هیچ نیت هانThich Nhat Hanh میگوید ، گریهای که از اعماق قلب خود میشنویم از طرف کودک زخمی درون است. بهبود درد این کودک درونی احساسات منفی را دگرگون میکند.
در وجود هر یک از ما کودکی خردسال و رنجدیده وجود دارد. همه ما در دوران کودکی دچار مشکل شدهایم و بسیاری از ما ضربه روحی را تجربه کردهایم. برای محافظت و دفاع از خود در برابر رنج های آینده ، اغلب سعی میکنیم آن دوران دردناک را فراموش کنیم. هر وقت باتجربه رنج در تماس هستیم ، باور داریم که تحمل آن را نداریم و احساسات و خاطرات خود را در اعماق ذهن ناخودآگاه خود فرومیبریم. ممکن است که ما چندین دهه باشد که جرئت مواجهه با این کودک را نداریم
شفای کودک درون
اما به این دلیل که ما ممکن است کودک را نادیده بگیریم نمی تواند به این معنی باشد که او وجود ندارد. کودک زخمی همیشه سعی می کند توجه ما را به خود جلب کند. کودک میگوید ، “من اینجا هستم. من اینجا هستم. شما نمیتوانید از من اجتناب کنید نمیتوانید از من فرار کنید. ” ما میخواهیم با فرستادن کودک به مکانی دور و عمیق در وجود خود تا آنجا که ممکن است از او دور بمانیم و به رنج خود پایان دهیم. اما فرار ، رنج ما را خاتمه نمیدهد. فقط آن را طولانی تر میکند.
کودک زخمی تقاضای مراقبت و عشق میکند ، اما ما برعکس آن عمل میکنیم. ما فرار میکنیم زیرا از رنج میترسیم. درد و غم در ما احساس طاقتفرسایی ایجاد میکند. حتی اگر وقت داشته باشیم ، به خودمان نمیآییم. ما سعی میکنیم خود را بهطور مداوم سرگرم کنیم ما ، تماشای تلویزیون یا فیلم ، معاشرت یا استفاده از الکل یا مواد مخدر را در پیش میگیریم زیرا نمیخواهیم دوباره این رنج را تجربه کنیم.
کودک زخمی درون ما آنجاست و ما حتی نمیدانیم که او در وجود ماست. کودک درون در ما یک واقعیت است ، اما ما نمیتوانیم او را ببینیم. آن عدم توانایی دیدن نوعی جهل است. این کودک بهشدت زخمی شده است. او واقعاً به ما احتیاج دارد که به سوی او برگردیم. در عوض ما از او رویگردان میشویم.
رنج بیشتر
جهل در هر یک از سلولهای بدن و آگاهی ما وجود دارد. مانند قطرهای از جوهر است که در یک لیوان آب پخش میشود. این نادانی مانع دیدن واقعیت میشود. این ما را به انجام کارهای احمقانهای سوق میدهد که باعث رنج بیشتر ما میشود و کودک زخمی شده را دوباره زخمی تر میکند.
کودک درون نیز در هر سلول از بدن ما قرار دارد. هیچ سلول از بدن ما وجود ندارد که آن کودک زخمی را در خود نداشته باشد. ما مجبور نیستیم خیلی به گذشته آن کودک نگاه کنیم. ما فقط باید عمیق نگاه کنیم تا بتوانیم با او در ارتباط باشیم. رنج آن کودک زخمی در حال حاضر در لحظه فعلی و در درون ما نهفته است.
اما همانطور که رنج در هر سلول از بدن ما وجود دارد ، بذر تفاهم و خوشبختی بیدار که از اجداد ما به ما منتقلشده است نیز وجود دارد. ما فقط باید از آنها استفاده کنیم. ما چراغی در درون خود ، داریم ، چراغ ذهن آگاهی ، که میتوانیم آن را در هر زمان روشن کنیم. روغن آن چراغ تنفس ، قدمها و لبخند آرام ماست. ما باید آن چراغ ذهن آگاهی را روشن کنیم تا نوری بتابد و تاریکی پراکنده ، متوقف شود. روش ما روشن کردن چراغ است.
