تفاوت مدیر موفق و مدیر ناموفق و ۱۲ گام تا مدیر موفق شدن

مدیریت و رهبری همواره یکی از جذاب ترین عنوان هایی است که افراد دوست دارند در آن فعالیت داشته باشند. اما باید ببینیم چه افرادی به دنبال یافتن مهارت هایی مدیریتی می روند و چه افرادی تنها سودای مدیر موفق شدن را در سر دارند.
در دنیای اطلاعات و سرعت امروزی که جهان رو به پیشرفت شتابزده است. اطلاعات هر روزه جدید می شوند، فرق بین مدیران موفق و لایق و مدیرانی که جز برای رسیدن به مدیریت هدفی ندارند مشخص می شود. مدیران موفق همواره مهارت های جدید را دنبال می کنند. حتی اگر لازم باشد دوره های آموزشی بروز شرکت می کنند و کتاب های جدید را مطالعه می کنند. مدیران ناموفق جز شکست برای خود و تیم شان ثمره ای ندارند. زیرا بصورت مستبدانه و با رفتاری خشک قصد دارند مدیریت کنند. بدون توجه به نظر کارکنان خود تصمیم گیری می کنند. حتما شما هم در محل کارتان یا سیستم هایی که دیده اید. با هر دو نوع مدیران برخورد داشته اید. مدیران موفق و مدیران ناموفق برای تفکیک از هم مولف های مشخصی دارند.
تصور کنید کسب و کاری را طرح ریزی کردهاید و تصمیم دارید طرح خود را راهاندازی کنید. اکنون اولین قدم شما چیست؟ مسلماً بعنوان اولین قدم باید بتوانید طرح کسب و کار خود را با فرد یا افرادی در میان بگذارید و آنها را برای همکاری با شما متقاعد کنید. به احتمال زیاد این فرد یا افراد، همان شرکای تجاری شما خواهند بود. و یا ممکن است طرف صحبت شما با شخصی باشد که به نظر شما میتواند سرمایه گذار خوبی برای کسب و کار شما باشد.
پس با این هدف که اولین قدم (که مهمترین قدم است) را برای راهاندازی مجموعه خود برداریم نیاز داریم تا با افرادی صحبت کنیم. بدون شک اشخاص انتخاب شده برای این کار، از بهترین گزینهها خواهند بود. به همین دلیل تمام تلاش خود را میکنیم و زمان مناسبی هم در نظر میگیریم تا بتوانیم آنها را متقاعد کنیم.
اینجاست که یکی از مهمترین و متمایزترین ابزارهای متقاعدسازی به کار ما خواهد آمد: فن بیان و مهارتهای ارتباطی
تفاوت مدیر موفق و مدیر ناموفق در چیست؟
مهمترین مشخصهای که یک رهبر میتواند داشته باشد، توانایی آموختن است.» شریل سندبرگ
مدیران موفقی که به گرمی لبخند می زنند. پذیرای صحبت های شما هستند. در مقابل مدیرانی که مدام خودشان را پنهان می کنند، زیرا فکر می کننند باید دست نیافتنی باشند.و به خاطر این گونه رفتارها هم بیشتر با شکست مواجه می شوند.
در عصر جدید انسان ها دوست دارند با کسانی مشارکت کنند که علاوه بر داشتن مهارت های بروز،از دید وسیعی هم برخوردار باشند. پذیرای ایده ها باشند.
پس اگر دوست دارید مدیر موفقی باشید و قدرت رهبری عالی داشته باشید، لازم است که به نکات مهمی که در رابطه با مدیران موفق هستن توجه ویژه داشته باشید.
در ضمن ، دریابید برای اینکه یک مدیر موفق باشید چه کارهایی را نباید انجام بدهید.زیرا در صورت انجام کارهای ممنوعه شما مدیر ناموفق خواهید شد.
در مدیریت، فصل موفقیت یا راه شکست را انتخاب می کنید؟
مدیر موفق و مدیر ناموفق را به راحتی می شود در یک مجموعه شناخت. مدیر موفق یک محیط پویا و مثبت را رقم می زند. کارمندانی که راضی هستند و برای توسعه فردی و تیمی اهمیت قائل می شوند.
در مقابل مدیر ناموفق سیستمی را که در دست دارد، به سمت آشفتگی و پریشانی می برد. اکثر کارمندان ناراضی هستند. با دلسردی و دلزدگی کارهای شان را پیش می برند. حتی نسبت به رشد گروه و شرکت بی تفاوت هستند.
مدیر موفق چشم انداز آینده شرکت را به کارمندان نشان می دهد همواره با کارمندان در تعامل است. با کارمندان رابطه قوی و صمیمی برقرار می کند.
کار من بهعنوان رهبر این است که اطمینان حاصل کنم تکتک افراد شرکت، فرصتهایی فوقالعاده دارند و حس کنند تأثیری پرمعنا بر جای میگذارند.» لری پیج
مدیر ناموفق هیچ چشم انداز خاصی را تصور نکرده است. هیچ شفافیتی برای آینده شرکت و کارکنان ندارد.کارکنان بدون هیچ هدفی فقط به کارهای محوله می پردازند.
مدیر موفق در مقابل ایده های عالی کارکنان خود بسیار مشتاق و پذیرا است. از نظرات کارکنان خود برای رشد بهتر تیم و شرکت بهره گیری می کند.
مدیر ناموفق مستبدانه رفتار می کند. زیرا فکر می کند رفتار مستبدانه در مدیریت نقش موثری دارد. چون مهارت های لازم را فرا نگرفته است، رشد کمی را تجربه می کند.
مدیر موفق همواره به دنبال یادگیری و افزایش اطلاعات است. مهارت های لازم را برای افزایش کارایی خود و کارکنان فرا می گیرد.
مدیر ناموفق به سیستم های قدیمی آموزشی مدیریت دل خوش کرده است. هیچ مهارت جدیدی را کسب نمی کند.تلاشی برای رشد کارکنان انجام نمی دهد.
مدیر موفق و مدیر ناموفق برای کارهای شرکت و فعالیت های تیمی هم می توان از هم بازشناخت .در این قسمت به صورت جزئی تر سعی کردیم به موارد مهم مدیریت موفق بپردازیم.
یک مدیر برای رسیدن به موفقیت لازم است مولفه هایی برای خود و تیم تعیین کند. اما مولفه هایی هستند که به صورت عمومی برای تمام مدیران و شرکت ها اهمیت دارد،که عبارتند از:
- یک :برنامه ریزی
- دو: دقت و سازماندهی در کار
- سه: توانایی تصمیم گیری
- چهار :انگیزه ، استکبار و غرور
- پنج: قابلیت برقراری ارتباط
- شش: مشاوره در تصمیم گیری و نظر
- هفت: فرهنگ موفقیت هر موسسه
اگر می خواهید مدیر موفقی باشید ،لازم است که درباره ی این هفت مورد بیشتر بدانید. البته اگر می خواهید بدانید چرا مدیر ناموفقی هستید باز هم لازم است به این موارد دقت کنید.، زیرا شما به دنبال رشد هستید.
