بی شک یکی از مواردی که میتواند روی موفقیت ما تاثیر زیادی داشته باشد هوش هیجانی است. در این مقاله به این موضوع پرداخته میشود که هیجانات به چه کاری میآیند و چرا به هوش هیجانی نیازمند هستیم؟ هوش هیجانی را تعریف کرده و به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا هوش هیجانی را میتوان یاد گرفت و آیا قابلیت ارتقاء دارد یا خیر؟
هوش هیجانی چیست؟
این هوش یعنی هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهٔ استرس بر قدرت فکرکردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.
اما بهتدریج این تعریف توسط گلمن ارتقاء پیدا کرد و به یک تعریف مختصر و بهبودیافتهتری تبدیل شد.
تعریف مختصر دنیل گلمن از هوش هیجانی
هوش هیجانی مجموعه تواناییهایی است که به ما کمک میکنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده، تنظیم و مدیریت کنیم.
و در نهایت در آخرین کتاب خود با عنوان Everyday Emotional Intelligence در تعریف خود به مؤلفههای هوش هیجانی نیز، اشاره کرده است.
- خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness): اینکه نقاط قوت و ضعف خود، انگیزهها و ارزشهایمان و نیز تأثیری را که روی دیگران داریم بشناسیم.
- خودتنظیمی (Self-regulation): اینکه تکانهها و انگیزههای لحظهای و خُلق خود را در وضعیت مختلکننده و مزاحم، کنترل کرده یا جهت آنها را تغییر دهیم.
- انگیزش (Motivation) و خود انگیزشی (Self-motivation): [رسیدن به اهداف و] موفقیت بهصرف موفقیت به ما انگیزه بدهد و شکست، نتواند بهسادگی انگیزهٔ ما را بگیرد.
- همدلی (Empathy): وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم و بتوانیم از دریچهٔ چشم آنها جهان را ببینیم.
- مهارت اجتماعی (Social Skill): با دیگران، رابطهٔ صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم آنها را به سمتی که میل داریم سوق دهیم.
حالا که با کارکرد هیجانات و همچنین تعریف هوش هیجانی آشنا شدهاید. به سراغ هوشمندی احساسی میرویم
هوشمندی احساسی به چه معناست؟
یک فرد باهوش از نظر احساسی هم نسبت به حالات عاطفی خود، حتی احساسات منفی ناامیدی، ناراحتی یا مسائل ناخوشایند زندگی خود، کاملاً آگاه است و همینطور قادر به شناسایی و مدیریت آنها است.
باید گفت: چنین افرادی با احساساتی که دیگران نیز تجربه میکنند سازگار هستند. قابلدرک است که حساسیت به سیگنالهای عاطفی هم از درون خود فرد و هم از طریق محیط اجتماعی میتواند شخص را به یک دوست، والدین، رهبر یا شریک عاطفی بهتر تبدیل کند.
هیجانات به چه کاری میآید؟
از نظر جامعه شناسان، نقش اساسی احساسات و هیجانات در تکامل انسان و همینطور حفظ بقای او باعث شده در لحظات حساس مرگ و زندگی و جایی که باید بین حیات و مرگ دست به اقدام بزند. یا جایی که باید انتخابهای دشوار دیگری داشته باشد، قلب (یا همان احساس) ، جلوتر از مغز (یا همان منطق) پیش رفته و عمل کند.
جایی که انسان بین نجات خود و فرزندش، نجات فرزند را انتخاب میکند. یا آتشنشانی که جان خود را به خطر میاندازد تا افراد گرفتار در میان آتش را نجات دهد. با اینکه همگی میدانند که از لحاظ منطقی، این کار ممکن است صحیح نبوده و بهاندازه ازدستدادن جان خودشان تمام شود. ولی باز این کار را انجام میدهند.
باید گفت: انسان در موقعیتهای دشوار و هنگامیکه انجاموظیفه مهمی بر گردنش باشد، دیگر در اداره آن وظیفه و انجام آن، به نیروی عقل اکتفا نمیکند و توسط هیجاناتش هدایت میشود.
موقعیتهای خطرناک، ضررهای رنجآور، پیگیری اهداف با وجود موانع پیشرو، بستن پیمان با دوست و همسر و تشکیل خانواده جزو همین وظایف و موقعیتها هستند.
مفهوم هوش هیجانی اینجا معنی پیدا میکند
به نظر میرسد باتوجهبه یافتهها و دیدگاههایی که علم، اکنون درباره جایگاه احساسات در زندگی ما به دست آورده و ارائه داده است، دیگر نام حیوان ناطق یا نام نژاد متفکر برای انسانها یک نام انحرافی تلقی شده. چرا که همه ما بنا بر تجربیات خود، به این مهم دستیافتهایم که وقتی پای تصمیمها و اقدامات در میان باشد صرفاً عقل و منطق نیست که سکاندار است و احساسات هم پابهپای عقل و منطق در این مسیر انسان را هدایت کرده و لحظهبهلحظه بر رفتار و برخورد ما تأثیرگذار است.
بااینحال این را نباید از نظر دور داشت که وقتی احساسات بر رفتار انسانها غالب میشود و سکان امور را در دست میگیرد. هوش منطقی انسان به حاشیه رفته و اهمیت خود را از دست میدهد.
و این جاست که پای مفهومی به نام هوش هیجانی یا هوش عاطفی بر عملکرد و تصمیمات انسانها باز شده که هدف آن کنترل بر همین هیجانات در انسان است.
شاید هوش هیجانی یک مفهوم جدید برای خیلیها باشد اما باید گفت این مفهوم بیش از یک قرن است که موردتوجه روانشناسان بوده است.
بااینحال به نظر میرسد که این مفهوم به شکل عام آن و بین مردم با اسم دنیل گلمن گرهخورده است.
آنچه معمولاً ما بهعنوان تعریف هوش هیجانی میشنویم و میخوانیم، تعریف دانیل گلمن است.
گلمن در نخستین تعریف خود از هوش هیجانی (در سال ۱۹۹۵)، تقریباً به شکل کاملاً مثبت به تعریف هوش هیجانی پرداخت. او در تعریف ابتدایی خود از هوش هیجانی، مفهوم آن را به این شکل تعریف کرده است.
آیا هوش هیجانی را میتوان یاد گرفت؟
اینکه هوش هیجانی قابل یادگیری است یا خیر، سؤال سادهای نیست و بهراحتی نمیتوان پاسخ مناسبی برای آن در نظر گرفت.