وقتی آگاه میشویم که کودک درون را در خود فراموش کردهایم ، نسبت به آن کودک احساس ترحم زیاد کرده و شروع به تولید انرژی هوشیاری میکنیم. شیوههای راه رفتن آگاهانه ، نشستن آگاهانه و تنفس آگاهانه بنیان ما برای ارتباط با کودک درون است. با نفس هوشیارانه و گامهای آگاهانه خود ، میتوانیم انرژی ذهن آگاهی را تولید کرده و به خرد بیدار موجود در هر سلول از بدن خود برگردیم. این انرژی ما را در آغوش میگیرد و ما را شفا میدهد و کودک زخمی درون ما را بهبود میبخشد.
بشنوید
وقتی صحبت از دلسوزی است شروع به گوش دادن میکنیم و معمولاً با شنیدن حرف دیگران به آن فکر میکنیم. اما ما همچنین باید به کودک زخمی درونمان گوش دهیم. گاهی اوقات کودک درون در ما به تمام توجه ما احتیاج دارد. آن کودک کوچک ممکن است از اعماق هوشیاری شما بیرون بیاید و از شما بخواهد به او توجه کنید.
اگر حواستان باشد صدای او را میشنوید که به شما کمک میکند. در آن لحظه ، بهجای توجه به آنچه در پیش رودارید ، برگردید و کودک زخمی را با مهربانی در آغوش بگیرید. میتوانید مستقیماً با زبان عشق با کودک صحبت کنید و بگویید: «درگذشته ، تو را تنها گذاشتم. من از تو دور شدم الان خیلی متأسفم من میخواهم تو را در آغوش بگیرم. ” میتوانید بگویید ، “عزیزم ، من اینجا برای تو هستم. من بهخوبی از تو مراقبت خواهم کرد “.
به او بگویید: من میدانم که شما خیلی رنج میبرید من خیلی سرم شلوغ بوده است من از تو غافل شدهام و اکنون راهی برای بازگشت به تو آموختهام. ” در صورت لزوم ، باید همراه آن کودک گریه کنید. هر زمان که نیاز داشتید ، میتوانید با کودک بنشینید و نفسی تازه کنید. این جمله را با خود تکرار کنید:”با نفس کشیدن ، به سراغ فرزند زخمی خود بر می گردم. او نفس میکشد ، من بهخوبی از کودک درونم مراقبت میکنم. ”
شما باید چند بار در روز با کودک خود صحبت کنید.
فقط در این صورت است که میتوان بهبودی ایجاد کرد. در آغوش گرفتن کودک خود با مهربانی ، به او اطمینان میدهید که دیگر هرگز او را ناامید و وی را بدون مراقبت رها نخواهید کرد. کودک کوچک مدت طولانی تنها مانده است. به همین دلیل است که باید فوراً این عمل را شروع کنید. اگر اکنون این کار را انجام ندهید ، چه زمانی این کار را انجام میدهید؟
برای توجه به این کودک درون هرروز به مدت پنج یا ده دقیقه با دقت به او گوش دهید ، مطمئن باشید بهبودی ایجاد میشود. هنگامیکه از کوه زیبایی بالا میروید ، فرزند خود را دعوت کنید تا با شما به کوه صعود کند. هنگامیکه غروب آفتاب را در نظر میگیرید ، او را دعوت کنید تا از حضور در کنار شما لذت ببرد. اگر این کار را برای چند هفته یا چند ماه انجام دهید ، کودک درون زخمی در شما بهبود و شفا مییابد.
با تمرین میبینیم که کودک درون ما ، فقط ما نیستیم.
کودک درون زخمی ما ممکن است نمایانگر چندین نسل باشد. مادر ما ممکن است در طول زندگی خود رنجدیده باشد. پدر ما ممکن است رنجدیده باشد. شاید والدین ما قادر به مراقبت از کودک درون در خود نبودهاند. بنابراین هنگامیکه ما کودک درون خود را در آغوش میکشیم ، همه فرزندان درون زخمی نسلهای گذشته خود را در آغوش میکشیم. این عمل ،عملی فقط برای خود ما نیست ، بلکه برای نسلهای بیشماری از اجداد و فرزندان ما است.
اجداد ما ممکن است نمی دانستند چگونه از کودک درون خود مراقبت کنند ، بنابراین کودک درون زخمی خود را به ما منتقل کردند. عمل ما پایان دادن به این چرخه است. اگر بتوانیم کودک درون خود را مداوا کنیم ، نهتنها خود را آزاد خواهیم کرد ، بلکه به آزادی هر کس که ما را آزار داده یا از ما سو استفاده کرده نیز کمک خواهیم کرد. سو استفادهکننده ممکن است قربانی سو استفاده شود. افرادی هستند که مدتها با کودک درون خود تمرین کردهاند و از رنج خود کاستهاند و تحول را تجربه کردهاند که با این کار روابط آنها با خانواده و دوستانشان بسیار آسان شده است.
