تغییر یک پیشنهاد ترسناک است. برای برخی حتی ایجاد یک تغییر جزئی بهاندازه بیرون آمدن از هواپیما و پریدن بدون چتر از ارتفاع ۵۰۰۰ پایی ترسناک است.
ترس از تغییر میتواند بهگونهای آشکار شود که روانشناسان فوبیا آن را متازی فوبیا مینامند. علائم متازی فوبیا میتواند شدید باشد ، از حملات وحشت زده تا مسائل بهداشتی را در برمیگیرد. اگر فکر میکنید فوبیا یا ترس شدید دارید ، باید با یک متخصص بهداشت مناسب تماس بگیرید ، اما احتمال ابتلا به متازی فوبیا یا هرگونه ترس از این بیماری بسیار ناچیز است.
بر اساس موسسه ملی بهداشت آمریکا، فقط ۹٪ از بزرگسالان ایالاتمتحده فوبیا دارند. از این تعداد ، فقط ۲۱٪ دارای یک مسئله جدی هستند. این تقریباً ۱.۸٪ از جمعیت است. به یاد داشته باشید ، ما در مورد همه ترسها صحبت میکنیم ، که رایجترین آنها (ترس از عنکبوت) ، (ترس از مار) و (ترس از ارتفاع) است. من نمیتوانم آمار دقیقی از تعداد افراد مبتلابه متازی فوبیا پیدا کنم ، اما میتوان حدس زد که در لیست بسیار پایین است.
۷ قدم تا غلبه بر ترس از تغییر کردن
اگر ادعای ما دقیق باشد ، پس چرا به نظر میرسد که بسیاری از مردم در برابر تغییر کردن مقاومت میکنند و از آن به شدن می ترسند؟ پاسخ این است که ترس و فوبیا هر دو حالت مختلف ذهنی هستند.
طبق گزارش موسسه وب او دی WebMD ، ترس یک واکنش طبیعی در برابر تهدید واقعی یا قابلدرک است ، درحالیکه ترس از تغییر یک واکنش غیرطبیعی است که بر کیفیت زندگی شما تأثیر میگذارد. بهعنوانمثال ، اگر هنگام رانندگی ۱۲۰ کیلومتر در ساعت در آزادراه ، زنبورعسلی وارد اتومبیل شما شود ، ترس از گزیده شدن طبیعی است. احتمالاً پنجرههای خود را باز میکنید و امیدوارید که به بیرون برود. اگر از حشرات هراسی داشته باشید که آنتوموفوبیا نیز نامیده میشود ، واکنش شما میتواند باعث تصادف شود.
ترس از تغییر طبیعی است.
این بخشی از غرایز “مبارزه یا فرار” ما است. ما عاداتی را ایجاد میکنیم که با آنها احساس راحتی میکنیم و در برابر تغییر آنها مقاومت میکنیم ، حتی اگر این تغییر به سمت بهتر شدن باشد. این بیشتر به این دلیل اتفاق میافتد که از چیزهای ناشناخته میترسیم. در هیچ کجا این امر بیشتر از محل کار مشهود نیست.
ترس از تغییر در محل کار
- “آیا من قادر به یادگیری آن فناوری جدید خواهم بود؟”
- “آیا نقش من توسط نسل بعدی کاهش مییابد؟”
- “آیا رئیس جدید من را دوست خواهد داشت؟”
- “چه اتفاقی میافتد که ادغام انجام شود؟”
اینها همه سؤالاتی منطقی و عادی محل کار است که ترس از تغییر ما را منعکس میکند. گاهی اوقات میتوانیم نتیجه را کنترل کنیم و گاهی نمیتوانیم ، اما همیشه میتوانیم واکنش خود را در برابر تغییر انتخاب کنیم. این انتخاب ماست که تغییر را بپذیریم ، برای بهتر کردن آن تلاش کنیم ، با آن مبارزه کنیم یا آن را نادیده بگیریم.
غالباً ، میزان ترس از تغییر ما به میزان تأثیر عواقب بر وضعیت زندگی فعلی ما بستگی دارد. بهعنوانمثال ممکن است یکی از ما از ارتفاع ترس داشته باشیم ، اما مشکلی در پرواز با هواپیما نداشته باشیم زیرا مفهوم آیرودینامیک را درک میکنیم و اینکه ممکن است پرواز بخشی از کار ما باشد. با این اوصاف ، ممکن است ما روی یک پل شیشیهای که در ارتفاع زیادی قرار دارد نرویم.
غلبه بر ترس از تغییر
تصور کنید روی یک صندلی چوبی در اتاقی عجیب و سیاهوسفید نشسته اید. شما نمیدانید چه چیزی یا چه کسی در اتاق با شماست. صداهای ضعیفی میشنوید ، ذهن شما شروع به داستانسرای و خیالبافی میکند که باعث میشود شما احساس ترس کنید. ناگهان چراغ روشن میشود و اولین کاری که میکنید بررسی اتاق است. ترس شما فروکش میکند زیرا اکنون میدانید که شما و صندلی تنها هستید. وقتی نور دوباره خاموش شد ، خیالتان راحتتر است.