دکتر دیوید کاروسو، عضو روانشناسِ مدیریت و پژوهش مرکز ییل در زمینه هوش هیجانی است. وی میگوید: این یک تصور غلط وجود دارد که میتوان هوش هیجانی را آموخت یا بهراحتی آموخت. بااینحال، کاروسو میگوید، میتوان آن را بهبود بخشید.
گفته میشود افراد تحلیلگر، بهترین مخاطبان برای بهبود هوش هیجانی هستند. اما خبر خوب این است که کسانی که از هوش هیجانی ذاتیِ محدودتری برخوردارند میتوانند بیاموزند که از ابزاری استفاده کنند که به آنها کمک میکند تا بهتر در جهان احساسات حرکت کنند.
شما فقط باید یاد بگیرید که چگونه از آن استفاده کنید.
در ادامه با سه ابزاری آشنا میشوید که میتواند مهارت شما را در بهبود هوش هیجانی بالا ببرد.
۱.نقشهبرداری از احساسات
یک نقشه احساسات یا همان خلقوخو میتواند شما را در درک و همینطور توانایی خواندن احساسات خود و دیگران راهنمایی کند. پس شما باید یاد بگیرید که نقشهبرداری احساسات داشته و برای این کار به نظر میرسد بهترین روش این است که بجای سؤال پرسیدنهای معمول از اشخاصی که با آنها در ارتباط هستید یا حتی از خودتان؛ از خود و آنها در مورد احساساتشان سؤال کنید. این کار شما را برای نقشهبرداری از احساسات کمک خواهد کرد.
۲.مطابقت احساسات با وظایف
باید بدانید که مضطرب بودن، خشمگین بودن، ناراحت بودن و یا هر احساساتی که آنها را بد میدانید، لزوماً چیز بدی نیستند. نکته مهم درک این واقعیت است که این احساسات چگونه بر عملکرد ذهنی و تفکر شما تأثیر میگذارد. این جاست که پای کنترل و مدیریت احساسات به مسئله باز شده و خواهید دید که شما ناگزیر از مواجهه با احساسات ناخوشایند خود هستید و نکته مهم نوع برخورد و چگونگی تأثیر این احساسات بر نحوه تفکر شما و همچنین در ادامه بر عملکرد شماست.
۳. درک معنای احساسات
همدلی و درک معنای احساسات در درجه اول برای خودتان و بعد برای دیگران بسیار حائز اهمیت است. شما باید هر لحظه نسبت به احساسات خودآگاه باشید و همینطور در برخورد و رابطه با دیگران بدانید که از چه چیزی انرژی و الهام میگیرند. چه چیزی آنها را برای عملکرد بهتر و رابطه بهتر تحریک میکند و چه چیزی آنها را خوشحال کرده و یا برعکس موجبات ناراحتی و عصبانیت آنها را فراهم میکند.
این امر بهویژه در محیطهای کاری و همینطور در روابط عاطفی میتواند در بهبود رابطه مؤثر باشد. چرا که شخص مقابل متوجه درک احساساتش از جانب شما میشود.
به طور کلی باید گفت: در زندگی امروزی و نوع روابطی که با افراد مختلف دارید باید احساسات خود را بشناسید، درک کرده و مدیریت کنید و همچنین احساسات دیگران را بشناسید، درک کنید و بر آنها تأثیر بگذارید.
از نظر علمی
از نظر عملی، این به معنای آگاهی از این است که احساسات میتوانند رفتار شما را تحت تأثیر قرار دهند و همینطور افراد را تحت تأثیر قرار دهند (به طور مثبت و منفی).
پس یادگیری و بهبود این مهارت نهتنها میتواند شما را در زندگی و روابطتان در سطوح بالاتری قرار دهد، بلکه لازم و ضروری به نظر میرسد.
این کیفیتی است که اکثر مردمدوست دارند آن را به دست آورده و بهبود بخشند. اما باید تأکید شود که تمرین، استمرار و همینطور توجه و تمرکز کافی بر روی خودآگاهی احساسی در درجه اول و بعد از آن در دیگران، راهی است که از پیمودن آن برای ارتقای این مهارت ناگزیر خواهید بود.
درک و مدیریت احساسات خود میتواند موفقیت شما را در همه زمینههای زندگی تسریع کند. مهم نیست که در کدام زمینه حرفهای باشید، تیمی دو یا ۲۰ نفره را مدیریت کنید، یا حتی فقط خودتان را، درک اینکه چقدر در کنترل انرژی عاطفی خود مؤثر هستید، یک نقطه شروع عالی است. متأسفانه هوش هیجانی چیزی نیست که در کتابهای درسی و آموزشها به شما یاد داده شده باشد. یا میزان آن در شما آزمایش شود، بنابراین اینکه از کجا آمده است، چیست، و آیا شما آن را دارید و آیا واقعاً آنقدر مهم است؟ و همینطور چگونه میتوان آن را بهبود بخشید از مواردی است که بسیار حائز اهمیت بوده و باید به آن پرداخت.
چگونه هوش هیجانی خود را تقویت کنید؟
هوش هیجانی هم در محیط کار و هم در زندگی شخصی بر عملکرد شما تأثیر به سزایی دارد، اما نکته مهم این است که بهبود آن از خود شما شروع میشود. از اعتمادبهنفس، همدلی و خوشبینی گرفته تا مهارتهای اجتماعی و کنترل خودتان.
درک و مدیریت احساسات خود میتواند موفقیت شما را در همه زمینههای زندگی تسریع کند. مهم نیست که در کدام زمینه حرفهای باشید، تیمی دو یا ۲۰ نفره را مدیریت کنید، یا حتی فقط خودتان را، درک اینکه چقدر در کنترل انرژی عاطفی خود مؤثر هستید، یک نقطه شروع عالی است. متأسفانه هوش هیجانی چیزی نیست که در کتابهای درسی و آموزشها به شما یاد داده شده باشد. یا میزان آن در شما آزمایش شود، بنابراین اینکه از کجا آمده است، چیست، و آیا شما آن را دارید و آیا واقعاً آنقدر مهم است؟ و همینطور چگونه میتوان آن را بهبود بخشید از مواردی است که بسیار حائز اهمیت بوده و باید به آن پرداخت.
چه بخواهید و چه نخواهید، توفیقی که در حرفه یا تجارت خود پیدا میکنید و همینطور در زندگی شخصیتان، تا حد زیادی به افراد دیگر بستگی دارد. اینجاست که هوش هیجانی وارد میشود.