وقتی رنج می بریم!
ما رنج میبریم زیرا دلسوزی و درک ما را ، تحت تأثیر قرار نداده است. اگر برای کودک درون خود انرژی ذهن آگاهی ، درک و عطوفت ایجاد کنیم ، رنج بسیار کمتری خواهیم کشید. وقتی ذهن آگاهی ایجاد میکنیم ، دلسوزی و درک امکانپذیر میشود و میتوانیم به مردم اجازه دهیم ما را دوست داشته باشند. پیشازاین ، ممکن است به همه سو ظن داشته باشیم. دلسوزی به ما کمک میکند تا با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم .
افراد اطراف ما ، خانواده و دوستان ما ، ممکن است یک کودک بهشدت زخمی شده در درون خود داشته باشند. اگر توانستهایم به خودمان کمک کنیم ، میتوانیم به آنها نیز کمک کنیم. وقتی کودک درون خود را شفا دادیم ، روابط ما با دیگران بسیار آسان میشود. و این امر باعث میشود آرامش و عشق بیشتری در ما به وجود آید.
برگرد و مواظب خودت باش.
بدن شما به شما نیاز دارد ، احساسات شما به شما احتیاج دارند ، ادراکات شما به شما احتیاج دارند. کودک درون در شما به شما احتیاج دارد. رنج شما نیاز دارد که آن را تصدیق کنید و بپذیرید. به خانه برو و برای همه این چیزها آنجا باش. راه رفتن آگاهانه و تنفس آگاهانه را تمرین کن. همه کارها را با هوشیاری انجام بده تا بتوانی واقعاً آنجا باشی ، تا بتوانی عشق را در وجود خود شعله ور سازی!
انرژی ذهن آگاهی
انرژی ذهن آگاهی ، نمکی است که کودک درون را تشخیص داده و بهبود میبخشد. اما چگونه این انرژی را پرورش دهیم؟
میتوانیم آگاهی را به دو قسمت تقسیم کنیم. یک قسمت آگاهی ذهن و دیگری آگاهی ذخیره است. شعور، ذهن آگاه و فعال ماست. روانشناسی غربی آن را “ذهن آگاه” مینامد. برای پرورش انرژی ذهن آگاهی ، سعی میکنیم آگاهی فعال خود را در تمام فعالیتهای خود جلب کنیم و با هر کاری که انجام میدهیم واقعاً حضورداشته باشیم. ما میخواهیم وقتی چای مینوشیم یا در شهر رانندگی میکنیم هوشیار باشیم. وقتی راه میرویم ، میخواهیم آگاه باشیم که راه میرویم. وقتی نفس میکشیم ، میخواهیم از نفس کشیدن خود ،آگاه باشیم.
هوشیاری ذخیره که شعور ریشه نیز نامیده میشود ، پایه آگاهی ما است. در روانشناسی غربی آن را “ذهن ناخودآگاه” مینامند. اینجایی است که تمام تجربیات گذشته ما ذخیره میشود. هوشیاری فروشگاه توانایی یادگیری و پردازش اطلاعات را دارد.اغلب اوقات ذهن ما با بدن ما نیست.
گاهی اوقات ما فعالیتهای روزمره خود را بدون درگیر شدن آگاهی ذهن طی میکنیم. ما میتوانیم کارهای زیادی را فقط با آگاهی ذخیره انجام دهیم و آگاهی ذهن میتواند به هزار چیز دیگر فکر کند. بهعنوانمثال ، وقتی اتومبیل خود را در سطح شهر راندیم ، ممکن است هوشیاری ذهن اصلاً به فکر رانندگی نباشد ، اما بااینوجود میتوانیم بدون گمشدن یا تصادف به مقصد خود برسیم. این یعنی آگاهی از فروشگاه که بهتنهایی فعالیت میکند.
هوشیاری خانه ماست
هوشیاری مانند خانهای است که در آن زیرزمین آگاهی ذخیره و کودک درون ما قرار دارد و اتاق نشیمن آگاهی ذهن ما است. شکلگیریهای ذهنی مانند عصبانیت ، غم و اندوه ، یا شادی ، بهصورت دانه در هوشیاری ما استراحت میکنند. ما یک بذر عصبانیت ، ناامیدی ، تبعیض ، ترس در این زیر زمین داریم.