اطلاعات نوری است که به شما کمک میکند ترس خود را از تغییر مدیریت کنید. عمل به شما کمک میکند این ترس را کنترل کنید.
ما قبلاً اشاره کردیم که ندانستن نتیجه تغییر دلیل اصلی ترس از آن است ، اما این تنها دلیل نیست. احساس اینکه شما کنترل ندارید نیز سهم بزرگی در این ماجرا دارد. هنگامیکه بپذیریم چرا از تغییر میترسیم ، میتوانیم برای کنترل این ترس گام برداریم. ما می توانیم تصمیم بگیریم با انجام موارد زیر بر ترس خود از تغییر غلبه کنیم که ممکن است برای ما این موضوع مفید باشد .
بپذیرید که تغییر اجتنابناپذیر است.
اطلاعات مربوط به تغییر فعلی که با آن روبرو هستید را جمعآوری کنید.
با توجه به شرایط فعلی خود ، عواقب احتمالی تغییر را تعیین کنید.
نحوه واکنش خود را انتخاب کنید: تغییر را در آغوش بگیرید ، برای بهتر شدن آن تلاش کنید ، با آن مبارزه کنید یا آن را نادیده بگیرید.
برای دستیابی به بهترین نتیجه ممکن ، برنامههای خود را ایجاد و اجرا کنید.
کنترل را به دست بگیرید
به قول مارکوس اورلیوس امپراتور روم و فیلسوف بزرگ روزگاران کهن:
“شما بر ذهن خود قدرت دارید ، نه در حوادث خارج. این را درک کنید زیرا با این کار قدرت خواهید یافت.”
ما از تغییر میترسیم زیرا نمیتوانیم نتیجه را پیشبینی کنیم.
بااینحال ، تصور نتیجه میتواند خطرناکتر از تغییر باشد. چه در شغل شما باشد و چه در یک رابطه ، اگر ادامه رشد ندهید ، خطر عقب ماندن را دارید.تناقض این است که اگرچه عدم قطعیت را رد میکنیم ، اما مهارت تغییر و تحول راداریم. ترس از تغییر احساسی است که مانع حصول نتیجه مطلوب میشود .ما وضوح بالقوه خود را از دست نمیدهیم.
ازیکطرف ، ما سخت مقاومت میکنیم در برابر عدم اطمینان مغز ما نتیجه منفی قابل پیشبینی را نسبت به نتیجه نامطمئن ترجیح میدهد. از طرف دیگر ، ذهن ما انعطافپذیر و سازگار است که میتوان آن را آموزش داد تا در تغییر رشد کند.
ترس از تغییر ما مبتنی بر داستانهایی خاص است که ما فیلم آن را هم به صورت واقعی و همداستانهای خیالی ، برای خودمان تعریف میکنیم. ما زندگی خود را طوری روایت میکنیم که گویی از کنترل ما خارجشده است . احساس میکنیم در حال بازی در بخشی هستیم که شخص دیگری برای ما نوشته است.
زندگی شما کتابی نیست که توسط دیگران نوشتهشده است پس خط داستانی خود را ایجاد کنید. این واقعیت که اکثر نتایج از کنترل شما خارج است ، به این معنی نیست که شما نمیتوانید نقش فعالتری داشته باشید.
اگر نتیجه دیگری میخواهید ، با تغییر ذهنیت خود شروع کنید. شما فقط یک شخصیت نیستید. شما نویسنده زندگی خود هستید.
چرا از تغییر میترسیم؟
۱. عدم اطمینان ترسهای ما را تغذیه میکند.
مغز شما دوست دارد که کنترل شود. گرسنگی برای اطمینان یکی از پنج عملکرد مغز است. عدم اطمینان باعث ایجاد یک واکنش هشدار شدید در سیستم لیمبیک ما میشود. به همین دلیل ما نگران هستیم به همین دلیل حدس میزنیم و یا ترجیح میدهیم که داستانی بسازیم تا اینکه نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد.
. مقاومت ترس از تغییر را درهم بشکنید!
تردیدی نیست: ما دوران سختی را پشت سر میگذاریم. اما مقاومت در برابر این واقعیت فعلی به بهبودی ، یادگیری ، رشد یا احساس بهتر کمک نمیکند. ازقضا ، مقاومت در برابر تغییر با تقویت احساسات چالشبرانگیزی که احساس میکنیم ، درد و دشواری ما را طولانیتر میکند. یک حقیقت واقعی در مورد این قضیه وجود دارد که آنچه ما در برابر آن مقاومت میکنیم پابرجاست.