یک :برنامه ریزی
اگر برنامه ای نداشته باشید ، برای شکست برنامه ریزی کرده اید.
برنامه ریزی یک مدیر موفق بابرنامه ریزی یک مدیر ناموفق متفاوت است. مدیر موفق با توانایی بالای خود و مهارت هایی که آموخته است، در برنامه ریزی برای تیم و همچنین برنامه ریزی مناسب و هدف گذاری دقیق و به موقع متمایز می شود. شرکت و تیمی که علاوه بر همگام بودن با تغییرات جهانی و تغییرات در بازار تجارت است. مدیر موفق با برنامه ریزی ، به سازمان ها و کارکنان کمک می کند تا از طریق این برنامه ها به پیشرفت و توسعه بپردازند.
درموردمدیرناموفق و شکست خورده،تهیه برنامههای مناسب و چشم انداز عالی برای آینده برای یک موسسه و شرکت کار سخت و دشواری است. زیرا به یادگیری مهارت های جدید و افزایش دانش مدیریتی نپرداخته است.
عدم توانایی در برنامه ریزی برای موسسه توسط مدیر ،به دلیل کمبود اطلاعات مدیر و عدم حضور در جلسات مهم ،عدم شناخت کارکنان شرکت و نداشتن تعامل با کارکنان است.
مدیر ناموفق به خاطر شرکت نکردن در کنفرانس های مربوط به کار و ضعف عملکرد خود در مدیریت کارکنان و کارمندان و موسسه و شرکت که تحت نظر داشته است.
درتهیه برنامههای مناسب و بررسی دقیق نقاط قوت ونقاط ضعف پروژهها برای موسسه و کارکنان خود به سختی و خیلی دشوار می تواند به عنوان یک مدیر انجام وظیفه کند.
دو: دقت و سازماندهی در کار
دقت و سازماندهی در کار یک مدیر موفق تعهد خود را به دقت ، دقت و سازماندهی مناسب کارش واگذار می کند ، و او همیشه در دفتر کار خود منظم و مرتب و عاری از مقالات پراکنده است و به زمان اهمیت بسیاری می دهد در حدی که زمان را مقدس می داند و به تاریخ های توافق شده برای پروژه ها،کنفرانس ها و جلسات گروهی بین خود و کارکنان یا اعضای تیمش احترام می گذارد.
در مورد مدیر شکست خورده کاملاً برعکس است. مدیر ناموفق انتصابات را لغو می کند و اصطلاح عذرخواهی در سیستم کاری را به صورت ظاهری قبول می کند.در هنگام خطا و اشتباه هیچ عذرخواهی انجام نمی دهد.در حقیقت سیستم پذیرش اشتباه توسط مدیر در عملکرد او جایی ندارد.
مدیر ناموفق همیشه دفتر خود را با انواع کاغذهای بی سروته پُر کرده است و به قرارهای مهم کاری و کمبود اطلاعات که نسبت به محیط کاری و کارکنان دارد بی اهمیت است و به کارکنان موسسه احترام نمی گذارد. چنین مدیری برای کار تیمی وسازمانده ای شده مهارت نداشته است و متاسفانه توانایی کارمندان و کارکنان خود را دست کم می گیرد.
سه : توانایی تصمیم گیری
یک مدیر موفق معمولاً توانایی تصمیم گیری های دقیق و درست در زمان لازم و مناسب را دارد. مدیر موفق کسی است که قدرت تحمل مسئله را دارد، راه حلی برای مسائل پیدا می کند. بدون اینکه بخواهد به دنبال حاشیه باشد یا ایجاد حاشیه برای تیم و کارکنان کند،به حل مسئله اصلی موجود می پردازد.
مدیر موفق با بروز مشکلات کارکنان و کارمندان را مقصر این تصمیمات نمی داند،به بد رفتاری با کارکنان خویش نمی پردازد. همچنین مدیر موفق قادر به تصمیم گیری های به موقع و سریع است.
مدیر موفق در مواقع دشوار و دارای هیجان زیاد کاری، در گرفتن تصمیمات برای موسسه و شرکتی که در آن مدیر است، خیلی قوی عمل می کند. به کمک موسسه و منافع موسسه ای که مدیر آن است می شتابد.
رهبر کسی است که از درهمریختگی، ترتیب؛ از ناسازگاری، هماهنگی و از سختیها، فرصتها را به وجود میآورد.» آلبرت انیشتین
در مورد مدیر شکست خورده لازم است بگوییم که تصمیم گیری برای موسسه و شرکتی که در آن مشغول است، برای وی کاری دشوار و طاقت فرسا است.
به ویژه اوقات سختی که موسسه انتظار دارد تا مدیر به کمک مجموعه و کارکنان بیاید و نیاز به تصمیم گیری های سریع ،حساب شده ودقیق از سمت مدیر دارند. مدیر ناموفق ناتوان در انجام وظایف خود می شود.
مدیر ناموفق چون تلاشی برای شناخت تیم نکرده است و تایمی را به جلسات گروهی و کنفرانس هایی درباره ی هدف های مشترک اختصاص نداده است، در تصمیم گیری ناتوان می شود.
این به دلیل نداشتن اطلاعات شفاف و روشن از موسسه،کارکنان و اهداف موسسه است و تا زمانی که بر تصمیمات غلط خود بماند، هنگام تصمیم گیری ناتوان و نالایق عمل می کند.
پس ازعدم موفقیت مدیر ناموفق در تصمیمات اساسی برای شرکت، هرج و مرج بیشتری در موسسه به وجود می آید. در قدم بعدی تقصیر متوجه کارمندان و کارکنان موسسه یا شرکت می شود. این مسئله که کارکنان مقصر شمرده می شوند، به دلیل ضعف مدیر ناموفق در تصمیم گیری هایی است که برای موسسه انجام می دهد. اکثر این تصمیمات که توسط مدیر ناموفق انجام می شود، خطا و اشتباهاتی دارد که متاسفانه تاثیرش در مجموعه و موسسه زیر دستش قابل مشاهده است.
چهار :انگیزه ، استکبار و غرور
انگیزه،استکبار و غرور را باید بصورت مثبت و منفی درگروه و مدیریت تیم وکارکنان بررسی کرد. یک مدیر موفق یک عنصر مهم در کار دارد که انگیزه دادن به کارمندان و کارکنانش است . مدیر موفق می داند که این انگیزه می تواند به صورت مادی و پاداش های مادی مثل پول و ارتقا شغلی و غیره باشد. یا اخلاقی مثل احترام گذاشتن به نظر کارکنان و کارمندانش،احترام به زمانی که آنها برای مجموعه و موسسه می گذارند.
این انگیزه بخشی مدیر موفق به کارکنان و کارمندانش به دلیل اعتقاد همیشگی مدیر موفق است، اعتقاد به اینکه کارمندان و کارکنان اساس کار در شرکت و موسسه هستند و آنها می توانند در موفق و ناکام ماندن شرکت تاثیر بسزایی داشته باشند.