دانه ذهن آگاهی ، شفقت ؛ یک بذر تفاهم ، و غیره است. هوشیاری ذخیره از کل دانهها ساختهشده است ، و همچنین خاکی است که تمامدانهها را حفظ و نگهداری میکند. دانهها در آنجا میمانند تا وقتیکه چیزی را میشنویم ، میبینیم ، میخوانیم ، یا به آن فکر میکنیم که با یک بذر تماس گرفته و احساس عصبانیت ، شادی یا غم و اندوه ما را برمیانگیزد. این دانهای است که در سطح آگاهی ذهن ، در اتاق نشیمن ما ظاهر میشود. اکنون دیگر آن را بذر نمیخوانیم بلکه شکلگیری ذهنی مینامیم یا آن را همان کودک درون مینامیم.
وقتی کسی با گفتن چیزی یا کاری که باعث ناراحتی ما شود ، بذر خشم را لمس کند ، آن بذر خشم ظاهر میشود و بهعنوان شکلگیری ذهنی خشم در آگاهی ذهن ظاهر میشود. کلمه “شکلگیری” اصطلاحی برای چیزی است که در اثر بسیاری از شرایط ایجادشده است. قلم نشانگر یک سازنده است.
دست ما ، یک گل ، یک میز ، یکخانه ، همه تشکیلات دیگر هستند. خانه یکشکل ظاهری است. دست ما یکسونگری فیزیولوژیکی است. عصبانیت ما یکسونگری ذهنی است. انواع دانهها میتوانند بهصورت تشکیلات ذهنی بروز کنند. خشم فقط یکی از آنهاست. در هوشیاری ذخیره ، عصبانیت را بذر مینامند. در آگاهی ذهن ، آن را شکلگیری ذهنی مینامند.
هر وقت یکدانه ، مثلاً بذر خشم ، وارد اتاق نشیمن ما شد و بهصورت یکشکل ذهنی بروز کرد ، اولین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که بذر ذهن آگاهی را لمس کنیم و آن را دعوت کنیم تا بالا بیاید. اکنون ما در اتاق نشیمن دو شکلگیری ذهنی داریم. این ذهن آگاهی از خشم است.
ذهن آگاهی همیشه توجه به چیزی است.
وقتی ما ذهنی نفس میکشیم ، این همان هوشیاری تنفس است. وقتی ما با ذهن راه میرویم ، این همان هوشیاری درراه رفتن است. وقتی باذکاوت غذا میخوریم ، این توجه به غذا خوردن است. بنابراین در این حالت ، ذهن آگاهی از خشم است. ذهن آگاهی خشم را تشخیص میدهد و از آن استقبال میکند.
عمل ما مبتنی بر بینش غیر تعدادی است و خشم دشمن ما نیست. ذهن آگاهی و عصبانیت هم خود ما هستیم. ذهن آگاهی نه برای سرکوب یا مبارزه باخشم ، بلکه برای شناختن و مراقبت از آن است . مانند یک برادر بزرگ که به برادر کوچکتر کمک میکند. بنابراین انرژی عصبانیت توسط انرژی ذهن آگاهی بهخوبی شناسایی و پذیرفته میشود.
هر بار که به انرژی ذهن آگاهی نیاز داریم ، فقط با تنفس آگاهانه یا راه رفتن آگاهانه ، لبخند زدن ، آن بذر را لمس میکنیم و سپس انرژی آماده انجام کار شناخت ، در آغوش گرفتن و بعداً نگاه عمیق و تغییر شکل راداریم. هر کاری که انجام میدهیم ، اعم از پختوپز ، جارو کردن ، شستن ، راه رفتن ، یا اینکه از تنفس خود آگاهی داشته باشیم ، میتوانیم به تولید انرژی هوشیاری ادامه دهیم و بذر هوشیاری در ما قوی میشود و کودک درون را آرام کند. درون بذر ذهن آگاهی ، بذر تمرکز است. با این دو انرژی میتوانیم خود را از تعلقات رها کنیم.
ذهن به گردش خوب نیاز دارد
ما میدانیم که سم های زیادی در بدن ما وجود دارد. اگر خون ما بهخوبی گردش نکند ، این سموم جمع میشوند. بدن ما برای سالم ماندن ، دفع سموم را انجام میدهد. وقتی خون بهخوبی گردش میکند ، کلیهها و کبد میتوانند وظیفه خود را برای دفع سموم انجام دهند. ما میتوانیم برای کمک به گردش خون بهتر از ماساژ استفاده کنیم.