یک جایگزین وجود دارد بهجای مقاومت و ترس دربرابر تغییر، میتوانیم پذیرش را تمرین کنیم. تحقیقات کریستین نف و همکارانش نشان داده است که پذیرش ،بهویژه خودپذیرا بودن راز شادی است. پذیرش عبارت است از دیدار با زندگی درجایی که هست و حرکت به جلو از آن مکان است.
ازآنجاکه پذیرش به ما این امکان را میدهد که واقعیت وضعیت را در لحظه فعلی ببینیم ، ما را آزاد میکند تا به جلو حرکت کنیم ، نه اینکه با عدم اطمینان ، ترس یا استدلال فلج شویم (یا بیاثر شویم). برای تمرین پذیرش ، مقاومت و ترس از تغییر خود را در برابر یک وضعیت مشکلساز و همچنین در برابر احساسات خود در مورد وضعیت تسلیم میکنیم.
بهعنوانمثال ، ممکن است در حال حاضر ازدواج شما چالشبرانگیز باشد. بهجای انتقاد یا سرزنش همسرتان با دو تاکتیک شکستن مقاومت و ترس از تغییر میتوانید فعلاً با آرامش ازدواج خود را بپذیرید.
این بدان معنا نیست که شما دیگر از وضعیت کارها ناامید یا ناراحت نخواهید شد. بخش عمدهای از پذیرش ، پذیرش احساس ما در مورد شرایط دشوار (و افراد سخت) در زندگی است. اما اجازه میدهیم ازدواج چالشبرانگیز ما به همان شکلی باشد که در حال حاضر وجود دارد -و تأیید احساساتمان در مورد آن موضوع ما را در موقعیت بهتری برای پیشبرد حرکت قرار میدهد.
برای اینکه این موضوع برایتان روشن شود ،باید بدانید که پذیرش، عقب نشینی کردن نیست. پذیرش یک وضعیت خاص است و به این معنی نیست که هرگز بهتر نخواهد شد. ما قبول نداریم که همهچیز برای همیشه ثابت بماند. بلکه فقط هر آنچه را که در حال حاضر واقعاً اتفاق میافتد میپذیریم.
میتوانیم تلاش کنیم تا ازدواجمان شادتر شود ، درحالیکه درعینحال اجازه میدهیم واقعیتی فراهم شود که در حال حاضر ، رابطه یا شرایط پیچیده است. شاید بهتر شود ، شاید اینطور نباشد. تمرین پذیرش در برابر دشواریها سخت است ، و همچنین مؤثرترین راه برای حرکت به جلو است.
. برای غلبه بر ترس از تغییر روی خود سرمایهگذاری کنید
بهترین منبعی که هماکنون برای کمک به جهانیان در اختیار و مخصوصاً خودتان برای غلبه بر ترس از تغییر دارید ، خودتان هستید. با اتمام آن منبع ، ارزشمندترین دارایی شما آسیب میبیند. بهعبارتدیگر: هنگامیکه در بدن ، ذهن یا روح خود سرمایه گذاری کمی میکنیم ، اساسیترین ابزارهای خود برای هدایت بهترین زندگی را از بین میبریم.
ما انسانها وقتی کارها را پشت گوش میاندازیم عملکرد خوبی نداریم .ما انسانها وقتی تعمیر و نگهداری خود را به تعویق میاندازیم خوب عمل نمیکنیم. ما باید روابطی را که برای ما ارتباط و معنی ایجاد میکنند ، حفظ کنیم. وقتی خسته هستیم باید خواب کافی داشته باشیم و استراحت کنیم. ما فقط برای لذت بردن از آن باید وقت خود را به تفریح و بازی اختصاص دهیم که اگر این کارها را انجام ندهیم باعث میشود ترس ما از تغییر بیشتر شود زیرا روحیه تغییر کردن نداریم!
گیج نشوید: خودمراقبتی خودخواهانه نیست. خودخواهی تمرکز اضطرابی بر خود است. افراد خودخواه تمایل دارند با استفاده از کلماتی مانند من ، من و خودم زیاد به خودشان رجوع کنند. آنها اهداف بیرونی مانند حفظ زیبایی جوانی خود یا پرورش تصویری از خود در شبکههای اجتماعی را دنبال میکنند. آنها غالباً گرسنه پول ، قدرت و تأیید بیشتر دیگران هستند و غالباً مایلاند این کارها را با هزینه افراد دیگر یا به خاطر صداقت خودشان دنبال کنند. این نوع تمرکز بر خود به استرس ، اضطراب ، افسردگی و مشکلات سلامتی مانند بیماری قلبی مرتبط است.
بنابراین ، ما قطعاً خودخواهی را توصیه نمیکنیم. ما خودمراقبتی و رشد شخصی را پیشنهاد میکنیم.