این مقاله موارد زیر را پوشش میدهد:
- سطح هوش هیجانی شما کجاست؟
- ۵ نشانه هوش هیجانی بالا
- چگونه میتوانید هوش هیجانی خود را بیشتر رشد دهید و بهبود بخشید
اگر میخواهید موفقیت بیشتری در کار پیدا کنید، کمی وقت خود را به خواندن این مقاله اختصاص دهید و مراحل عملی زیر را دنبال کنید.
تست هوش هیجانی
در زیر ۵ تست آورده شده است که به شما امکان میدهد جنبه های مختلف هوش هیجانی خود را آزمایش کنید. نرخ هر یک از عبارات از ۱-۱۰، به این صورت که با ۱۰ به شدت موافق و ۱ به شدت مخالفت هستید.
-
تست درک خودتان:
ادراک نسبت به خود به این معنی است که شما چقدر به شکل دقیق خود را درک کرده و خود را ارزیابی میکنید.
عزتنفس
- تعارف را بهراحتی میپذیرم.
- اگر اشتباه کنم خودم را تحقیر نمیکنم.
- وقتی احساس خستگی میکنم مرخصی میگیرم.
خودآگاهی
- من اغلب به احساسات خود فکر میکنم.
- من اغلب به احساسات دیگران فکر میکنم.
- وقتی اشتباه میکنم عذرخواهی میکنم.
خود واقعی
- من بهطورکلی مانند کسی که دوست دارم هستم.
- من وقتی تنها کار میکنم خشنود هستم.
- من بهطورکلی آرام و بیخیال هستم.
نمره کل برای درک خود: (——-)
-
تست ابراز خودتان
ابراز خود بیانگر میزان و چگونگی ابراز شما به نحو درست است.
ابراز عواطف
- نمیگذارم احساسات منفی برای مدت طولانی بر روحیه من تأثیر بگذارد.
- من بر اساس احساسات منفی عمل نمیکنم.
- من وقتی کسی کار خوبی انجام میدهد، قدردانی و تمجید میکنم.
اذعان (ابراز وجود)
- وقتی به چیزی اعتقاد دارم حرف خودم را میزنم
- من برخلاف ارزشها و اصول خود عمل نمیکنم
- من وقتی چیزی برای کمک به من است فعالانه صحبت میکنم
استقلال
- من برای تصمیمگیری مهم برای خودم به دیگران اعتماد ندارم.
- من راحت میتوانم بدون پذیرش دیگران، از آن استفاده کنم.
- من برای رفع نیازهای عاطفی از دیگران استفاده نمیکنم.
نمره کل برای ابراز خود: (———-)
-
تست مهارتهای بین فردی
این دسته به همدلی، روابط بین فردی و مسئولیت اجتماعی تقسیم میشود
همدلی
- من با تلاش برای درک همکارانی که عصبانی هستند پاسخ آنها را میدهم.
- من اغلب در مورد احساس دیگران فکر میکنم.
- وقتی با شخصی مخالف هستم، سعی میکنم بهجای نادیدهگرفتن او، وی را بهتر بشناسم.
روابط بین فردی
- بیشتر همکارانم من را دوست دارند.
- من بهندرت هنگام کار در یک تیم درگیری پیدا میکنم.
- من وقتی مردم میتوانند به یکدیگر کمک کنند، آنها را دور هم جمع میکنم.
مسئولیت اجتماعی
- من وقتی همکاران در تلاش هستند به آنها کمک میکنم.
- وقتی فکر میکنم می توانم به تیمم کمک کنم حرف هایم را بلند می زنم.
- من زمانی که شرکت من در یک مهلت محدود قرار دارد فداکاری میکنم.
نمره کل مهارتهای بین فردی: (———-)
-
تست تصمیمگیری
تصمیمگیری در واقع قصد و اراده در مورد بهترین انتخاب ممکن است.
حل مسئله
- من ارزیابی میکنم که آیا منطق یا احساس باعث تصمیمگیری میشود یا نه.
- هنگام تلاش برای حل مسئله، شک و تردید من را ناامید نمیکند.
- اجازه نمیدهم هنگام حل مسئله، احساسات حواس مرا پرت کنند (بهعنوانمثال باعث خیالبافی شود).
تست واقعیت
- من قبل از تصمیمگیری چندین دیدگاه را در نظر میگیرم.
- من به طور منظم نتایج تصمیمات خود را ارزیابی میکنم تا ببینم آیا تصمیمات من هدفمند و قابلمشاهده بوده است.
- من حقایق جدید را بهراحتی قبول نمیکنم فقط به دلیل اینکه با نظرات من موافق است.
کنترل میزان برانگیختگی
- من اغلب قبل از صحبتکردن و اقدام مکث میکنم.
- من وقت اضافی میگیرم تا تصمیمات مهم بگیرم.
- من هنگام تصمیمگیری به عواقب بلندمدت و کوتاهمدت فکر میکنم.
امتیاز کل برای تصمیمگیری: (———)
-
تست مدیریت استرس
مدیریت استرس به این معنی است که شما چقدر از پس مشکلات برمیآیید.
انعطافپذیری
- وقتی از من خواسته شد یک نقش غیرمعمول را انجام دهم، خوشحالم که سعی میکنم.
- اگر ساعات کارم به طور موقت تغییر کند، دچار استرس نمیشوم.
- اگر به موقعیت یا تیم جدیدی منتقل شوم، از انطباق و امتحان چیز جدید خوشحالم.
تحمل استرس
- حین انجام وظایف، حتی در شرایط فشار بالا، حواسم متمرکز و باقی است.
- در موعد مقرر، من هنوز هم میتوانم بهطورکلی خوشحال باشم.
- بازخورد منفی باعث استرس من نمیشود.
خوشبینی
- من بیش از حد در برابر چالشها واکنش نشان نمیدهم، زیرا اطمینان دارم که از پس آنها برمیآیم.
- من هم از نظر مثبت و هم از نظر منفی یک موقعیت را درک میکنم و مثبت را انتخاب میکنم.
- من بازخورد منفی را بهعنوان فرصتی برای یادگیری مرور میکنم.
نمره کل برای مدیریت استرس: (————)
نمرهگذاری و امتیازات شما:
امتیازات خود را برای هر پنج بخش جمع کنید. این باعث میشود نقاط قوت و ضعف شما آشکار شود.
امتیاز زیر عدد ۱۵ = شما در این زمینه بسیار ضعیف هستید و باید به دنبال راههای پیشرفت باشید.