هوشیاری ما نیز ممکن است در وضعیت گردش بد باشد. ممکن است ما یک رنج ، درد ، اندوه یا ناامیدی در خود داشته باشیم. این مثل یک سم در آگاهی ما که کودک درون ما را تحریک میکند ،وجود دارد. ما این را یکسونگری داخلی یا گره داخلی مینامیم. در آغوش کشیدن درد و غم و اندوه ما باانرژی ذهن آگاهی ، عمل ماساژ آگاهی است. وقتی خون بهخوبی گردش نمیکند ، اندامهای ما نمیتوانند بهدرستی کار کنند و بیمار میشویم. وقتی روان ما خوب گردش نکند ،وقتی به کودک درون خود فرصت ابراز وجود ندهیم، ذهن ما بیمار میشود. ذهن آگاهی گردش خون و فرصت دادن به کوردک درون را در سراسر درد تحریک و تسریع میکند .
اشغال اتاق نشیمن
بلوکهای درد ، غم ، عصبانیت و ناامیدی ما همیشه میخواهند به آگاهی ذهن ما ، به اتاق نشیمن ما وارد شوند ، زیرا آنها بزرگشدهاند و به توجه ما نیاز دارند. آنها میخواهند ظهور کنند ، اما ما نمیخواهیم این مهمانان ناخوانده بیایند زیرا نگاه کردن به آنها دردناک است.
بنابراین سعی میکنیم راه آنها را ببندیم. ما میخواهیم آنها در زیرزمین بخوابند. ما نمیخواهیم با آنها روبرو شویم ، بنابراین عادت ما این است که اتاق نشیمن را با مهمانان دیگر پرکنیم. هر زمان که ده یا پانزده دقیقه وقت آزاد داشته باشیم ، هر کاری از دست ما برمیآید را انجام میدهیم تا بتوانیم اتاق نشیمن خود را با آن اشغال کنیم و جایی برای کودک درون خود نگذاریم.
به دوستی زنگ میزنیم. ما یک کتاب برمیداریم. ما تلویزیون را روشن میکنیم. ما برای رانندگی میرویم. ما امیدواریم که اگر اتاق نشیمن اشغال شود ، این شکلگیریهای ذهنی ناخوشایند ظاهر نشود .ما با این کار بهطورکلی به کودک درونمان اجازه ابراز وجود نمیدهیم و جای او را با چیزهای دیگر پر میکنیم.
اما همه تشکیلات ذهنی یا همان کودک درون نیاز به گردش دارند. اگر اجازه ندهیم آنها بالا بیایند ، گردش خون در روان ما ایجاد نمیشود و علائم بیماری روانی و افسردگی در ذهن و بدن ما ظاهر میشوند.بعضیاوقات که سردرد میگیریم آسپرین میخوریم اما سردرد ما برطرف نمیشود.
بعضیاوقات این نوع سردرد میتواند علامت بیماری روانی باشد. شاید ما آلرژی داشته باشیم. ما فکر میکنیم اینیک مشکل جسمی است ، اما آلرژی همچنین میتواند نشانهای از بیماری روانی باشد. پزشکان به ما توصیه میکنند که دارو مصرف کنیم ، اما گاهی اوقات این موارد همچنان باعث سرکوب کودک درون ما میشوند و بیماری ما را بدتر میکنند.
از بین بردن موانع
زمانی که بتوانیم یاد بگیریم از گرههای رنج خود نترسیم ، کمکم به کودک درون خود اجازه میدهیم تا در اتاق نشیمن ما گردش کند. ما شروع به یادگیری نحوه آغوش گرفتن و تغییر شکل او باانرژی ذهن آگاهی میکنیم. وقتی مانع بین زیرزمین و اتاق نشیمن را برطرف کنیم ، درد زیادی ایجاد میشود و باید کمی رنج ببریم. کودک درونی ما ممکن است ترس و عصبانیت زیادی را به دلیل اینکه در زیرزمین به مدت طولانی بوده است ذخیره کند. راهی برای جلوگیری از آن وجود ندارد.