۲. پذیرش عدم تحمل زندگی ما را نیز رنج میدهد.
ما برای ادامه کار مشکلداریم. وقتی یک شغل یا رابطه تمام میشود ، گیر میکنیم. ما بهجای اینکه ذهن خود را برای آنچه در آینده قرار دارد باز نگهداریم ، داستانهای قدیمی را مرتباً مرتبط با این موضوع میکنیم و آن را با پیچوتاب گسترش میدهیم.مطالعهای در مورد ساختن پلهایی بین بودیسم و روانشناسی غربی نشان میدهد که چگونه استقبال از پذیریش باعث میشود چرخههای منفی نشخوار ذهنی خنثی شود. وقتی بپذیریم که هر داستان در زندگی پایان دارد ، میتوانیم آرام باشیم.
۳. ترس ما از شکست ،ترس از تغییر را تغزیه میکند!
اما تلاش برای کمالگرایی میتواند نتیجه عکس داشته باشد. وقتی تحتفشار هستیم ، اشتباهات بیشتری میکنیم. نویسنده شدن برای زندگی شما با تغییر شکل رابطه ، با عدم اطمینان ، ناپایداری و کمالگرایی آغاز میشود. پس برای از بین بردن اثر این موضوع:
روش اول برای غلبه بر ترس از تغییر : دقیقاً همان چیزی را که از آن میترسید مشخص کنید.
“اگر مشکلی پیش بیاید چه؟” یا “مردم از من متنفر خواهند شد.” یا “ممکن است اتفاق بدی رخ دهد.” ترس از شکست اغلب مبهم است. و درست مثل فیلم ایکس من X-Men ، وقتی ترس نامشخص است و تغییر شکل میدهد ، تسخیر آن غیرممکن است.
بنابراین ، برای مبارزه با ترس خود ، در مورد معنای واقعی “شکست” برای خود آن را مشخص کنید. “من اخراج میشوم و باید پیش والدینم برگردم” یا “من میخواهم سخنرانی خود را انجام دهم اما ممکن است کل دفتر متوجه شوند که من بیکفایت هستم.” بهمحض اینکه ترس شما بهاندازه کافی کاهش یابد ، به چالش کشیدن یا برنامهریزی پیرامون آن بسیار راحتتر میشود. حتی ممکن است آنقدر بعید به نظر برسد که ترس از آن متوقف شود و راه تغزیه ی ترس از تغییر بسته شود.
روش دوم برای غلبه بر ترس از تغییر : به سؤالات “چه میشود اگر” پاسخ دهید
“اگر من در امتحانات میاندوره خود موفق نشوم چه؟” “اگر واقعاً اخراج شوم چه میشود؟” “چه میشود اگر من در کمیسیون پزشکی گیر بیفتم و از سربازی معاف نشوم چه؟” خوب ، خوب ، شاید آنها منحصربهفرد باشند ، اما احتمالاً باید این سؤال ها مطرح شوند.
اغلب ما نگرانیهای خود را با انواع سؤالات “چه میشود اگر” ابراز خواهیم کرد. بنابراین ، برای غلبه بر ترس از شکست ، درواقع به این سؤالات پاسخ دهید: اگر ترس شما از بین رفت ، چهکاری انجام میدادید؟ چگونه کنار میآیید؟ چه کسی میتواند شمارا آرام کند؟
اگر نگران شکست خوردن در امتحانات میاندوره خود هستید ، به این فکر کنید که در صورت وقوع چنین اتفاقی چگونه میتوانید با خود کنار بیایید. اگر نگران اخراج شدن هستید ، به این فکر کنید که در صورت وقوع چنین اتفاقی چگونه میتوانید با خود کنار بیایید: آیا بودجه خود را محدود میکنید ، به دنبال کار دیگری میگردید و از دوستان و خانواده برای ارتباط ، فرصت میخواهید.
وقتی به سؤال “چه میشود اگر” پاسخ میدهید ، در بهترین حالت کار میکنید و با یک برنامه از طرف دیگر بیرون میآیید. ناگهان ، شما میدانید که چگونه وضعیت را اصلاح میکنید یا از خود مراقبت میکنید و حرکت میکنید ، که بلافاصله ترس کمتری ایجاد میکند.
در ادامه چند مرحله وجود دارد که میتوانید از آن برای مدیریت و غلبه بر ترس از تغییر استفاده کنید.
یکفصل کتاب نیست.
برای شروع یکفصل جدید در زندگی خود ، ابتدا باید یکفصل را به پایان برسانید. گاهی اوقات در برابر پایان یک مرحله خاص از زندگی خود مقاومت میکنیم و فصل را با کتاب اشتباه میگیریم. شما میتوانید داستانهای بیپایان در زندگی خود بنویسید. جا برای فصلهای جدید بگذارید . از داستانهای گذشته خود حرکت کرده و عبور کنید.
