اعتماد کن، اعتماد ایجاد کن!

خانه » بلاگ » اعتماد کن، اعتماد ایجاد کن!

فهرست عناوین

ترس از اعتماد بسیار رایج است و هراس، سمی برای هر فرد  است . پانتانترو فوبیا  نامی برای یک مشکل به همان اندازه بزرگ است که می­ توان روی عدم اعتمادکردن گذاشت. و گرچه اعتماد نکردن به کسی شما را از آسیب و خیانت در امان نگه می‌دارد ، اما شما را منزوی می‌کند.
چگونه این اتفاق می‌افتد؟ چگونه شخص ایمان به انسانیت را از دست می‌دهد؟ و چگونه می‌توانید دوباره آن را پیدا کنید؟
این مقاله از سه قسمت تشکیل شده است ابتدا به سراغ دلایلی می ­رویم که باعث می­ شود به دیگران اعتماد نکنیم. در قسمت دوم  به سراغ این موضوع می ­رویم که چطور به دیگران اعتماد کنیم و در قسمت آخر به این موضوع می­ پردازیم که چطور می­ توانیم اعتماد دیگران را جلب کنیم.

اعتماد کن، اعتماد ایجاد کن!

چندین دهه پیش ، محققانی که درزمینهٔ هوش مصنوعی کار می‌کردند این فرضیه را مطرح کردند که افراد برای تجربیات خاص “روشی  مخصوصی” دارند. به‌عنوان‌مثال ، در یک رستوران ، شما چیزی شبیه به این را اجرا  می‌کنید: به منو نگاه می ­کنید ، سفارش می ­دهید ، غذای خود را می­ خورید ، پول  آن را می ­پردازید و می­ روید. برای رفتن به رستوران یک سفارش خاص وجود دارد شما می‌دانید که چگونه باید در این مورد پیش بروید.
بسیاری از افراد ، در دوران کودکی ، فیلم‌نامه‌ای را درباره زندگی می‌آموزند که چیزی شبیه به این دارد: من صدمه می‌بینم یا ناراحت می‌شوم ، کسی به من آرامش می‌دهد ، حالم بهتر می‌شود. اما بسیاری دیگر آن متن را یاد نگرفتند. آن‌ها یاد می‌گیرند: صدمه می‌بینم یا ناراحت می‌شوم ، کسی مرا مقصر می‌داند یا عصبانی می‌شود ، حالم بدتر می‌شود.
یا: صدمه می‌بینم یا ناراحت می‌شوم ، هیچ‌کس متوجه نمی‌شود ، من تنها هستم. این فیلم‌نامه‌ها دستورالعمل احساس عدم توانایی اعتماد یا نزدیک شدن به دیگران است. منطقی است  وقتی که ما چیزی از انسان‌های دیگر می­ خواهیم ، به‌جای اعتماد منتظر آسیب دیدن هستیم  و برای ما احمقانه است که اعتماد کنیم. به همین دلیل ما می‌خواهیم خودمان را آماده کنیم تا بارها و بارها آسیب ببینیم.
اکنون ، بار دیگر ، فیلم‌نامه‌ای که در دوران کودکی یاد گرفته ­ایم را بررسی می­ کنیم  که می‌تواند روند سالمی را به ما نشان دهد به‌عنوان‌مثال می‌گوییم ، عشق زندگی ما تقلب می‌کند ، ما توسط شخصی که به او اعتماد داریم مورد کلاه‌برداری قرار می‌گیریم. بازهم منطقی است وقتی که  خیانت ما را کور کرد ، خیلی سریع دوباره متن فیلم­ نامه را  به درستی بازنویسی کنیم.

سیستم اعتقادی

درهرصورت ، شما با یک سیستم اعتقادی روبرو هستید که بین شما و بقیه جهان شکافی  ایجاد می‌کند. این باورها ممکن است در مورد خود شما باشد ، مانند: “اگر به کسی اعتماد کنم ، او شخصیت واقعی من را می‌بیند و مرا رد می‌کند.
” یا ممکن است سیستم اعتقادی شما در مورد بقیه باشد: “اگر کسی را دوست داشته باشم ، او می‌رود.” “اگر به کسی اعتماد کنم ، او به من خیانت خواهد کرد.” ممکن است واقعاً باور کنید ، “شما نمی‌توانید به کسی اعتماد کنید. شما فقط می‌توانید به خودتان اعتماد کنید. ”
تغییر این اعتقادات و بازسازی اعتماد کار سختی است. هنگامی‌که برای اولین بار دوباره اعتماد به بشریت را احیا می‌کنید ، ممکن است این‌یک تمرین فکری برای شما باشد. شما در ذهن خود می‌دانید که می‌توان به بیشتر مردم اعتماد کرد ، اما این را در قلب خود احساس نمی‌کنید. برای انجام حرکت  افکار از سمت سر به طرف قلب ، در بسیاری از موارد ، یک جهش  باایمان قوی  لازم است.
سقوط اعتماد ، جایی است که شما کورکورانه به عقب می‌افتید ، و اعتماد دارید که هم‌تیمی‌های شما را جذب می‌کنند. شما تضمین نخواهید کرد که بر روی زمین بنشینید و یا  در جایی که هستید باقی بمانید ،خم شدن و رها کردن خود ،نیاز به یک جهش  با کمک ایمان دارد.