به همین دلیل تمرین ذهن آگاهی بسیار مهم است. اگر ذهن آگاهی وجود نداشته باشد ، بالا آمدن این دانهها بسیار ناخوشایند است. اما اگر میدانید چگونه انرژی هوشیاری تولید کنید ، دعوت از آنها و در آغوش گرفتن آنها بسیار شفابخش است. ذهن آگاهی یک منبع نیرومند انرژی است که میتواند این انرژیهای منفی که کودک درون ایجاد میکند را تشخیص دهد، در آغوش بگیرد و از آن مراقبت کند.
کودک درون قایم شده!
شاید این کودک درون در ابتدا نمیخواهد ظاهر شود ، شاید ترس و بیاعتمادی بیشازحد وجود داشته باشد ، بنابراین ممکن است مجبور شویم کمی کودک درون خود را لوس کنیم. پس از مدتی در آغوش کشیدن ، کودک درون ما با احساسات شدیدی به زیرزمین برمیگردد و دوباره به یکدانه تبدیل میشود ، اما ضعیفتر از قبل میشود.
هر بار که به کودک درونی خود هشیاری میبخشید ، سیل درد در شما سبک میشود. بنابراین هرروز عصبانیت ، ناامیدی ، ترس و وحشت خود را به وجود آورید. بعد از چندین روز یا چند هفته که او را روزانه تربیتکرده و به او کمک میکنید تا دوباره پایین بیایند ، گردش خوبی در روان خود ایجاد میکنید.
عملکرد ذهن آگاهی
اولین عملکرد ذهن آگاهی شناختن و جنگ نکردن است. ما میتوانیم در هر زمان متوقف شویم و از کودک درون خودآگاه شویم. وقتی کودک درون را برای اولین بار میشناسیم ، تنها کاری که باید انجام دهیم این است که از او آگاهی داشته باشیم و به او سلام کنیم. اینهمه کاری است که باید انجام دهیم. شاید این کودک غمگین باشد. اگر این را ببینیم میتوانیم نفسی بکشیم و با خود بگوییم: “کودک من ، من میدانم که غم و اندوه در من آشکارشده است. سلام بر غم، من با نفس کشیدن ، بهخوبی از شما مراقبت میکنم. ”
هنگامیکه کودک درونی خود را شناختیم ، دومین عملکرد ذهن آگاهی این است که او را در آغوش بگیریم. اینیک عمل بسیار دلپذیر است. ما بهجای مبارزه با احساسات خود ، بهخوبی از خود مراقبت میکنیم. ذهن آگاهی متحدی را با خود به همراه دارد که تمرکز نام دارد. چند دقیقه ابتدایی شناختن و در آغوش کشیدن کودک درونمان با حساسیت ، تا حدی تسکین مییابد. احساسات دشوار هنوز وجود خواهد داشت ، اما ما دیگر به این میزان رنج نخواهیم برد.
تسکین احساسات
بعد از شناختن و در آغوش کشیدن کودک درونی ، سومین عملکرد ذهن آگاهی تسکین احساسات دشوار ماست. فقط با نگهداشتن آرام این کودک ، احساسات دشوار خود را تسکین میدهیم و میتوانیم احساس آرامش کنیم. وقتی احساسات قوی خود را با تمرکز در آغوش بگیریم ، میتوانیم ریشه این شکلگیریهای ذهنی را ببینیم. ما خواهیم دانست که رنج ما از کجا آمده است. وقتی ریشه همهچیز را میبینیم ، رنج ما کمتر میشود. بنابراین ذهن آگاهی شناخت را به وجود میآورد و باعث می شود کودک درون را در آغوش گرفته تا تسکین بیابد.
انرژی ذهن آگاهی شامل انرژی تمرکز و همچنین انرژی بصیرت است. تمرکز به ما کمک میکند فقط روی یکچیز تمرکز کنیم. با تمرکز ، انرژی نگاه قدرتمندتر میشود و بینش امکانپذیر میشود. بصیرت همیشه قدرت آزادسازی ما را دارد. اگر ذهن آگاهی وجود داشته باشد ، و ما میدانیم که چگونه ذهن را زنده نگهداریم ، تمرکز نیز وجود خواهد داشت. و اگر بدانیم که چگونه میتوان تمرکز را زنده نگه داشت ، بینش نیز به وجود خواهد آمد. انرژی ذهن آگاهی ما را قادر میسازد تا عمیق بنگریم و بصیرت موردنیاز خود را به دست آوریم تا تحول امکانپذیر باشد.