زندگی مانند یک کتاب است ، برای شروع فصل جدید باید آن را ورق بزنید.
خط داستانی شما پر از گزینه است.
وقتی بهعنوان نویسنده به زندگی نزدیک میشوید ، شروع به دیدن احتمالات میکنید. شما یاد میگیرید که انتظارات را کنار بگذارید و بر آنچه میتوانید کنترل کنید تمرکز کنید. خالق طرح خود شوید ، نهفقط یک تماشاگر و با این کار ترس از تغییر را بیشتر بررسی کنید.
زندگی شما محصول شرایط شما نیست. این محصول انتخاب شماست.
آنها را برای خود روشن کنید.
اگر انتظارات خود را مشخص نکنید ، ایجاد انتظارات متقابل و روشن با دیگران غیرممکن است. اگر نمیتوانید آنها را بهصورت شفاهی یا روی کاغذ بیان کنید ، آماده نیستید که آنها را با کارمندان به اشتراک بگذارید. “من وقتی آن را میبینم، میدانم” .
محیط کاری و ترس از تغییر
به این فکر کنید که این شکافها در گروه شما کجا وجود دارد. آیا خروجی از کار کمتر از ایده آل بودن است؟ آیا ارتباط مؤثری دارید؟ فرهنگسازمانی چه انتظاراتی را تحمیل میکند؟ مشخص کنید که در چه مکانی کوتاه میآیید و دقیقاً آنچه را باید تغییر دهید تعریف کنید.بفهمید چرا فراهم آوردن زمینه و توجیه انتظارات برای دیگران ، مسئولیتپذیری کارکنان را برای پاسخگویی به این انتظارات افزایش میدهد. به مردم کمک کنید تصویر بزرگتر را درک کنند که با این کار پشتیبانی آنها را جلب خواهید کرد.
برای بحث در مورد استانداردهای جدید با کارمندان دیدار کنید. با کارمندان ، بهصورت جداگانه یا گروهی با توجه به شرایط ، بنشینید تا در مورد انتظارات خود صحبت کنید. به یاد داشته باشید ، انجام سه مرحله اول قبل از ملاقات با کارمندان بسیار مهم است. اگر نتوانید روند کار را دنبال کنید ، احتمالاً نمیتوانید انتظارات خود را بهطور واضح و کامل بیان کنید. برای تشویق یک مکالمه دوطرفه سازنده ، دستور کار و لیست اهداف جلسه را در اختیار کارمندان قرار دهید و از آنها بخواهید که آماده ارائه بازخورد خود باشند با این کار گام بزرگی برای از بین بردن ترس از تغییر در کنان ایجتد می کنید.
انتظارات خود را بنویسید
ما در اینجا در مورد یک سند قانونی صحبت نمیکنیم. بااینحال ، وقتی اهداف و انتظارات خود را یادداشت میکنید ، وضوح بیشتری کسب میکنید و برنامه اقدام خود برای تغییر را مستند میکنید. بهاینترتیب بعداً در مورد شرایطی که شما و کارمندان توافق کردهاید هیچ سردرگمی برای شما ایجاد نخواهد شد.
توافق و تعهد برای غلبه بر ترس از تغییر کسب کنید.
هنگامیکه انتظارات خود را ثبت کردید ، هم شما و هم کارمندان باید آنها را بخوانید ، اطمینان حاصل کنید که در یک جبهه هستید و به انتظارات جدید متعهد هستید. توصیه میکنیم در صورت نیاز به بررسی مجدد موضوع را بعداً در سند وارد کنید.
ناقص بودن را در آغوش بگیرید.
پاراگراف اول دشوارترین است.
برای عبور از مرز عدم اطمینان شجاعت لازم است. همینگوی گفت: “اولین پیشنویس هر چیزی ، شجاعت است.” برنده جایزه نوبل پیگیر روند روزمره خود بر روی دیوار بود. همینگوی فقط بااستعداد نبوداو هرروز به نوشتن متعهد بود.
هر داستانی میتواند برای از بین بردن ترس از تغییر کامل شود. اما ابتدا باید پیشنویس اول را بنویسید.
چهار دستورالعمل کلی را میتوان دنبال کرد: با آن روبرو شوید ، آن را بپذیرید ، با آن کنار بیایید ، سپس آن را رها کنید. ” سنگ ین
بزرگ شدن برای دیگران آسان نیست.
میعاد بهصورت طبیعی ، شاد و سالم به دنیا آمد. او به تمام نقاط عطف رشد خود رسید و بهعنوان یک کودک سرحال و پرانرژی خود رابه دیگران نشان داد. وقتی دهماهه بود همهچیز تغییر کرد.او بهشدت با مننژیت باکتریایی بیمار شد. میعاد باقدرتی که بهطور طبیعی در بدو تولد به او عطاشده بود با این عفونت مبارزه کرد. یک هفته بعد از بستری شدن در بیمارستان ، سرانجام توانست سرش را بلند کند. دو هفته بعد ،او به خانه برگشت.