۱۵ تا ۳۵ = شما کمتر از حد متوسط هستید و باید خود را در این زمینه تقویت کنید.
۳۵ تا ۶۵ = میفهمید، اما کارهایی برای انجامدادن دارید.
۶۵ تا ۸۰ = شما در این زمینه قدرت بالایی دارید.
۸۰ تا ۹۰ = شما در این زمینه فوقالعاده قوی هستید
حالا که متوجه امتیازات خود و سطح خودتان شدید قطعاً دید روشنتری از هوش هیجانی پیدا کردهاید. اکنون به نشانههای هوش هیجانی میپردازیم.
۵ نشانهٔ هوش هیجانی بالا چیست؟
مدلهای مختلفی از هوش هیجانی وجود دارد و در مورد بهترین مدل توافق وجود ندارد. در این مقاله، ما در این پنج زمینه تمرکز خواهیم کرد:
- درک خود
- ابراز وجود
- مهارتهای بین فردی
- تصمیمگیری و حل مسئله
- مدیریت استرس
حتماً اگر تست ابتدایی را زده باشید متوجه شدهاید که برای اندازهگیری سطح هوش هیجانیتان به پنج فاکتور در آن آزمون پرداخته شد.
۱- درک خود
در درک خودتان باید به سه فاکتور مهم دقت نمایید.
- عزتنفس
- خودآگاهی
- تحقق بخشیدن به تواناییهای خود
هر اندازه به خودتان اهمیت دهید و برای خود احترام قائل باشید (عزتنفس). هراندازه که نسبت به ارزیابی احساسات، نقاط ضعف و قوت و انگیزههای خودآگاه باشید و همینطور نسبت به دیگران (خودآگاهی). هراندازه در حد توانایی خود (چه در محیط کار چه امور شخصی) ظاهر شوید (تحقق بخشیدن به تواناییهای خود). میتوانید درک بهتری از خود واقعیتان کسب نمایید.
۲- ابراز خود
به این امر دقت داشته باشید که اگر از خودآگاهی بالایی برخوردار باشید، افکار و احساسات خود را بهخوبی درک میکنید. بسیاری از افراد این کار را انجام میدهند، اما بر اساس آن افکار و احساسات عمل نمیکنند.
این جاست که نقش ابراز خود، مؤثر است.
– ابراز عواطف
– ابراز وجود
– استقلال
میتواند بهعنوان سه فاکتور مؤثر در این موضوع مطرح گردد.
بتوانید با عواطف منفی کنار بیایید و احساسات مثبت را بهخوبی بیان کنید (ابراز عواطف) . احساسات وادارتان کند که در برابر خود بایستید و حرف خود را نیز به گوش دیگران برسانید (ابراز وجود) و خواسته های خود را بسنجید و به تنهایی برای بهترین اقدام تصمیم بگیرید (استقلال).
۳- مهارتهای بین فردی
به یاد داشته باشید که داشتن هوش هیجانی بالا به این معنی است که شما قادر هستید با دیگران تعامل مؤثری داشته باشید. این بدان معنا نیست که شما باید برونگرا باشید، فقط این است که میتوانید دیگران را درک کرده و بهخوبی کار کنید.
- همدلی
- روابط بین فردی
- مسئولیت اجتماعی
سه فاکتور مهم در این موضوع هستند. شما با توانایی درک احساسات دیگران (همدلی) ، توانایی ایجاد و حفظ روابط با دیگران (روابط بین فردی) و تمایل به کمک جهت بهزیستی دیگران و نه صرفاً همدردی با آنها بلکه کمک به آنها در عمل، (مسئولیت اجتماعی) میتوانید در ارتقا و بهبود عملکرد مهارتهای بین فردیتان به سطح قابل قبولی برسید.
تصمیمگیری و حل مسئله
برخی از افراد ممکن است از احساسات خودآگاه باشند، در درک خود عالی عمل میکنند، اما در خصوص تصمیمگیری در احساسات اشتباه عمل کنند.
سه فاکتور مهم در این موضوع
- حل مسئله
- تست واقعیت
- کنترل میزان برانگیختگی
اینکه چقدر احساساتتان را در هنگام تصمیمگیری کنترل میکنید (حل مسئله) ، اینکه چقدر در مورد واقعیتها هدفمند بوده و آنها را قابلمشاهده میبینید (واقعیت) و چقدر میتوانید در هنگام برانگیختگی خود را کنترل کنید. تماماً بستگی به میزان تسلط شما بر هر یک از این فاکتورها دارد.
۵- مدیریت استرس
آخرین قسمت از این پازل، مدیریت استرس است که به چگونگی کنار آمدن با ناملایمات اشاره دارد. بازهم، سه زیرمجموعه وجود دارد:
- انعطافپذیری
- تحمل استرس
- خوشبینی
اینکه آیا با شرایط متغیر سازگار میشوید (انعطافپذیری) ، و اینکه چگونه استرس بر عملکرد و سطح رفاه شما تأثیر میگذارد (تحمل استرس) و همینطور اینکه چقدر بهدرستی و خوبی میتوانید در شرایط سخت به مسیر و حرکت خود ادامه دهید. (خوشبینی)
اینها مواردی هستند که سطح مدیریت شما را در زمان استرس نشان داده و تأثیرگذار هستند.
باتوجهبه توضیحات ارائه شده اکنون سطح خودتان را دانسته و به نشانههای هوش هیجانی نیز آگاه شدهاید. بیایید ببینیم چگونه میتوان آن را توسعه و بهبود بخشید.
۸ روش کاربردی برای تقویت هوش هیجانی
۱- مشاهدهٔ احساسات خود را تمرین کنید
شما غالباً سبک زندگی پر رفتوآمد و شلوغی را دنبال میکنید و قطع ارتباط با احساسات برای خیلیها آسان است. برای اتصال مجدد، تایمر را برای چند زمان مختلف در طول روز تنظیم کنید. وقتی تایمر خاموش شد، چند بار نفس عمیق بکشید و به نوع و سطح احساسات خود توجه کنید. فرقی نمیکند که در آن زمان چه حسی دارید! خشم، ناراحتی، عشق، نفرت، شادی، گیجی و … بدانید که این احساس بهعنوان یک احساس جسمی در بدن شما نشان داده میشود و امکان دارد با علائم جسمانی چون ضربان بالای قلب، عرق کردن دست، لبخند بر لب، سردرد و … نمود پیدا کند. هرچه بیشتر تمرین کنید، این خودآگاهی احساسی بیشتر برای شما به یک عادت تبدیل میشود و نسبت به آن تسلط پیدا میکنید.