کودک درونی خود را پیدا کنید و بشناسید
۱.ذهن آزاد داشته باشید
خوب است که در مورد ایده کودک درون کمی احساس عدم اطمینان کنید. اما لازم نیست که به این “کودک” بهعنوان یک فرد یا شخصیت جداگانه نگاه کنید. در عوض ، آنها را بازنمایی از تجربیات گذشته خود بدانید.برای بیشتر افراد ، گذشته شامل ترکیبی از رویدادهای مثبت و منفی است. این شرایط کمک میکند تا شخصیت شما شکل بگیرد و با بزرگتر شدن و درنهایت رسیدن به بزرگسالی ، انتخابها و اهداف شمارا راهنمایی کند.
این تجربیات اولیه فقط نقش مهمی در توسعه ندارند. درک عمیقتر ازخودگذشته شما همچنین میتواند کلیدی برای لذت بردن از سلامتی و رفاه بعدی در زندگی باشد. به گفته کیم اگل ، یک درمانگر در کاردید ، کالیفرنیا ، هرکسی میتواند با کودک درونی خود ارتباط برقرار کند و از این روند بهرهمند شود. اما مقاومت یا عدم اعتقاد به اینکه میتوانید باهم ارتباط برقرار کنید ، گاهی اوقات میتواند مانعی ایجاد کند.
۲. برای راهنمایی به کودک درون مراجعه کنید
کودک درون میتواند چیزهای زیادی در مورد زندگی ، از یافتن لذت در چیزهای کوچک گرفته تا زندگی در لحظه ، به شما بیاموزند. اگر میخواهید به تجربههای لذتبخش دوران کودکی فکر کنید ، درگیر شدن در یک بازی خلاقانه با کودکان میتواند باعث احیای مجدد این خاطرات شود و شمارا به لذت روزهای ساده بازگرداند.
هر نوع بازی میتواند فوایدی داشته باشد. بازیهایی مانند برچسب زدن یا پنهانکاری میتوانند به شما کمک کنند تا دوباره حرکت کنید و دوباره احساس آزادی و بیبندوباری کنید. بازی باورپذیر میتواند به شما کمک کند تا به تخیلات دوران کودکی و معنای آنها فکر کنید. بهعنوانمثال ، اگر با دشواری یا دورههای خاصی از ضربه یا اختلال روبرو شده باشید ، ممکن است سناریوهای خاصی را تصور کرده باشید که به شما کمک میکند تا با آن کنار بیایید و احساس امنیت بیشتری کنید.
وقت گذاشتن برای بازی با فرزندان فقط احساس بازیگوشی و بیان جوانی شمارا افزایش نمیدهد. همچنین ، تا حدودی با کمک به رشد درونی آنها ، در رفاه حال آنها تأثیر مثبت دارد.اگر فرزندی از خودتان ندارید ، ممکن است وقت خود را با فرزندان دوستان یا اقوام خود سپری کنید.
تماشای فیلم یا نمایش تلویزیونی از دوران کودکی یا بازخوانی برخی از کتابهای موردعلاقه خود نیز میتواند راهی مفید برای تحریک احساسات مثبت کودک درون باشد.
۳.خاطرات کودکی را دوباره مرور کنید
کاوش در خاطرات گذشته همچنین میتواند به شما کمک کند تا با کودک درون خود در ارتباط باشید. اگل توضیح میدهد ، عکسها و سایر یادداشتها به شما کمک میکنند تا به فضای احساسی منعکسشده در تصاویر و کلمات گذشته برگردید. برای بازگشت به گذشته ، ممکن است فعالیتهایی مانند مرور آلبوم عکس و سالنامههای مدرسه یا بازخوانی خاطرات کودکانه را امتحان کنید.
اگر والدین ، خواهر و برادرها یا دوستان دوران کودکی شما داستانهایی برای به اشتراک گذاشتن دارند ، این خاطرات ممکن است احساسات و خاطراتی را که شما کاملاً فراموش کردهاید را برانگیزد که این موضوع تأثیر مستقیمی به پرورش کودک درون دارد. همچنین تجسم ، که اغلب بخشی از اقدامات مراقبهای است ، بهعنوان یک روش عالی برای اتصال مجدد توصیه میکند.