میعاد خوششانس بود که با بازگشت خود به زندگی از بیماری مننژیت فرار کرد. هنگامیکه این بیماری کشنده نباشد ، میتواند منجر به عوارض طولانیمدت مانند ضریب هوشی پایین ، اختلال شناختی ، از دست دادن اندامها و مشکلات یادگیری شود.
میعاد به کم شنوایی عمیق دچار شد. کاملاً ناشنوا نشد ، اما ضرر کافی برای تأثیر آن بر عملکرد روزانه او گذاشت.در هفتسالگی ، اولین سمعک را دریافت کرد. این موضوع شنیداری جدید، دید او را به تجربهای کاملاً جدید باز کرد. او میتوانست چیزهای بیشتری بشنود و این خاطره زنده را دارد که برای اولین بار صدا خشخش پراکنده در سطح پیادهرو توانست بشنود. او ابتدا نمیتوانست برای درک این زندگی جدید بفهمد که این صدا چیست که باعث میشد او از این تغییر بترسد.
نقصهای درک شده خود را کاملاً جدید ببینید.
هیچچیز کاملاً خوب یا کاملاً بد نیست. درواقع ، همهچیز در تعادل کامل و هماهنگ است. مزیت آن چیزهایی را که در پذیرش آن مشکلدارید پیدا کنید و درک خود را تغییر دهید تا ببینید که داشتن آن خیلی هم بد نیست.
. روزانه قدرشناسی را تمرین کنید.
همه ما چیزهای زیادی برای قدردانی داریم. قدرشناسی به پرورش ذهنیت مثبت کمک میکند ، که به شما کمک میکند خودتان را همانطور که هستید قبول کنید و با انگیزه برگرفته از این نیرو بر ترس از تغییر غلبه کنید.
روزانه یک یادداشت تشکر ایجاد کنید و سه مورد را که از آنها سپاسگزارید ، لیست کنید. این کار را صبح ها انجام دهید تا روز خود را با یک یادداشت مثبت و یک انرژی مضاعف شروع کنید.
. تشخیص دهید که شما فکر خود نیستید.
ما در داستانی که از ذهن ما میگذرد آنقدر گم میشویم که دیگر خودمان یادمان میرود. ذهن خودخواهانه ما ، درواقع ، بزرگترین قصه گوی ذهن ماست و خیلی اوقات ، ما به همهچیزهایی که به ما میگوید ایمانداریم.یاد بگیرید که تفکرات توسط ذهنی خودخواه و متمرکز بر بقا ایجاد میشوند که باعث میشود ترس بیشتری از تغییر داشته باشیم. این تهدید را در همهچیز میبیند. با پرسیدن این سؤال از ذهن خود شروع به جدایی کنید: «آیا این فکر مرا به هدف خود میرساند؟ آیا این فکر واقعاً به من کمک میکند؟ ”
. در مقابل دیگران آسیبپذیر باشید.
از اینکه میدانید در این دنیای بزرگ و زیبا تنها نیستید ، بسیار خوشحال خواهید شد. شخصی در آنجا مصائب و آزمایشها شمارا پشت سر گذاشته است ، و آنها درک خواهند کرد که چه چیزی را تجربه میکنید.ما میتوانیم گاهی اوقات با منیّت خود احساس تنهایی کنیم ، بنابراین اشتراک با دیگران میتواند به ما کمک کند تا نور انتهای تونل را ببینیم. همچنین به ما کمک میکند تا درک خود را تغییر دهیم ، زیرا دیگران میتوانند ما را به زاویه دیگری هدایت کنند تا بر ترس از تغییر غلبه کنیم.
. از خود مراقبت کنید.
رژیم غذایی مغذی بخورید ، مرتب حرکت کنید ، اغلب استراحت کنید و حواستان به خودتان باشد. ما اغلب ، چگونگی عملکرد ذهن و بدن را از هر دو طریق دستکم میگیریم. با مراقبت از بدن خود ، یک محیط مقدس برای وجود واقعی خود ایجاد میکنید. وقتی از خانهای که روح شما در آن نگهداری میکند، پذیرش بسیار راحتتر میشود.
نمیتوانید دیگران را کنترل کنید.
شخصیتهای عالی فیلم درست رفتاری مثل افراد واقعی زندگی خودشان دارند. یک فیلمنامهنویس میتواند نام ، خطوط و شخصیت آنها را تعریف کند. بااینحال ، هنگامیکه بازیگران شروع به بازی در شخصیتهای خود میکنند ، زندگی خودشان را نشان میدهند. آنها از غریزه خود پیروی میکنند .