۲- به نحوه رفتار خود توجه کنید
درحالیکه آگاهی احساسی خود را تمرین میکنید، وقت بگذارید تا نسبت به رفتار خود نیز آگاهتر شده و به آن توجه بیشتری نشان دهید. مشاهده کنید که وقتی برخی احساسات را تجربه میکنید، چگونه رفتار میکنید و چگونه بر زندگی روزمره شما تأثیر میگذارد. مدیریت احساسات ما زمانی که آگاهتر شویم که چگونه در برابر آنها واکنش نشان دهیم آسانتر میشود.
۳- نظرات خود را زیر سال ببرید
در این دنیای بیش از حد متصل و بههمپیوسته، بهراحتی میتوان در یک «حباب نظر» قرار گرفت. وقت بگذارید و طرف دیگر داستان را بخوانید و نظرات خود را به چالش بکشید (حتی اگر هنوز احساس میکنید درست است). این به شما کمک میکند افراد دیگر را درک کرده و پذیرای ایدههای جدید باشید.
۴- مسئولیت احساسات خود را برعهده بگیرید
احساسات و رفتار شما ناشی تصمیمات، عملکرد و اقدامات خود شماست، این احساسات از شخص دیگری ناشی نمیشود و بهمحض اینکه مسئولیت احساس و رفتار خود را بپذیرید، تأثیر مثبتی در تمام زمینههای زندگی شما خواهد داشت.
۵- وقت بگذارید و نکات مثبت را جشن بگیرید
بخش کلیدی هوش هیجانی جشن گرفتن و تأمل در لحظات مثبت زندگی است. افرادی که احساسات مثبت را تجربه میکنند بهطورکلی مقاومت بیشتری دارند و احتمالاً روابط رضایتبخشی دارند که این امر به آنها کمک میکند تا ناملایمات گذشته را کنار بگذارند.
۶- احساسات منفی را نادیده نگیرید
تأمل در احساسات منفی به همان اندازه تأمل در موارد مثبت مهم است. درک اینکه چرا احساس منفی را تجربه میکنید برای تبدیلشدن به یک فرد کاملاً کلیدی که توانایی بیشتری برای مقابله با مسائل منفی در آینده دارد، مهم است.
۷- نفس کشیدن (عمیق) را فراموش نکنید
زندگی شرایط مختلفی را در مسیر ما قرار میدهد، بهطوریکه بیشتر ما به طور منظم نوعی استرس را تجربه میکنیم. برای مدیریت احساسات خود در صورت بروز این اتفاق و جلوگیری از طغیان، نفس کشیدن را فراموش نکنید. برای خود وقت بگذارید، آب سردی بر روی صورت خود بزنید، بیرون بروید و هوایی تازه کنید یا یک نوشیدنی بخورید. (هر چیزی که باعث خنک شدن شما شود) و به خود فرصتی بدهید تا از آنچه اتفاق افتاده و نحوه واکنش شما به شکل مؤثر نگاه شده و کنترل شود.
۸- یک فرایند مادامالعمر
فراموش نکنید که هوش هیجانی چیزی است که عملکرد فردی و اجتماعی شما را توسعه و میدهد و نیاز به بهبود مستمر دارد. این یک تمرین مادامالعمر است.
حالا که ۸ روش پایهای را برای شروع کاربر روی هوش هیجانیتان خواندید. بیایید تا برسیم به روشهای مرحله بعدی که میتواند برای ارتقای هوش هیجانی و بالابردن سطح خودآگاهی شما مفید باشد.
۷ روش کاربردی برای تقویت خودآگاهی
۱- یاد بگیرید به شکل عینی به خود نگاه کنید
شناختن کامل از خود دشوار است و نگاه عینی به خود تقریباً غیرممکن است، بنابراین بازخورد از کسانی که شما را میشناسند بسیار حیاتی است. از آنها بپرسید نقاط قوت و ضعف شما چیست، آنچه را که میگویند بنویسید و مقایسه کنید. به دنبال هر الگویی باشید و به یاد داشته باشید که با آنها بحث نکنید – این به معنای درست بودن حرف و واکنش آنها نیست – آنها فقط سعی میکنند به شما کمک کنند تا از دیدگاه دیگری خودتان را درک کرده و بسنجید.
۲- دفترچه خاطرات داشته باشید
یک راه عالی برای اندازهگیری دقیق خود، داشتن یک دفترچه یادداشت است. با نوشتن آنچه در پایان هر روز برای شما اتفاق افتاده شروع کنید که میتواند شامل احساس شما و چگونگی برخورد با آنها باشد. مستند کردن جزئیاتی ازایندست باعث میشود که شما بیشتر از کاری که انجام میدهید آگاه شوید و مشخص میکند که مشکلات از کجا ناشی میشود. بهصورت دورهای، به نظرات خود نگاه کنید و هر روندی که داشتهاید را یادداشت کنید.
۳- آنچه را که به شما انگیزه میدهد کشف کنید
هرکسی هنگام شروع یک پروژه و انجام یک کار به شکل کلی دارای انگیزه است. دشواری مسئله این جا است که هنگام بروز ناملایمات، این نیروی محرک را در ذهن داشته باشید و آن را حفظ کنید. اغلب اوقات افراد پروژهای را شروع میکنند اما به دلیل اینکه انگیزه خود را برای این کار از دست میدهند، نمیتوانند آن را به اتمام برسانند. وقت بگذارید تا بفهمید انگیزه شما چیست و از آن برای هدایت خودتان برای رسیدن به خط پایان استفاده کنید.
۴- خیالتان راحت باشد
گاهی اوقات از لحاظ عاطفی – احساسی دچار سستی و کرختی می شوید . چرا که شما برای کاهش سرعت و پردازش احساس خود زمانی را اختصاص نمی دهید. به خودتان استراحت دهید و تلاش آگاهانه ای برای مدیتیشن ، یوگا یا خواندن کتاب و هر نوع مطالعه دیگر داشته باشید . فراموش نکنید که کمی فرار معجزه می کند. و سپس دفعه بعد که به احساسی واکنش احساسی نشان دادید ، سعی کنید قبل از واکنش مکث کنید.
۵- عوامل محرک خود را بپذیرید
افراد خودآگاه قادر هستند احساسات خود را هنگام بروز تشخیص دهند. بسیار مهم است که با احساسات خود انعطافپذیر باشید و آنها را با شرایط خود سازگار کنید. احساسات خود را انکار نکنید اما با آنها نیز سختگیر نباشید، قبل از برقراری ارتباط با آنها، برای پردازش احساسات خود وقت بگذارید.