تمرین تجسم
خود را در دوران کودکی تصور کنید ، در صورت لزوم برای راهنمایی از عکسهای قدیمی استفاده کنید. با تصور لباس موردعلاقه خود ، یک اسباببازی محبوب یا مکانی که از دیدن آن لذت میبرید ، جزئیات را به صحنه اضافه کنید. تصور کنید که کجا بودید ، چه کسی با شما بود و چهکاری انجام میدادید و چه احساس داشتید.
آیا احساس گمشدن ، عدم اطمینان یا احساس تنهایی میکنید؟ یا قوی ، دارای محتوا و امیدوار هستید؟اگر کودک درون خود را در مکانی دیدید که رنج میبیند ، میتوانید به بهبود او کمک کنید. اما کودک درون شما همچنین میتواند به شما قدرت دهد: بازیابی احساسات شگفتی ، خوشبینی و شادی ساده در زندگی میتواند به تقویت اعتمادبهنفس و رفاه کمک کند.
۴. وقت خود را صرف کارهایی کنید که قبلاً از آنها لذت میبردید
هنگام شناختن کودک درون خود ، به چیزهایی فکر کنید که در کودکی شمارا به وجد میآورد.شاید شما هر تابستان با بهترین دوستانتان برای شنا یا ماهیگیری دوچرخهسواری میرفتید. یا شاید دوست داشتید تعطیلات تابستانی را در اتاق غبارآلود پدربزرگ و مادربزرگ خود بگذرانید. شاید شما ساعتها وقت خود را صرف صنایعدستی یا اسکیتبازی میکردید.
در کودکی احتمالاً کارهای زیادی را فقط برای سرگرمی انجام دادهاید. شما مجبور نبودید آنها را انجام دهید ، فقط میخواستید که آنها را انجام دهید. اما ممکن است بهسختی به خاطر بیاورید آخرین باری که در زندگی بزرگسالی خود ، کاری که انجام دادهاید به خاطر این بوده است که باعث شادی شما شود .
فعالیتهای خلاقانه مانند رنگآمیزی یا نقاشی نیز میتوانند به شما کمک کنند. وقتی به ذهن فعال خود اجازه میدهید استراحت کند ، احساساتی که معمولاً در نظر ندارید از طریق نوک انگشتان در هنر شما ظاهر میشود.برخی از این احساسات ممکن است به قسمتهای دفن شده یا فراموششده خود مانند کودک درون شما گره خورده باشد.
۵.با کودک درون خود با نوشتن صحبت کنید
یکی از بهترین راهها برای برقراری ارتباط با کودک درون خود باز کردن راه مکالمه با نوشتن است.نوشتن میتواند ابزاری قدرتمند برای برقراری ارتباط با کودک درونی شما باشد ، بنابراین نیازی نیست با صدای بلند صحبت کنید ، مطمئناً میتوانید این کار را انجام دهید ، اما این زمانی است که بتواند به این کار کمک کند. نوشتن نامه یا نوشتن آزادانه در مورد خاطرات دوران کودکی ، میتواند به شما در کشف تجربیات گذشته و مرتبسازی بر اساس احساسات مرتبط کمک کند.
کلام آخر
سعی کنید فکر خاصی را در ذهن خود نگهدارید تا نامه یا تمرین روزنامهنگاری خود را هدایت کند ، یا از نوشتن جریان هوشیاری برای بیان افکار موجود در ذهن خود استفاده کنید.حتی میتوانید آن را بهعنوان تمرین پرسش و پاسخ تنظیم کنید. به خود بزرگسال خود اجازه دهید از کودک درون خود سؤالاتی بپرسد ، سپس به پاسخ کودک گوش دهید.
شاید کودک درون شما کوچک ، آسیبپذیر و نیاز به محافظت و پشتیبانی داشته باشد. از طرف دیگر ، شاید خوشبختانه در حال رشد است. پاسخ به سؤالاتی که خود کودک شما دارد میتواند به شما کمک کند تا آسیبپذیریهای داخلی یا پریشانی را بهبود بخشد. طبیعی است که در مورد آنچه کودک درونی شما میخواهد به اشتراک بگذارد ، کمی عصبی شوید ، بهخصوص اگر برخی از تجربههای منفی گذشته یا احساسات دشوار را دفن کرده باشید.
اما به این تمرین فکر کنید راهی برای ایجاد و تقویت پیوند بین خود فعلی و کودک درون خود دارید.
به نظر شما از چه راه های دیگری می توانید باعث شفای کودک درون خود شوید؟ آیا دوست دارید کودک درون خود را شفا دهید؟