یک مدیر موفق می داند مدیریت سازمان کارکنان بر عهده او است. هر مشکلی که توسط کارمندان یا موسسه بوجود بیاید را می پذیرد و با جلسات و پیگیری در رفع مشکل بوجود آمده تلاش می کند. اکثر مسئولیت به عهده مدیریت است.
یک مدیر موفق ، فردی قدرتمند است که نسبت با کارمندان خود غرور و خود بزرگ بینی برخورد نمی کند. در بین موسسه و کارمندان همکاری قوی ایجاد کند.
درمورد مدیر شکست خورده و ناموفق بایدگفت که او توانایی کارمندان و کارکنان خود را دست کم میگیرد و حقوق مشاغل و کارکنانی که در راستای اهداف شرکت است ، به آنها نمی دهد. کارکنان دیگر شرکت ها را به رخ کارکنان خود می کشد.
مدیر ناموفق تصمیم گیری خود را بدون مشورت با اعضای تیمش به اعضا و کارکنان تحمیل می کند. در برخوردش با اعضا و از طریق برخی کارهای ناشایست اعضا را ناامید می کند و در صورت پیروی نکردن از تصمیم گیری هایش حقوق آنها را کاهش می دهد.
من باور دارم زندگی به طور مداوم ما را آزمایش میکند تا سطح تعهدات ما را بسنجد. و بزرگترین پاداش زندگی برای کسانی است که دست از تعهد بیپایان خود بر نمیدارند تا زمانی که به اهداف خود برسند. این سطح از عزم میتواند کوهها را حرکت دهد، اما باید ثابتقدم و با عزمی راسخ باشید.آنتونی رابینز
پنج: قابلیت برقراری ارتباط
توانایی برقراری ارتباط مدیر موفق با توانایی بالا در برقراری ارتباط خوب با کارمندان خود متمایز است و این باعث می شود که توانایی کنترل همه امور مربوط به پیشرفت تجاری موسسه را داشته باشید و این به دلیل ارسال پیام به همه از طریق توانایی بسیار بالا در برقراری ارتباط است.
مدیر ناموفق و شکست خورده نمیتواند عاقلانه و باهمدلی با کارمندان و کارکنان شاغل درموسسهای که مدیریتش به عهده او است، ارتباط برقرار کند. این مسئله نشان دهنده فقدان مهمترین عنصر مدیر است که عدم ارتباط و تعامل موثر و خوب و موفق با کارمندان، اعضا موسسه و بازارکاری است که در آن مشغول فعالیت است و تجارت می کند . این مورد به عدم توانایی مدیر شکست خورده در کنترل تجارت و عملکرد آن اشاره دارد.
شش: مشاوره در تصمیم گیری و نظر
بودجه ماهانه پروژه ها چقدر است؟ مشاوره در تصمیم گیری و نظر مدیر موفق بر اساس مشاوره بر اساس تصمیمات و نظرات و همچنین گوش دادن به همه کارکنان و بیان نظرات متمایز می شود ، و این یک عنصر مهم برای مدیر موفق است. زیرا این همان چیزی است که مدیر موفق را از شکست متمایز می کند و همچنین کارمندان و موسسه خود را با در نظر گرفتن همه دیدگاه ها دوست دارد.
در مورد مدیر ناموفق و شکست خورده باید گفت ، وی در تصمیم گیری ها اقتدارگرا قلمداد می شود و از نصیحت و مشورت هیچ کدام از کارکنان و اعضا موسسه استفاده نمی کند. مدیر ناموفق و شکست خورده کسی است که نظرات و تصمیمات را به صورت مستبدانه مطرح می کند و خودش آنها را پیاده می کند.به حرف هیچ کدام از کارمندان و کارکنان خود گوش نمی دهد.و نظر هیچ کس از اعضا برایش اهمیت ندارد.
هفت: فرهنگ موفقیت هر موسسه
یک مدیر موفق از فرهنگ بالا و گسترده ای برخوردار است. مدیر موفق همیشه مشتاق این است که فرهنگ گسترده اطلاعاتی وی به خاطر شرکت ،موسسه و کارکنان توسعه یابد.
مدیر موفق در فرهنگ موفقیت موسسه هر یک از اعضا موسسه را به عنوان مهره طلایی در نظر می گیرد.مدیر موفق با این روش به موفقیت موسسه کمک می کند.
مدیر موفق فرهنگ مدیریت تجارت را با درایت بالا دوست دارد ،لیاقت بالایی در امور برنامه ریزی و اجرایی دارد. مدیر موفق همیشه مشتاق فرهنگ عذرخواهی است.
مدیریت، رهبری، هدایت یک تیم احتیاج به مهارت و توانایی دارد. این مهارت و توانایی مدیریتی هر روز در حال رشد و توسعه است. با پیشرفت تکنولوژی ،قدرت انتشار اطلاعات و دریافت دانش جدید بسیار راحت و در دسترس شده است.
با گسترش دانش مدیریتی، افرادی در مدیریت موفق تر عمل می کنند که برای افزایش مهارت خود وقت بگذراند. در صورتی که بعضی مدیران علاقه ای به افزایش دانش خود ندارند و همواره در همان سطح افکار می مانند.که این دسته از مدیران، مدیران شکست خورده و ناموفق هستند.
مدیر موفق را می شود از نگرشش نسبت به آموزش شناخت. اگر همواره آموزش های سازمانی و جدید را دنبال کند. به دنبال توسعه فردی و توسعه گروهی باشد. توانمندی اش را افزایش دهد. تیم موفق تری را می سازد.
البته مدیریت موفق، شاخصه هایی دارد که در تمام سطوح باید به آنها توسط مدیران پرداخته شود. یک مدیر موفق به هوش کلامی، فن بیان ،توسعه فردی، توانایی تیم سازی آگاه باشد.
در این مقاله کوشیده ایم تا نکات مهمی که در رابطه با مدیریت اهمیت دارد، بپردازیم. یک رهبر موفق باید از تمرکز عالی، ذهنیتی انسجام یافته، دیدگاهی وسیع برخوردار باشد.
در واقع مدیریت مجموعه مهارت ها است. مهارت هایی که هر روز باید آموخت و به تیم و اعضا تیم خود آموزش داد. یک مدیر موفق همواره دانش آموز و استاد است. و هر دو نقش را به خوبی ایفا می کند.
در این مقاله تلاش شد تا درباره ی مدیر موفق و مدیر ناموفق اطلاعاتی ارائه بدهیم.در ادامه ۱۲ قدم تا مدیر موفق شدن را بررسی خواهیم کرد.
۱۲ گام برای تبدیل شدن به مدیر موفق!
مدیریت عالی مهمترین و ضروریترین نکته برای شرکت شما است ، اما مهارتهای مدیریت معمولاً متولدشده تلقی میشوند. واقعیت این است که این صفات همه قابلشناسایی و تقویت هستند. علاوه بر این ، یک مجموعه مهارت که بیش از ۷۰ درصد از تغییرات در امتیازات کارکنان را تشکیل میدهد ، نباید به استعدادهای ذاتی هر مدیر واگذار شود.