۶- احساس خود را پیشبینی کنید
درباره وضعیتی که در آن قرار دارید فکر کنید و احساس خود را پیشبینی کنید. نامگذاری و پذیرش احساسات را تمرین کنید – نامبردن از احساس شما را کنترل میکند. سعی کنید عکسالعمل مناسبی نسبت به احساس انتخاب کنید تا اینکه فقط به آن واکنش نشان دهید.
۷- به شهود خود اعتماد کنید
اگر هنوز مطمئن نیستید که کدام مسیر را طی کنید، به شهود خود اعتماد کنید. ازاینگذشته، ضمیر ناخودآگاه شما در طول کل زندگی خود در حال یادگیری مسیرها است. شاید این کار بخصوص برای آنان که شهودی نیستند و کمتر با شهود خود در ارتباط هستند، اندکی سخت و غیر قابل پذیرش باشد. اما در خیلی از مسائل وقتی تمام جنبهها را سنجیدهاید و هنوز تردیدی در درون حس میکنید، شهود میتواند راهگشای شما باشد.
هنگامیکه با آگاهی از خود و چگونگی عملکرد احساسات خود کنار آمدید، میتوانید به کنترل مدیریت خود بپردازید که به معنی مسئولیت رفتار و رفاه خود و همچنین کنترل انفجارهای احساسی است. تمرینهایی که در ادامه میآید بر روی مهارت مدیریت خود تأکید دارد.
۷ روش کاربردی برای تقویت مدیریت خودتان
۱- از آن احساس خارج شوید
یک راه اصلی برای کنترل احساسات این است که ورودی حسی خود را تغییر دهید – بنابراین با شرکت در یک کلاس ورزشی بدن فیزیکی خود را از حالت عادی خارج کرده یا سعی کنید ذهن پرکار خود را با یک پازل یا یک کتاب و حتی شنیدن یک موسیقی – یا هر چیزی که فکر می کنید برای از بین بردن روال موجود خود مناسب است – هدایت کنید.
۲- یک برنامه را حفظ کنید و به آن پایبند باشید
اگر میخواهید کارها را به طور مؤثر انجام دهید اطمینان از اینکه شما یک برنامه ایجاد کرده و به آن پایبند هستید بسیار مهم است. پاول مینورز از متخصص بهرهوری مینویسد: “وقتی قرار ملاقاتها را در تقویم خود تعیین میکنید، با خود میگویید: ” من میخواهم A ، B و C را تا تاریخ X انجام دهم و ساعت Y طول خواهد کشید. ” توجه داشته باشید اگر به این شکل عمل نکنید احساسات شما را در خود غرق کرده و عملکرد شما را به شکل مخربی تحت تأثیر قرار میدهد.
۳- خورد و خوراک خود را مدیریت کنید
به نظر ساده میرسد اما تنظیم میزان خوردن و نوشیدن میتواند تأثیر عظیمی بر وضعیت عاطفی – احساسی شما بگذارد، بنابراین تمام تلاش خود را برای حفظ رژیم متعادل حفظ کنید.
۴- عصبانی نشوید
انرژی عاطفی – احساسی خود را به چیزی مولد منتقل کنید. مشکلی نیست که احساسات طاقتفرسا را در درون خود حفظ کنید، بهخصوص اگر زمان مناسبی برای بیرون راندن و ابراز آنها نباشد. بااینحال، وقتی این کار را میکنید، بهجای اینکه آن را روی چیزی بیهوده تخلیه کنید، در عوض آن را به انگیزه تبدیل خواهید کرد. عصبانی نشوید تا عملکرد بهتری داشته باشید. این فرصتی یگانه برای شماست تا عصبانیت خود را به شکل مولد و بر روی کاری که نتیجه خوبی برایتان دارد متمرکز کرده و دستاورد بهتری نصیبت تان شود.
۵- علاقهمند باشید
آگاهانه از یک فاکتور اصلی در مدیریت خود و احساسات خود استفاده کنید تا به موضوع موردنظر علاقهمند شوید، تفاوتی نمیکند چه از نظر کاری چه شخصی باشد.
۶- انتظار نداشته باشید که مردم به شما اعتماد کنند (اگر نمیتوانید به آنها اعتماد کنید)
ایجاد اعتماد به یک شخص ممکن است دشوار باشد و اگر از بین برود، بازیابی مجدد آن بسیار دشوار است. سعی کنید حواستان باشد که مردم فقط انسان هستند و مرتکب اشتباه میشوند. شما با اعتماد خود، از دیگران دعوت میکنید تا در ازای آن به شما اعتماد کنند.
۷- این انتخاب شماست
شما این توانایی را دارید که نحوه واکنش شما نسبت به یک موقعیت را انتخاب کنید – یا میتوانید بیش از حد واکنش نشان دهید یا آرام باشید. اما این انتخاب شماست
یک جنبه مهارت شخصی در بهبود هوش هیجانی، به انگیزه شخصی و انگیزه درونی ما برای دستیابی و تعهد به اهداف، آمادگی برای عمل به فرصتها و خوشبینی کلی ما اشاره دارد. در ادامه به روشهایی کاربردی جهت بهبود انگیزهها میپردازیم.
۷ روش کاربردی برای تقویت انگیزه
۱- اهداف شخصی
اهداف شخصی میتواند از یک سو جهتگیریهای طولانیمدت و از یک سو انگیزه کوتاهمدت را ایجاد کند؛ بنابراین یکقلم و کاغذ بگیرید و در مورد مکانی که میخواهید قرار گیرید فکر کنید و اهداف خود را تعیین کنید. آنها را بر اساس نقاط قوت خود قرار داده و مرتبط کنید و در نهایت آنها را هیجانانگیز و قابل دستیابی کنید. این وظیفه بهتنهایی کافی است تا انگیزه شما در لحظه ایجاد شود!
۲- واقعبین باشید
وقتی هدف جدیدی تعیین کردید، مطمئن باشید که برای رسیدن به آن مسیر واقعبینانه و واضحی تعیین کنید و درک کنید که تغییر بخشی اجتنابناپذیر در زندگی است. موفقیت اعتمادبهنفس را افزایش میدهد و با افزایش اعتمادبهنفس، توانایی دستیابی به موفقیت بیشتر نیز افزایش مییابد.