“نحوه برخورد مردم با شما کارمای آنهاست. اینکه شما چگونه عکسالعمل نشان میدهید از شماست. ” وین دایر
امروز ، شما بیرون خواهید رفت و با افراد دیگر ملاقات خواهید کرد. برخی خوب خواهند بود بعضی از آنها خیلی خوب نیستند. برخی حتی ممکن است کاملاً وحشتناک باشند.مشکلی نیست. مسئله واقعی ، هنگامیکه با جهان و انواع مختلف مردم آن روبرو هستید ، نحوه واکنش شما در برابر این محرکها است ، بهویژه این زمانی است که خوشایند نیستند.
نیمی از نبرد با ترس از تغییر بهراحتی درک و پذیرفتن این موضوع است که هرکسی که ملاقات میکنید شایسته نخواهد بود. مارکوس اورلیوس ، فیلسوف بزرگ و صادق و آخرین امپراتور خوب ، این را به خودش گفت:
“افرادی که امروز با آنها سروکار دارم دخالت ، ناسپاسی ، مغرور ، غیر صادق ، حسود و مسخره خواهند بود. آنها اینگونه هستند زیرا نمیتوانند خوب و بد را تشخیص دهند. اما من زیبایی خیر و زشتی و قبح شر را دیده و تشخیص دادهام. هر فرد خاطی ماهیتی مربوط به خود من دارد ؛ نه ازنظر خون یا تولد بلکه از همان ذهن و دارای سهمی از تواناییهای الهی است ”
قرنها پیش ، اورلیوس همان چیزی را تکرار کرد که بسیاری از ذهنهای بزرگ امروز به ما میآموزند: اگرچه هرکجا که برویم مردم چنین راهی خواهند داشت ، ما نباید تعجب کنیم و نه باید اجازه دهیم که ترس از تغییر اعمال خودمان را مسموم کند.
“وقتی در مقابل بیشرمی شخص دیگری قرار گرفتید ، این را از خود بپرسید: آیا جهانی بدون بیشرمی امکانپذیر است؟ معلوم است که نه . باید افراد بیشرمانهای در جهان وجود داشته باشند. اینیکی از آنها است. این برای کسی که شرور یا غیرقابلاعتماد است ، یا با نقص دیگری وجود دارد. یادآوری اینکه کل کلاس باید وجود داشته باشد ، به شما در برابر اعضای آن تحمل و صبر را آموزش میدهد. ”
به همین ترتیب ، ممکن است کارهای نادرست دیگران کارما آنها باشد ، اما عملکرد ما در نحوه واکنش خودمان است. همانطور که گاندی گفت ، چشم در برابر چشم همه ما را نابینا خواهد کرد.
همه ما یک انتخاب داریم: چگونه به آن پاسخ دهیم.
مارکوس اورلیوس خاطرنشان کرد که همه ما ویژگیهای مقابله با نقص دیگران راداریم ، که آتش را با آتش درمان نمیکنیم بلکه برعکس آن اتفاق میافتد.
“طبیعت چه ویژگیهایی را برای مقابله با این نقص به ما داده است؟ بهعنوان پادزهری برای نامهربانی به ما لطفی کرده است و سایر خصوصیات برای متعادلسازی نقایص دیگر را برای ما فراهم کرده است. ”
اگر میخواهید مردم بهترین نتیجه را به شما بدهند ، آنها را آزاد کنید.
– برای پیچشهای غیرمنتظره آمادهباشید.
حتی بهترین نویسندگان نیز از ترس از تغییر کردن در نویسندگی رنج میبرند. آنها میدانند که باید چیز دیگری را امتحان کنند. در مورد شما نیز همین مورد صدق میکند. آزمایش کنید روال خود را تغییر دهید. اگر احساس گیر افتادن کردید به پیادهروی بروید. کاری خارج از منطقه راحتی خود انجام دهید.
آخرین باری که برای اولین بارکاری انجام دادهاید چه زمانی بوده است؟
چند سال پیش یکی از دوستان تعریف میکرد که من و حسین متعهد شدیم که کار جدیدی انجام دهیم ، کاری خارج از منطقه راحتی ما یا کاری که هرروز ما را میترساند. میزان پاسخی که از این چالش دریافت کردیم بسیار طاقتفرسا بود. شماره یکچیزی که شنیدیم این بود: “من هم میخواهم این کار را انجام دهم اما از کجا باید شروع کنم؟” من و حسین این لیست را تهیهکردهایم تا به هرکسی که چنین چیزی را از ما میپرسد منتقل کنیم.