درحالیکه شما احتمالاً به مجموعه مهارتهای عالی مدیریتی خود اعتماد دارید ، اما تفکیک در مواردی که قبلاً انجام دادهاید هیچگاه ضرری ندارد. شروع کنید از خودتان بپرسید ، “یک مدیر خوب چه ویژگیهایی دارد یا باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟” خواه شما مدیری باشید که میخواهد مهارتهای رهبری خود را تقویت کند یا در استخدام جدیدی قرار داشته باشد که سعی میکند ویژگیهای موجود در رهبری فعلی خود را شناسایی کند، پس مهم است که مراقب ویژگیهای مدیریتی مناسب باشید.
ویژگیهای مناسب یک مدیر میتواند تفاوت ایجاد کند. توانایی گوش دادن ، نه شنیدن و برقراری ارتباط ، و نه نظم ، کاری است که هر کارمندی آن را انجام میدهد که برای یک مدیر ارزش دارد. اگر یک مدیر بتواند در گروه خود اعتماد ایجاد کند ، درنتیجه حفظ کارکنان ، بهرهوری و تعامل میتواند افزایش یابد. این ۱۲ ویژگی مدیر را باید در نظر بگیرید که میتواند نقشه راهی برای تعالی حرفهای برای مدیران باشد.
۱. آنها فرهنگ کار با اعتماد متقابل را ایجاد میکنند
هاروارد بیزانس ریویو آنچه را به تعالی مدیریتی میرساند تجزیهوتحلیل کرد ، که به این نتیجه رسید ، اعتماد یکی از عناصر اصلی مدیریت است. اگر کارمندان شما با انجام آزمایشهای احتمالاً خطرناک، احساس امنیت میکنند ، باید اطمینان داشته باشند که پذیرای ایدههای آنها خواهید بود. گروههای سازنده میدانند که اشتباهات تنها نقاط عطفی در مسیر رسیدن به یک نوآوری بزرگ است. صداقت بهترین سیاست است.
به اشتراک گذاشتن اخبار دشوار یا بازخورد سازنده همیشه دشوار است. ما بهطور طبیعی تمایل داریم و بر این باوریم که ارائه اخبار ناخوشایند بر نظر دیگران در مورد ما تأثیر میگذارد. اما صادق بودن ، حتی در مواقع سخت ، کاری است که قابلاعتمادترین مدیران یاد میگیرند چگونه آن را انجام دهند.
اینکه آیا شرکت شما اهداف خود را برآورده نکرده است ، یا شما تصمیم گرفتهاید که یکی از اعضای گروه خود را رها کنید ، مهم است که این مسئله را پشت سر بگذارید. رهبران و مدیران عالی باید مثال بزنند و مکالمه را با اعضای گروه شروع کنند ، حتی اگر برای آنها این امر دشوار باشد. اما اگر آنها بتوانند این کار را در مقابل به تعویق انداختن صحبت انجام دهند ، میتوانند از شایعات و گمانهزنیها جلوگیری کنند و به دیگران اطمینان دهند که در کجا ایستادهاند.
کارکنان بیشتر به مدیرانی احترام میگذارند که بتواند در مورد شرایط دشوار با آنها صریح صحبت کند ، به سؤالات آنها پاسخ دهد و حقایق را برای آنها بازگو کند. بهنوبه خود ، این کار باید کارکنان را تشویق کند که صادق باشند و مباحث دشواری را با میزبان خود یا همتایان خود مطرح کنند.
. در داشتن اشتباهات راحت باشید
گرچه شفافیت در مورد اخبار ناگوار دشوار است ، مهارت مهم دیگر مدیریتی برای دستیابی به آن، مالکیت اشتباهات است. همانطور که در “مالکیت شدید” توسط جوکو ویلینک آورده شده است ، توانایی مالکیت نهتنها برای موفقیت یک گروه بلکه در شکستهای آن نیز به توسعه اعتماد کمک خواهد کرد.
اعتراف بهاشتباه باعث میشود مدیران، انسانی تر ، قابلدسترس تر و پسندیدهتری باشند ، در غیر این صورت بهعنوان اثر توهینآمیز شناخته میشوند. همچنین کمک میکند تا مدیران یا بیشتر اعضای گروه ارشد از نقشخود خارج شوند و آنها را در سطح دیگر اعضای گروه خود قرار دهد.
اغلب این خطر وجود دارد که اعضای گروه جوان یا کمتجربه ، به مدیران بسیار احترام میگذارند ، زیرا فکر میکنند قادر بهاشتباه نیستند و کارهای خود را “کاملاً” انجام میدهند. بااینحال این درست نیست ، بنابراین وقتی مدیران میتوانند بهاشتباه خود اعتراف کرده و مسئولیت آن را بپذیرند ، این موضوع یک محیط امن ایجاد میکند و دیگران را نیز به همین کار ترغیب میکند.
۲. آنها بر نقاط قوت کارکنان تمرکز میکنند
فرهنگ محل کار مبتنی بر نقاط قوت مزایای قابلاندازهگیری را ارائه میدهد: موسسه تحقیقاتی گالوپ “ارتباطات قدرتمندی بین توسعه نقاط قوت کارکنان و عملکرد تجاری” را ارائه داد. گزارش آنها نشان میدهد که یک محل کار مبتنی بر نقاط قوت باعث افزایش ماندگاری کارمندان تا ۷۲ درصد در صنایع با گردش مالی بالا ، افزایش سود ۱۴ تا ۲۹ درصدی و کاهش حوادث ایمنی تا ۵۹ درصدی میشود.
همانطور که بهعنوان یک جامعه در حال تکامل و پیشرفت هستیم ، سیستم های مدیریت عملکرد و نحوه بازخورد ما نیز باید چنین باشد. اکنون میدانیم که برخی از روشهای بازخورد اشتیاق به برتری را افزایش میدهد ، درحالیکه سایر روشها میتوانند انگیزه را از بین ببرند و درنهایت باعث از بین بردن قدرت شوند. در ارزیابی عملکرد مدیریتی اکثراً همه آنها از یک رویکرد مضر یکسان برخوردار هستند. آنها اغلب در شناسایی و بحث در مورد ضعف کارکنان تمرکز میکنند.
در طی بررسیهای توسعه شخصی ، طبیعی و منطقی است که باید در مورد بهبود و پیشرفت بحث شود. اما در این فرایند ، بسیاری از شرکتها فراموش میکنند که نکات مثبت را برجسته کنند. طبق تحقیقات ، نهتنها این موضوع میتواند آسیبزا باشد بلکه درنهایت بر عملکرد شرکت ، خدمات به مشتری و تجربه برند شما تأثیر میگذارد.