۳- مثبتاندیشی
برای داشتن انگیزه، حفظ یک ذهنیت مثبت و خوشبینانه مهم است. بهجای آن که مشکلات را صرفاً تهدید بدانید، مشکلات و عقبنشینیها را بهعنوان فرصتهای یادگیری مشاهده کنید و سعی کنید از افراد منفی اجتناب کنید و خود را با افراد مثبت و با انگیزه محاصره کنید – آنها تأثیر زیادی روی شما خواهند داشت.
۴- یادگیری مادامالعمر
دانش و اطلاعات هر دو برای تغذیه ذهن و کنجکاوی و انگیزه شما مهم هستند و با اطلاعاتی که بهراحتی در دسترس است، شما این فرصت را دارید که صرفاً با کلیک بر روی یک دکمه و ورق زدن کتابها، ارزشها و احساسات خود را تأمین کنید!
۵- آماده باشید تا منطقه امن خود را ترک کنید
بزرگترین مانع دستیابی به پتانسیل کامل شما، به چالش کشیدن مرتب خود نیست. اگر بخواهید منطقه امن خود را ترک کنید، اتفاقات بزرگی میتواند برای شما رخ دهد، بنابراین تا جایی که میتوانید این کار را انجام دهید.
۶- راهنما
از درخواست کمک درصورتیکه نیازمند هستید نترسید و بالعکس، اگر دیگران به کمک احتیاج دارند، از دادن کمک به آنها دریغ نکنید. دیدن موفقیت دیگران به ایجاد انگیزه در خودتان نیز کمک میکند.
۷- بایستید و حرکات کششی انجام دهید
برای تقویت سریع و کوتاهمدت انگیزه خود، بایستید و تا جایی که میتوانید ۱۰ ثانیه بدن خود را به سمت طرفین، بالا و پایین بکشید. هنگامیکه به میز کار خود بازمیگردید، در چارچوب ذهنی صحیح و آماده کار خواهید بود.
خیلی ساده، همدلی توانایی درک احساسات دیگران است. درک اینکه همه افراد احساسات، خواستهها، محرکها و ترسهای خاص خود را دارند.
با همدلی، اجازه میدهید تجربیات دیگران با تجربه شما همخوانی داشته باشد تا از طریق احساسی مناسب پاسخ داده شوند. این یک مهارت مادامالعمر و مهمترین مهارت برای پیمایش روابط است و اگرچه ممکن است به طور طبیعی به وجود نیاید، اما به چند روش میتوان آن را پرورش داد. در ادامه به این روشها میپردازیم.
۷روش کاربردی برای تقویت همدلی
۱- گوش کنید
قبل از اینکه بتوانید با کسی همدلی کنید، ابتدا باید بفهمید که او چه چیزی را میگوید، این بدان معنی است که گوشدادن در مرکز همدلی است. این شامل اجازه دادن به آنها بدون صحبت، پیشداوری، بدبینی و مکث کردن میشود تا بتوانید شرایط آنها را درک کرده و احساس آنها را قبل از واکنش نشاندادن دریافت و هضم کنید.
۲- سعی کنید نزدیک باشید
خواه رهبر یک تیم باشید یا در حال کار با یک پروژه با دیگران باشید، سعی کنید در دسترس و قابلدسترسی باشید.
۳- چشمانداز
همه ما با عبارت “خود را جای آنها بگذار” آشنا هستیم و این دقیقاً همان است. سادهترین راه برای بهدستآوردن دیدگاه مناسب در دفعه بعدی که مسئله یا موقعیتی پیش میآید، تغییر دیدتان در برابر شخص مقابل است و واقعاً درباره آنچه اتفاق میافتد از دید او فکر کنید. گاهی اوقات هیچ درست یا غلطی وجود ندارد اما حداقل شما بهاندازه کافی درک خواهید کرد تا به نتیجه برسید یا توصیههای مفیدی ارائه دهید.
۴- از تجربیات خود بگویید
یکی از سریعترین راههای ارائه صادقانه یا نشانه همدلی گوشدادن به تجربیات شخص و ارتباط با آن بهواسطه تجربه مشابه خودتان است. از بازگویی تجارب خود نترسید، این فقط ممکن است آغازی برای یک دوستی عالی و پایدار باشد.
۵- خود را در فرهنگ جدید غرق کنید
جمله قدیمی “سفرها باید کرد تا پخته شود، خامی” ، حتی در این دنیای همیشه در حال کوچک شدن، هنوز درست است. گاهی اوقات بهترین راه برای بازکردن ذهن، سفر کردن و رفتن به جایی کاملاً متفاوت است.
۶- نسبت به غریبهها کنجکاوی کنید
افراد بسیار همدل نسبت به غریبهها کنجکاوی سیریناپذیری دارند. وقتی با افراد خارج از دایره معمول اجتماعی خود صحبت میکنید، درباره آنها آگاهی کسب میکنید و شروع به درک عقاید، دیدگاهها و زندگیهای متفاوت با زندگی خود میکنید. دفعه دیگر که در اتوبوس نشستهاید میدانید چه کاری باید انجام دهید!
۷- آنچه مردم میگویند را بپذیرید
نکته مفید دیگر این است که، درحالیکه به صحبتهای شخص گوش میدهید، از کلمات تأیید مانند “من میفهمم” و “میبینم” استفاده کنید تا به شخصی نشان دهید که به او توجه دارید. (اما البته فقط اگر واقعاً گوش میدهید این موارد را بگویید).
از نظر هوش هیجانی، مهارتهای اجتماعی به مهارتهای موردنیاز برای کنترل و تأثیرگذاری عواطف دیگران به طور مؤثر اطلاق میشود. این طیف گستردهای از تواناییها، از ارتباطات و مدیریت تعارض گرفته تا مقابله با تغییر، ملاقات با افراد جدید و ایجاد روابط را در برمیگیرد. و تقریباً در هر بخش از زندگی ما، از زندگی کاری گرفته تا زندگی عاشقانه ما و روابط عاطفی، نقش به سزایی دارد. این امری پیچیده است و تقریباً از هر نکتهای که تا الان ذکر کردیم استفاده میشود، اما در اینجا چند نکته کاربردی برای شما آورده شده است.
۷روش برای تقویت مهارتهای اجتماعی
۱- شروع کنید
یک روش خوب برای شروع در مورد بهبود مهارتهای اجتماعی خود، جداکردن و انتخاب یکی از مهارتهایی است که میدانید میخواهید آن را توسعه دهید، این کار باعث افزایش تمرکز شما میشود. دنیل گلمن، روانشناس مشهور حوزه هوش هیجانی، پیشنهاد میکند کسی را که میدانید در این مهارت خاص مهارت دارد انتخاب کنید، و مشاهده کنید که چگونه عمل میکند و چگونه احساسات خود را کنترل میکند و سپس این دانش را برای خود پیادهسازی و به کار بگیرید.