او میگوید بعد از تجربه یک سال ترس میتوانم به شما بگویم که عبور از موارد موجود در این لیست زندگی شمارا تغییر میدهد ، شمارا به چالش میکشد و توقع خود را از خودتان بالاتر میبرد.برخی آسان هستند ، برخی واضح هستند. برخی رایگان هستند ، برخی نیاز به چند هزار تومان پولدارند. من میخواستم این لیست با حداقل فعالیتهایی که هرکسی در هر سن ، بودجه یا مکانی میتواند در آن شرکت کند
- هزینه قهوه یک نفر را پرداخت کنید.
- به شخصی که شمارا میترساند نزدیک شوید و از او تعریف کنید.
- رقص آهسته در پشتبام (یا جایی حماسی) داشته باشید.
- در پارک به سرسره بازی و یا تاب بازی بپردازید.
- بهترین دوست خود را برای مسابقه خوردن گل ختمی دعوت کنید.
- با یک غریبه دوست شوید.
- با ماشین پلیس یک مسیری را بروید.
- یک دوچرخه دونفره سر هم را با یک دوست اجاره کنید.
- خودتان را به ناهار دعوت کنید.
- بهجای ایمیل ،متن ،تلفن مکالمه رودررو داشته باشید.
- کتابهای رنگآمیزی ، بستنی موردعلاقه خود را بخرید و خندهدارترین شخصی را که میشناسید دعوت کنید.
- هر بار که برای غذا خوردن بیرون میروید ، یک مکان جدید را برای خوردن قهوه در شهر امتحان کنید یا به مکانی جدید بروید.
- در یک کلاس تناسباندام جدید شرکت کنید که همیشه میخواستید امتحان کنید. هنگام تمرین به خود بخندید.
- فقط با مادرتان تماس بگیرید تا به او بگویید چقدر دوستش دارید.
- بیدلیل برای کسی گل ارسال کنید.
- به رستوران بروید ، ابتدا دسر سفارش دهید و بخورید و به طور کل کارهایی خلاف بر کارهای روزمره خود انجام دهید تا از منطقه امن خود خارج شوید.
۶. شکست یک توقف است ، نه یک مقصد.
هر فصل یا یک بخش موفقیتآمیز نخواهد بود. و اشکالی ندارد شما همیشه میتوانید مورد جدیدی بنویسید. زیبایی زندگی این است که شما میتوانید این کار را انجام دهید. ریچارد برانسون میگوید: “در تجارت ، اگر متوجه شوید که تصمیم بدی گرفتهاید ، آن را تغییر دهید.” ازآنچه به نظرتان نرسید ناامید نشوید. از این انرژی برای نوشتن فصل بعدی زندگی خود استفاده کنید.
تصمیمات دقیقاً مانند زندگی ناپایدار هستند.
۷. برای غلبه بر ترس از تغییر دستنوشته خود را رها کنید.
ما از اتفاقات غیرمنتظره میترسیم. بااینحال ، بیشتر شگفتیهای زندگی به خاطرات بزرگی تبدیل میشوند. شما نمیتوانید زندگی خود را کنترل کنید. پس متن زندگی خود را هر بار با یک صحنه جدید بنویسید. کل طرح را پیشبینی نکنید. ایدههای خود را به دنیای واقعی بیاورید و ببینید چه اتفاقی میافتد.در برابر اتفاقات غیرمنتظره مقاومت نکنید و ترس از تغییر را کنار بگذارید از آن بهعنوان بازخورد برای داشتن یک زندگی بهیادماندنی استفاده کنید.
درهای فصلهای جدید زندگی را نبندید. وقتی میخواهیم خود را در برابر عدم اطمینان حفظ کنیم ، آگاهی از لحظه فعلی را از دست میدهیم. و دیگر ازآنچه زندگی به ما میدهد لذت نمیبریم.
زندگی کردن با فعال کردن خلبان خودکار خودداری کنید . هرروز فرصتی برای نوشتن فصل جدیدی در زندگی شماست. رمان هری پاتر پیش از آنکه در جهان غوغا کند توسط چندین ناشر بزرگ رد شد.
تسلیم نشوید و از سواری از این دنیا لذت ببرید.
کلام آخر
پس شما می توانید با انجام کارهایی متفاوت و بر خلاف کارهای روزمره گامی بزرگ جهت غلبه بر ترس از تغییر بردارید و خود را مجبور کنید از منطقه امن خود خارج شوید. سخت ترین ترس ،ترس از تغییر است زیرا ما از ناشناخته ها بسیار می ترسیم.ترس ما از شکست در زندگی بزرگترین تغزیه کننده ترس از تغییر است.
از خود سؤال بپرسید با سؤال پرسیدن راه خود را روشن میکنید و متوجه میشوید چه اتفاقی برای شما خواهد افتاد و می بینید که فصل جدیدی از زندگی شما رقم خورده است.
به نظر شما چه راه های دیگری وجود دارد تا بتوانیم بر ترس که از تغییر کردن وجود دارد غلبه کنیم؟