تأکید بر نقاط قوت از دید تحقیقات
تحقیقات درباره تأکید بر نقاط قوت و ضعف کارمندان به ما چه میگوید؟
چگونه میتوان تمرکز خود را بر روی قدرت کارمندان و دادن خدمات عالی به مشتری متمرکز کرد؟
شرکتهای مبتنی بر قدرت از سود بیشتر ، فروش بهتر و سطح بالاتری از جذب مشتری برخوردار هستند. یک نظرسنجی در گالوپ ۲۰۱۶ نشان داد که شرکتهای قدرت محور از سود بیشتر ، فروش بهتر و سطح بالاتری از تعامل مشتری برخوردار هستند. این امر تا حد زیادی به این دلیل است که وقتی کارمندان نسبت به عملکرد خود احساس مثبت میکنند و قادر به کار با نقاط قوت خود هستند ، احساس تعامل بیشتری میکنند و ازاینرو علاقه و اشتیاق بیشتری نسبت به شرکت و کار خوددارند.
این نظر سنجی همچنین نشان داد ،روی آنها همچنین سرمایهگذاری بیشتری شده است ، به این معنی که برای اطمینان از اینکه مشتری تجربهخوبی دارد ، آنها مایل هستند دوباره این مسیر را طی کنند. مشاغل کارمندان “داروی شگفتانگیز برای جلب رضایت مشتری” نامیده شده است ، بنابراین هر بار که بر نقاط قوت کارمندان خود تأکید میکنید ، باید اثر دومینوی ایجادشده را به خاطر بسپارید.
از طرف دیگر ، مطالعات زیادی انجامشده است که نشان میدهد کارکنان ناخوشایند و ناراضی عموماً خدمات خوبی به مشتری ارائه نمیدهند که تأثیر بسزایی در تجارت شما خواهد داشت. وقتی تنها بازخوردی که یک کارمند دریافت میکند منفی است ، شرکت شما فضای دفاعی ، نارضایتی و کاهش میل به پیشرفت را ایجاد میکند.
مدیران بهتر است بهجای اصرار بر اینکه همه از هر نظر یک گروه عالی و همهفنحریف باشندد ، پروژهها و مسئولیتهای خاصی را بامهارت و تجربه مناسب برای موفقیت و تعالی به کارمندان اختصاص دهند. هر شخصی متفاوت است و بهطور طبیعی به تقویت نقاط قوت متمایل است. برای درک این مسئله و جمعکردن همه اعضای گروه خود به یک مدیر عالی نیاز است ، بنابراین آنها به کمک یک مدیر موفق ،روان و بدون زحمت کار میکنند.
۳. مدیر موفق، در جزئیات ریز نمیشود
گوگل با اذعان به اینکه “گروههایی با مدیران عالی شادتر و سازندهتر بودند” خاطرنشان میکند که مدیر موفق سعی نمیکند بر همه جزئیات حکمرانی کنند. اگر برای موفقیت گروه خود سرمایهگذاری کنید ، ممکن است در دام احساس بیافتید که باید از همه جزئیات محافظت کنید. در حقیقت ، مدیریت خرد میتواند ابتکار کارگر را از بین ببرد و به انگیزه کارمند آسیب برساند.
۴. مدیر موفق قاطع است
بهطور طبیعی ، ابراز وجود باید با همدلی و دیپلماسی همراه شود ، اما میشل اسمیت ، استاد راهنمای بازاریابی به این نکته اشاره دارد که ترسیدن از یک مدیر ضروری است. یک مدیر موفق باید بتواند مقاومت ، مشکلات اجتماعی را پشت سر بگذارد و برای تحقق موفقیت کارمندان جلوی خود را بگیرد.
پس:
.نقش خود را بهعنوان یک مدیر شایسته و موفق ، معتبر و قابلاعتماد نشان دهید. این امر مهم برای تعیین خود بهعنوان یک مدیر قاطع است ، همان چیزی است که کارمندان در یک سرپرست یا مدیر جستجو میکنند. نشان دادن تخصص و همچنین ایجاد اعتمادبهنفس کارکنان نسبت به تواناییها و صلاحیتهای شما ، منجر به استقبال بهتر از تصمیمات شما در سمت مدیریت خواهد شد .
ایجاد صلاحیتهای شما به این معنی است که شما مهارت عملکردی لازم برای هدایت عملکردهای بخش خود را نشان میدهید. معتبر و قابلاعتماد بودن به این معنی است که شما اقدامات را دنبال کرده و تعامل خود را با کارمندان طبق قول ها و تعهدی که میدهید و آنها را پیگیری میکنید.
.قضاوت صحیح را انجام دهید
مهارتهای خوب تصمیمگیری هم بر اساس مهارتهای مدیریتی و هم توانایی شما در اجرای قضاوت صحیح در انجام وظایف شغلی شما است. قضاوت سالم مستلزم رزرو نتیجهگیری شما تا زمان داشتن حقایق کافی و قضاوت سریع بدون اطلاعات محکم نیست. تدبیر همچنین بدان معنی است که شما بهجای اعتماد به گفتههای دیگران برای حل مسائل محل کار ، تحقیقات خود را انجام میدهید.
. وظایف و مسئولیتهای خود را بر اساس دانش خود در مورد صلاحیت ، تخصص و علایق خود محول کنید. اصرار داشته باشید که وظایف و وظایفی که بر عهده شما قرار میگیرد مطابق با استانداردهای عملکرد انجام میشود ، اما کارکنان را ازنظر مدیریت جزئی کنترل نکنید.
کارمندان میکرو مدیریتی نشان میدهند که از مهارت آنها کاملاً مطمئن نیستید و یا به آنها اطمینان ندارید که وظایف خود را طبق استانداردهای عملکردی انجام دهند. مدیرانی که به صورت میکرو مدیریتی عمل میکنند اغلب توسط کارکنانی که احساس میکنند مدیر آنها همیشه در عملکرد شغلی خود نقصی پیدا میکند و نحوه انجام کارکنان از وظایف شغلی خود را تغییر میدهند ، ترسیدهاند.
۵. مدیر موفق به پیشرفت شغل کارمندان کمک میکند
آیا نگران این بودهاید که حمایت از آموزش و توسعه کارمندان فقط ممکن است آنها را برای ادامه کار آماده کند؟ بهترین شیوههای منابع انسانی مانند تحقیقات مدیر Google نشان میدهد که شناسایی فرصتهای کارمندان برای تسلط بر مهارتهای جدید درواقع عمق و قدرت گروه شمارا میسازد. علاوه بر این ، شما یک پیام قدرتمند به کارمندان خود میدهید که به فکر رفاه شخصی افراد خود هستید. .پس توسعه حرفهای را تشویق کنید.
.کارمندان با پتانسیل بالا از وضع موجود راضی نیستند. اگر راهنماییهای مناسب در توسعه آنها داده شود ، آنها به رهبران آینده سازمان شما تبدیل میشوند.
. یک برنامه توسعه ایجاد کنید
شما به عنوان مدیر موفق به کارمندان خود کمک کنید تا اهدافی را تنظیم کنند که با نقاط قوت ، علاقه و تجربه آنها و همچنین با استراتژی کلی کسبوکار مطابقت داشته باشد. اهداف و انتظارات را تعیین کنید تا به آنها کمک کند فرصت های شغلی خود را تعیین کنند.
