدن و یا اجبار، دیگر به کار نمی آید زیرا این تاثیرات موقتی هستند.فردی که تحت اجبار و یا دستور فردی، چیزی را پذیرفته است، به آن علاقه ی درونی و قلبی نداشته و بعد از مدت زمانی آن را رها می کند. پس بهترین روش تاثیرگذاری به صورت نامحسوس است.
برای آن که مدیر موفقی باشید از هر کدام از تکنیک ها در موقعیت مناسب استفاده کنید و به فکر سو استفاده و فریب دیگران نباشید. درک اعضای تیم خود را فراموش نکنید و با این روش ها تلاش کنید که جایگاهتان را تقویت و اعتبارتان را افزایش دهید.
شما با کدام یک از این سبک‌ها ارتباط بهتری برقرار می‌کنید؟
دوست دارید کدام سبک را یاد بگیرید؟

دیدگاهتان را بنویسید