۲- کفش شخص دیگری را بپوشید
البته نه به معنای واقعی کلمه! در فرهنگ غرب جملهای وجود دارد که میگوید: ‘یک مایل با کفش شخص دیگری راه بروید’ ، اما واقعاً چند نفر این توصیه را انجام میدهند؟ ، شما اصولاً کمتر راغب هستید که خود را جای دیگران گذاشته و از دید آنها و با ابزار آنها جهان را ببینید. اما آن را امتحان کنید.
۳- تمرین کامل میشود
ایده تمرین مهارتهای اجتماعی شما ممکن است عجیب به نظر برسد، اما مانند هر چیز دیگری در زندگی، تمرین نیز کامل میشود.
۴- فرصتسازی در رسانههای اجتماعی و غیر اجتماعی
با گسترش رسانههای اجتماعی و پاندمی کرونا که جهان را در برهه کنونی تحت تأثیر قرار داده است، شما بیشازپیش به شبکههای اجتماعی و فضای اینترنت روی آوردهاید. توجه داشته باشید که مشارکت رودررو با مردم فرصتهای زیادی را برای کسب و توسعه مهارتهای اجتماعی در اختیار شما قرار میدهد؛ بنابراین اکنونکه امکان حضور رودررو نیست هم میتوانید راهی پیدا کنید تا مهارتهای اجتماعی خود را بهبود بخشید. هوش هیجانی به رسانههای غیر اجتماعی محدود نمیشود و باید از هر دو فرصت برای بهبود مهارتهای اجتماعی خود بهره ببرید.
۵- شبکهسازی کنید
یک راه خوب برای تمرین تیزبینی و ارتقای مهارتهای اجتماعی شما حضور در رویدادهای محلی است. نکته جالب در مورد این رویدادها این است که هرکسی که در آن شرکت میکند دلیل مشترکی برای حضور دارد.
۶- زبان بدن شاهکلید نمایش احساس شما
ما در مورد اهمیت ارتباط غیرکلامی و اینکه چگونه میتواند نظر یک شخص در مورد شما را تحت تأثیر قرار دهد صحبت میکنیم. زبان بدن، لحن صدا و تماس چشمی برای اینکه دیگران احساس شما را بهدرستی دریافت کنند، کلیدی است؛ بنابراین هنگامیکه به احساسات درونی سالم خود رسیدید، به این فکر کنید که چگونه از نظر جسمی و بدنی با آن مواجه شوید و آن را ابراز کنید.
۷- به ناشناختهها قدم بگذارید
روش نهایی برای ایجاد مهارتهای اجتماعی شما این است که از لاک خود خارج شوید و اجتماعی باشید. به نظر ساده میرسد، اما شما نمیتوانید مهارتهای اجتماعی خود را بدون اجتماعی بودن تقویت کنید! به یک گروه یا شبکه خارج از حلقه معمول خود بپیوندید. این روش ایدئال برای اجرای همه نکات ما است.
۷ موردی که افراد دارای هوش هیجانی بالا از آن اجتناب میکنند
۱- تأثیر افراطی از دیگران
افراد باهوش از نظر احساسی گوش میدهند، توصیههای صحیحی ارائه میدهند و به کسانی که به آن احتیاج دارند همدلی میکنند، اما اجازه نمیدهند زندگی و عواطف دیگران بر روی آنها تأثیر بگذارد.
۲- شکایت کردن
شکایت حاکی از دو چیز است – یکی اینکه ما قربانی هستیم و دیگری اینکه هیچ راه حلی برای مشکلات ما وجود ندارد. بهندرت یک فرد باهوش از نظر احساسی احساس قربانی شدن میکند، و حتی بهندرت احساس میکند که یک راهحل فراتر از توانایی آنها است؛ بنابراین آنها بهجای اینکه به دنبال شخصی یا چیزی برای سرزنش باشند، سازنده فکر میکنند و راهحل را در خلوت حل میکنند.
۳- منفینگری
افراد باهوش از نظر احساسی توانایی مهار افکار بدبینانه را دارند. آنها اذعان میکنند که افکار منفی صرفاً همین هستند – افکار – و برای نتیجهگیری و همچنین توانایی سکوت یا محدودکردن هرگونه فکر منفی، به واقعیتها اعتماد میکنند.
۴- زندگی درگذشته
کسانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، تصمیم میگیرند که از اشتباهات و انتخابهایی که انجام دادهاند درس بگیرند و بهجای اینکه به گذشته بپردازند، مراقب زندگی در حال حاضر هستند.
۵- خودخواهی
درحالیکه برای پیشروی در زندگی به درجهای از خودخواهی نیاز است، اما بیش از حد میتواند باعث ازهمگسیختگی روابط و ایجاد ناهماهنگی شود. سعی کنید بیش از حد خودخواهانه رفتار نکنید و نیازهای دیگران را هم در نظر بگیرید.
۶- تسلیمشدن در برابر فشار همسالان
فقط به این دلیل که دیگران هر کاری انجام میدهند باید شما نیز انجام دهید اشتباهی است که افراد دارای هوش هیجانی بالا مرتکب نمیشوند، آنها اگر بخواهند مجبور نیستند که از این الگو پیروی کنند. آنها به طور مستقل فکر میکنند و (صرفاً) برای رضایت دیگران دست به اقدامات مختلف نمیزنند.
۷- انتقاد بیش از حد
هیچچیز سریعتر از بیش از حد حساس بودن، روحیه فرد را از بین نمیبرد. به یاد داشته باشید که مردم فقط انسان هستند و انگیزهها و محدودیتهای مشابه شما را دارند. وقت بگذارید تا شخص دیگری را درک کنید و سپس تغییری را که میخواهید ببینید با او ارتباط برقرار کنید.
بهطورکلی هوش هیجانی مجموعهای از مهارتهاست که با بهبود آنها میتوان انتظار داشت چه در زندگی شخصی و ارتباطات عاطفی با افراد و چه در زندگی شغلی و حرفهای از آن استفاده کرد و به نتایج شگفت انگیزی رسید.
شما با کدام یک از این سبکها ارتباط بهتری برقرار میکنید؟
دوست دارید کدام سبک را یاد بگیرید؟