. کارمندان را با مربیان همراه کنید
شخصی را پیدا کنید که نقشی مشابه کارمند داشته باشد. روابط مربیگری میتواند روابط کاری مثبت و مثمر ثمر را تقویت کند و به کارکنان کمک کند تا در کار خود یاد بگیرند و مورد تشویق و حمایت قرار گیرند. هنگامیکه با تشویق مربی موفق شوید ، کارمندان شما میتوانند به کسبوکار شما کمک کنند تا خود را با تغییرات سازگار کند و به موفقیت بعدی برسد.
.به آنها کمک کنید شبکههای خود را بسازند
فرصتهای درون سازمان و همچنین شبکهها یا گروههای حرفهای را که به آنها کمک میکند ارتباطات محکم برقرار کنند ، پیشنهاد دهید.
.کارمندان را با تکالیف به چالش بکشید
کارمندان خود را وادار کنید تا منطقه امن و راحتی خود را ترک کنند. اگر کارمندان رشد نکنند ، نمیتوانند به جلو حرکت کنند و اگر هرگز از مناطق راحتی خود خارج نشوند ، نمیتوانند رشد کنند.
. به کارمندان نشان دهید که به آنها اعتماد دارید
اگر میخواهید به کارمندان کمک کنید تا پیشرفت کنند ، به آنها اعتماد کنید تا کارهای خود را انجام دهند و کار خود را به پایان برسانند . با الگویی از رفتاری که انتظار دارید به آنها بگویید انتظارات شما چیست؟ این موضوع را به آنها نشان دهید که به آنها اعتماد دارید. این نهتنها به کارمندان اجازه میدهد تا بدانند برای موفقیت چه نیاز دارند و به آنها مالکیت بیشتری میبخشد ، بلکه به آنها نشان میدهد که اعتبار و اعتماد در سازمان شما مهم است.
۶. مدیر موفق فشار را بهخوبی تحمل میکند
یکی از ویژگیهای کلیدی یک مدیر موفق این است که بتواند فشارهای به وجود آمده را بهخوبی تحمل کند. شما بهعنوان یک مدیر ، نسبت به عملکرد دیگران پاسخگو هستید و روزهایی وجود دارد که احساس میکنید به هدفی بسیار محکم چسبیدهاید. یک مطالعه در دانشکده اقتصاد نروژ ثبات عاطفی را در بالای لیست ویژگیهای اساسی مدیریت موفق قرارداد. توانایی شما در مراقبت خوب از خود و مقاومت در برابر فشار ناشی از کار باعث میشود که در دورههای استرس بهوضوح و بهراحتی فکر کنید.
شما به عنوان مدیر موفق چگونه از استرس کاری جلوگیری میکنید؟
البته ، شما میخواهید از استرس طولانیمدت کار جلوگیری کنید. نهتنها به این دلیل که استرس کاری برای خودتان مضر است. استرس شما در محیط کاری شما نیز تأثیر دارد زیرا استرس مسری است. اگر بیشازحد کار شما استرس داشته باشد و بنابراین فرد ضعیفی باشید ، این احتمال وجود دارد که در برابر مردم زمین بخورید.
شما اذیت میشوید و نمیتوانید مدتی خود را کنترل کنید. که این موضوع دقیقاً مناسب جو محیط کار نیست. میتوانید استرسی را که خودتان ایجاد کردهاید ناخواسته به دیگران منتقل کنید. این باعث به وجود آمدن هزینه از بین رفتن جو کوشا و خلاقیت و بهرهوری خواهد بود.
اصل پارتو: قانون ۲۰-۸۰
اکثر مدیران بهخوبی با اصل پارتو آشنا هستند. بااینحال آنها اغلب فراموش میکنند که آن را اعمال کنند. طبق اصل پارتو ، شما میتوانید با صرف ۲۰ درصد از وقت خود به ۸۰ درصد اهداف خود برسید و به یک مدیر موفق تبدیل شوید. بنابراین اگر وظایف خود را بهدرستی ترسیم کنید ، میتوانید قسمت بسیار بزرگی از آن کارها را در مدتزمان نسبتاً کمی بررسی کنید. این مهارت به مدیران کمک میکند تا زمان خود را تقسیم کرده و بهرهوری خود را بهینه کنند.
اهداف مشخصی تعیین کنید
اصل پارتو بر اساس اهداف مشخصی کار میکند. اگر دید واضحی از اهداف خود داشته باشید ، میتوانید تعیین کنید کدامیک از وظایف مهمترین هدف برای دستیابی به آن اهداف بزرگتر هستند. بنابراین خودتان تعیین کنید که چه هدفی را دنبال میکنید. سپس یک لیست وظیفه ایجاد کنید و وظایفی را که مهمترین آنها برای دستیابی به آن اهداف است ، انتخاب کنید. از میزان کارهایی که در مدتزمان کوتاهی انجام میدهید شگفتزده خواهید شد.
۷. مدیر موفق ارتباط صادقانه برقرار می¬کند
مانند قاطعیت ، صراحت باید با حساسیت به دیدگاههای کارگران و کارمندان متعادل شود. بااینحال ، تحقیقات هاروارد بیزانس ریویو یادآور میشود که یک مدیر عالی بازخورد مستقیم میدهد و حقایق را پشت سپر ادب پنهان نمیکند. این گزارش دریافت که “زیردستان احساس میکردند که همیشه میتوانند روی پاسخ مستقیم رهبرشان حساب کنند.” اگر کارمندان شما دقیقاً متوجه نشوند که کدام رفتارها مشکلساز است ، در بهبود خود ،مشکل خواهند داشت.
۸. مدیر موفق دید باز نسبت به ایده جدید دارد
بهعنوان یک مدیر موفق ، باید ذهنتان را چابک و باز نگهدارید تا متوجه شوید که چه زمانی یک عمل یا یک کار بهبود مییابد. یاسمینا یوسفی ، مدیر ارشد بازرگانی در کلودویو ، اظهار نظر میکند که “مدیران عالی به اعضای گروه خود اجازه میدهند ایدههای جدیدی را به اشتراک بگذارند و آنها را برای خلاقیت آماده میکنند.”
نهتنها شرکتها باید دامنه آزمایشهای استراتژیک خود را گسترش دهند ، بلکه باید در معرفی نام “غیرقابل اجرا” یا “خارج از محدوده” نیز آهسته تر عمل کنند. ایدههای رادیکال همیشه در آغاز بیایمانی را برمیانگیزند. بنابراین شما باید بپرسید ، “فرآیندهای مدیریتی فعلی شرکت من از چه راههایی باعث تقویت دید محدود من میشود؟” چگونه آن کارمندان را از طرح ایدهای خارج از عرف منصرف میکند؟
. تصمیمگیری را از سیاست خارج کنید
در بیشتر شرکتها ، انواع تعصبات سیاسی وجود دارد که تعیین میکند کدام ایدهها در برای گرفتن بودجه انتخاب میشوند و کدامیک از آنها کنار گذاشته میشود. این هدف شایسته دیگری را برای نوآوری در مدیریت نشان میدهد: سیاستزدایی از تصمیمگیری که بسیار مهم است.
به ایدههای جدید باید فرصت داده شود تا بهجای مشمول حق وتوی یک مدیر اجرایی یا رهبر واحد تجاری ، علناً برای پشتیبانی رقابت کنند. برعکس ، باید فرایندی وجود داشته باشد که به کارمندان اجازه دهد نظرات خود را در مورد پروژههای مختلف برای مدیریت عالی اعلام کنند. اگر میخواهید شانس زنده ماندن شرکت خود را افزایش دهید ، باید مطمئن شوید که انتخاب طبیعی ، نه انتخاب اجرایی ، تعیین میکند که کدام ایدهها پیش میروند و کدام مورد پیش نمیرود.
. هرچه بیشتر، بهتر
تنوع بیشتر ازنظر ، مهارتها ، نگرشها و تواناییها ، با طیف بیشتری از پاسخهای سازگار ، برابر است. خطر در دنیایی که سریع تغییر میکند این است که یک شرکت بیشازحد با یک مکان خاص زیستمحیطی سازگار شود.
در پی تمرکز ، یک شرکت میتواند با استخدام در یک قالب واحد ، محدود کردن تلاش برای نوآوری خود ، تکیه منحصربهفرد به یک مدل تجاری واحد ، یا عدم تجربه در مدلهای عملیاتی جدید ، توانایی سازگاری خود را کاهش دهد.
با سرعت بخشیدن به تغییر ، سرمایهگذاری بر روی تنوع یکچیز لوکس و یا گرانقیمت نیست. اینیک استراتژی بقا است. شرکتها معمولاً بیش از تلاش خود برای ایجاد تنوع در افراد ، از طریق برنامههایی که کارکنان را به پیدا کردن” بهترین روش” ترغیب میکند ، استفاده میکنند.
۹. مدیر موفق توانایی تحلیلی قوی دارد
شما ممکن است یک فرد فوقالعاده قانعکننده ، کاریزماتیک باشید و در برقراری ارتباط با گروه خود مهارت داشته باشید ، اما این استعدادها هنوز هم تنها بخشی از مدیریت موفق هستند. شما همچنین میخواهید انرژی ذهنی کافی برای خود داشته باشید تا بتوانید نمای خوبی از تجزیهوتحلیل نیروی کارگروه خود داشته باشید. راهنمای مطالعه مدیریت از رویکرد شناختی و تحلیلی قوی بهعنوان یکی از ویژگیهای حیاتی رهبری آنها نام میبرد ، زیرا منجر به تصمیمگیری مناسب میشود.
پس:
مهارت حل مسئله لازم است
مهارتهای تحلیلی یک مدیر بهطور مکرر برای حل مشکلات استفاده میشود. دقیقاً مانند یک کارآگاه ، یک مدیر موفق اغلب برای حل مشکلات تجاری فراخوانده میشود. وقتی واحدها مطابق انتظار عمل نمیکنند یا بحرانی در مکان مهمی ایجاد میشود ، مدیران باید از مهارتهای تحلیلی خود ، بهویژه سؤالات و تحقیق استفاده کنند تا مشخص کنند که چه چیزی واقعاً باعث ایجاد این مشکل شده است. هنگامیکه یک مسئله تجزیهوتحلیل شد و علت بالقوه آن مشخص شد ، یک مدیر باید راهحل مناسب را برای پیادهسازی انتخاب کند. مهارت حل مسئله ابزاری مهم برای مدیر تحلیلی است.
مهارتهای مدیریت پروژه
مهارتهای مدیریت پروژه برای موفقیت در تجارت بسیار حیاتی است. توانایی تجزیهوتحلیل یک پروژه و ایجاد یک طرح برای پروژه درنهایت موفقیت یک مدیر را تعیین میکند. تاریخهای تعیینشده و وظایف باید برای برنامه بررسی و ایجاد شود. مسئولیتها و وظایف فردی باید تعیین شود.
بهروزرسانیهای مکرر باید پس از تجزیهوتحلیل دقیق دریافت و نسبت به آنها اقدام شود. اقدامات اصلاحی لازم است در صورت لزوم اعمال شود ، و راهحلها باید بهمحض بروز مشکل اجرا شوند. تجزیهوتحلیل و اجرای یک پروژه به تلاش قابلتوجه و مهارتهای تحلیلی صحیح نیاز دارد.
اهداف
مدیران باید در ایجاد و تحقق اهداف و مقاصد ماهر باشند. این مهارت تحلیلی مهم کاربردهای بسیاری برای رهبران دارد. اهداف باید با حضور هر عضو از کارکنان شما تعیین شود. کمک به گروه شما در توسعه و سپس دستیابی به اهداف آن عملکرد اصلی همه مدیر موفق است. دستیابی به اهداف فروش و سودآوری نیز برای مدیران حیاتی است. تعیین استراتژیها و تاکتیکها برای رسیدن به اهداف درنهایت موفقیت یا شکست را تعیین میکند. رهبر و مدیر موفق در همه بخش ها از مهارتهای تحلیلی هرروز استفاده میکند.
۱۰. مدیر موفق کار خوب را تشخیص میدهد و به آنها پاداش میدهد
بر اساس تحقیق منتشرشده توسط گالوپ ، از هر سه کارگر آمریکایی فقط یک نفر “کاملاً موافق است که به دلیل انجام کارهای خوب در هفت روز گذشته موردتقدیر و تشکر قرارگرفته است.” در این گزارش اشارهشده است که ارائه پاداش و تقدیر از کارمندان یک فرصت طلایی برای مدیران است که اغلب نادیده گرفته میشود. در این مطالعه آمده است: “شناسایی کارمندان” نهتنها باعث افزایش اشتغال فردی کارمندان میشود ، بلکه مشخصشده است که این امر باعث افزایش بهرهوری و وفاداری به شرکت میشود که منجر به حفظ قدرت بالاتر میشود. ”
پس:
همه کارکنان را در توسعه ، اجرا و بازنگری در برنامههای پاداش شرکت دهید
درگیر کردن همه کارمندان (یا نمایندگان از موقعیتهای مختلف) ارتباط بین کارکنان و مدیریت را در مورد روند پاداش تشویق میکند. همچنین اطمینان حاصل خواهد کرد که هم کارمندان و هم مدیران ارشد از سیستم پاداش بهرهمند هستند.
اطمینان حاصل کنید پاداش برای کارمندانی است که ارزش تلاش دارند
گنجاندن کارمندان درروند توسعه برنامه پاداش. برای اطمینان از ارزش آنها برای پاداشها و ارزش آنها برای تلاش هایی که انجام دادهاند بسیار حیاتی است. مدیران باید به ورودی کارمندان اهمیت دهند و بر این اساس آن پاداشها را انتخاب کنند. کارکنانی که ارزش پاداش را به همراه ارزش تلاش خود دارند ، انگیزه بیشتری برای تلاش بیشتر دارند و می خواهند پاداش بیشتری دریافت کنند.
اطمینان حاصل کنید که کارمندان نحوه کسب پاداش را درک میکنند
مدیر موفق باید بهروشنی مشخص کند که چگونه کارمندان میتوانند پاداش بگیرند. وقتی کارمندان درک جامعی ازآنچه که از آنها انتظار میرود داشته باشند ، توانایی دستیابی به استانداردهای عملکردی را بیشتر خواهند داشت.
استانداردهای عملکرد معقول و شفاف را برای پاداش تعیین کنید
کارمندان باید پاداشها را قابلدستیابی ببینند تا آنها برای به دست آوردن آنها تلاش لازم را انجام دهند. برای اطمینان از اینکه پاداشها در حد توانشان است ، با کارمندان در این رابطه جلسهای بگذارید . همچنین تهیه قالب یا دستگاهی برای کارمندان که بتوانند عملکرد خود را در زمان واقعی مشاهده کنند ، به آنها این امکان را میدهد تا عملکرد خود را بهطور دقیق ارزیابی کنند و انتظارات واقعی از پاداش داشته باشند.
۱۱. مدیر موفق الگویی برای دیگران است
شما بهعنوان یک مدیر موفق ، خود را الگوی قرار میدهید و بیانگر اهتمام ، اشتیاق و مهارتهای دیگری هستید که از افرادی که او را مدیریت میکنید و از او انتظار دارید. در گزارشی که اخیراً توسط شرکت تحقیقاتی جهانی یونیورسام منتشرشده است ، توانایی الگو بودن یکی از دو ویژگی اصلی است که مدیر موفق هنگام انتخاب مدیران جدید به دنبال آن میگردند.
پس:
یک نگرش مثبت ارائه دهید
هیچکس نمیگوید که شما اجازه ندارید روز بدی داشته باشید ، اما اگر بتوانید حتی در اوقات استرسزا از قدرت ، آرامش و استقامت برخوردار باشید و درمجموع یک نگرش مثبت و خوب داشته باشید ، همان کار را در کارمندان خودالقا میکنید. یک گروه مثبت بهتر قادر به عیبیابی مشکلات و غلبه بر مشکلات در محل کار خواهد بود.
اعتماد کسب کنید
یک مدیر الگو باید قابلاعتماد باشد. اگر به گفته خود صادق نباشید و با کارمندان خود صادق نباشید ، گروه شما تمایل به احترام زیادی به شما نخواهد داشت. همانطور که گاردین اشاره میکند ، ویژگیها ، و رفتارهای یک الگوی ایده آل، اغلب شخصی است و ممکن است باگذشت زمان تغییر کند.
یکپارچگی را به نمایش بگذارید
یک مدیر خوب تصمیماتی را برای بهبود شغل بهطورکلی و برای کارمندان خود نیز اتخاذ میکنند. کارمندان به مدیری احترام میگذارند که واقعاً به تجارت و کسانی که در سازمان کار میکنند اهمیت میدهد. درجایی که اعتبار لازم است اعتبار دهید و مسئولیت اقدامات خود را بر عهده بگیرید.
رهبری الهامبخش باشید
مراقب باشید که همیشه با الگویی مسئولانه از طریق مثال عمل کنید که کارمندان شما نیز این الگو را دنبال میکنند. یک مدیر خوب بهجای انتقاد از گروه خود انگیزه ایجاد میکند و تلاش میکند اعضای گروه را برای دستیابی به تمام تواناییهای خود الهام دهد. به خاطر داشته باشید که الگوهای رهبری در طول یک شب شکل نمیگیرد. مهارتها و عادتهای خود را حسابرسی کنید. چه چیزی برای توسعه نیاز دارید؟ هاروارد بیزانس ریویو پیشنهاد میکند بهعنوان “یک انسانشناس سازمانی” عمل کنید. به دنبال فردی ماهر در حوزهای باشید که باید در آن پیشرفت کنید و از او بیاموزید.
برای کارمندان وقت بگذارید
برقراری ارتباط همیشه برای هر سازمانی مهم است. اطمینان حاصل کنید که همیشه وقت برای نگرانیها یا سؤالات کارمندان دارید و در صورت لزوم ، مشاوره و خرد خود را ارائه میدهید.
. درباره کارمندان خود بیاموزید
کارمندان شما بزرگترین سرمایه شما هستند که در خارج از محل کار زندگی میکنند. آنها دارای خانوادهها ، علایق و گهگاه مشکلاتی دارند که ممکن است عملکرد آنها را مختل کند. در طول ناهار یا بعد از کار وقت بگذارید تا آنها را بهتر بشناسید و فعالیتها و گردشهای شرکت را برنامهریزی کنید. انجام این کار نشان میدهد که شما به کارمندان خود بهعنوان افراد داخل و خارج از محل کار احترام میگذارید.
۱۲.مدیر موفق از کارمندان خود قدردانی می¬کند
وقتی شما به کارمندان خود بهخاطر کارهایی که انجام دادهاند به عنوان قدردانی پاداش میدهید، این کار میتواند مزایای زیادی برای سازمان شما داشته باشد.مربی روابط عمومی کیم هریسون خاطرنشان میکند که “شناختن مردم برای کار خوب آنها پیام بسیار قدرتمندی را از طریق آن به گیرنده ، گروه کاری آنها و سایر کارمندان میفرستد.” وقتی به کارهای بزرگ پاداش میدهید ، کل بنیان های شرکت خود را متحول میکنید.
. به آنها غذا دهید.
“ناهار را با هزینه شرکتبهکارمندان خود بدهید . مردمدوست دارند به آنها غذا بدهند. این نوع پاداش نهتنها کارمندان شمارا گرد هم میآورد بلکه روابط بین فردی آنها را تقویت میکند و همچنین باعث ایجاد احساس قدردانی می شود پس آن را به همه آنها القا کنید. ”
. تشکر خود را در شبکههای اجتماعی ابراز کنید.
میشل کاردین مدیر بازاریابی گروه ارتباطات شاموت میگوید:”ما کارمندان خود را در سالگرد تولد و سالگرد خدمات خود در کانالهای اجتماعی خود مورد قدردانی قرار میدهیم. هر پست شامل یک عکس و چیزی است که سهم آن کارمند را در سازمان برجسته میکند یا یک واقعیت جالب است که همکاران و دیگران ممکن است در مورد آنها اطلاعاتی نداشته باشند.”
کلام آخر
هر مدیر نقاط قوت و ضعف مختلفی دارد و شما میتوانید با استفاده از این چکلیست حوزه هایی را که میتوانید مهارتهای خود را ارتقا دهید ، شناسایی کنید. سازمان شما سود خواهد برد: تحقیقات گالوپGallup نشان میدهد وقتی استعداد مدیریت بهبود مییابد ، مشارکت کارکنان میتواند دو برابر شود و این منجر به افزایش متوسط درآمد ۱۴۷ درصدی برای هر سهم میشود.
به نظر شما مدیر موفق چه ویژگی هایی دیگری دارد؟ آیا دوست دارید به مدیر موفقی تبدیل شوید؟
دیدگاهتان را بنویسید