آماده بودن برای اعتماد کردن

چگونه خود را آماده می‌کنید تا یک جهش در زندگی واقعی داشته باشید؟ چگونه می‌توان دوباره در اعماق وجود خود اعتماد کنید؟
شما احتمالاً چند مورد را در زندگی خود تجربه کرده‌اید که اعتماد شما نقض شده است. این وقایع احتمالاً روابط شما را به چالش کشیده و اعتماد شما را شکسته است. به دلیل این شرایط ، یادگیری دوباره اعتماد به دیگران دشوار است. ممکن است مراقب خود باشید تا یک‌بار دیگر از خودتان در برابر اعتماد کردن مراقبت کنید.
اما آیا واقعاً این‌گونه می‌خواهید زندگی خود را ادامه دهید؟
پاسخ به‌احتمال‌زیاد منفی است. حتی اگر اعتماد به دیگران بعد از تجربه یک وضعیت ناخوشایند دشوار باشد ، مهم این است که خود را دوباره پیدا کنید ، گذشته را غبارروبی کنید و به جلو بروید.
برای استفاده بیشتر از زندگی خود ، باید از تجربیات خود درس بگیرید ، اما اگر بگذارید گذشته مانع  اعتمادشما  در آینده شود ، رشد نمی‌کنید.
“ما اغلب به دلیل خیانت واقعی یا تصور شده به دیگران اعتماد نداریم ، و حتی ممکن است از کودکی تا سال‌های بزرگ‌سالی خود احساس خیانت یا صدمه در وجود خود داشته باشیم . بدون اینکه اصلاً متوجه آن باشیم. ما به خود اعتماد نداریم. ما “احمقانه” رفتار کرده‌ایم و احساس احمق بودن یا طرد شدن کرده­ایم و  به همین دلیل به دیگر اعتماد نمی­کنیم ”
اگرچه احتیاط در مورد اهداف دیگران مهم است ، اما شما نمی‌خواهید در یک حباب زندگی کنید. اگر می‌بینید که به دلیل داشتن مشکلات اعتماد به‌سختی می‌توانید افراد را وارد زندگی خود کنید ، در بخش دوم به این موضوع پرداخته­ ایم که چگونه می ­توانیم به افراد دیگر اعتماد کنیم.

بخش اول

دلایل اعتماد نکردن

اعتماد یا عدم اعتماد به خود ما بستگی دارد. این بدان معنی است که شما راهی برای برقراری ارتباط با دیگران پیداکرده‌اید به‌گونه‌ای که برای آن‌ها معنی‌دار است.
فردی را در نظر بگیرید که در اعتمادسازی و اعتماد کردن دچار مشکل است او می‌گوید:”من نمی‌دانم چرا ، نمی‌توانم به مردم اعتماد کنم. “هر بار که درگذشته به مردم اعتماد کرده‌ام ناامید شده‌ام ، بنابراین اکنون اعتماد به خودم آسان‌تر و کم دردسرتر است.”
شاید شما هم‌چنین احساسی داشته باشید ، و حتی اگر این‌گونه نباشد ، احتمالاً اعتماد از بین رفته­ نسبت به یک رابطه، در زمان گذشته را تجربه کرده‌اید که باعث شده شما این سؤالات را مطرح کنید که آیا ارزش اعتماد دوباره  را دارد یا نه. وقتی می‌بینید که برای تصمیم‌گیری در مورد اعتماد یا عدم اعتماد به کسی در تلاش هستید ، مهم است که به دلایل آن پی ببرید.
در اینجا سه دلیل رایج وجود دارد که شما را از اعتماد به دیگران بازمی‌دارد:

۱. شما تمایل کم به اعتماد کردن دارید

گرایش ما به اعتماد کردن بر اساس بسیاری از عوامل است ، ازجمله مهم‌ترین آن‌ها شخصیت ، الگوها و تجارب ، اعتقادات و ارزش‌های کودکی ، فرهنگ ، خودآگاهی و بلوغ عاطفی است. ترکیبی از این عوامل و تجربیات سرعت و اعتماد ما به دیگران را شکل می‌دهد.
تجربیات شما ممکن است منجر به این شده باشد که شما اعتماد را به‌عنوان چیزی به دست آورید که به شما داده نمی‌شود ، بنابراین از اعتماد دیگران محروم هستید تا اینکه کاملاً مطمئن شوید که لیاقت آن رادارید. حتی در این صورت ، شما فقط می‌توانید اعتمادبه‌نفس خود را با کینه به مقدار کمی افزایش دهید. داشتن تمایل به اعتماد کم می‌تواند شما را از تجربه شادی و رضایت واقعی در روابط باز دارد.

۲. شما انتظارات غیرواقعی دارید

انتظارات غیرواقعی ، ناگفته و نامشخص دلیل اصلی اعتماد کم یا از بین رفته در روابط است و هرچه انتظارات بالاتر باشد احتمال تحقق آن‌ها بیشتر است. اعتماد معمولاً موضوعی نیست که مردم صریحاً در مورد آن صحبت کنند یا در روابطشان مورد بررسی قرار دهند.
این تا مانی است که از بین برود ، و در آن زمان اغلب برای نجات رابطه خیلی دیر است یا از بین رفتن اعتماد برای غلبه بر آن خیلی بزرگ به نظر می‌رسد. روشن کردن انتظارات ، داروی پیشگیری هنگام اعتماد است. داشتن یک بحث ناجور یا ناخوشایند در مقابل نقش‌ها ، مسئولیت‌ها و انتظارات بسیار بهتر از مقابله با عواقب ناشی از کوتاهی هر یک از طرفین در این امر است.

۳. آزارهای گذشته شما را عقب نگه می‌دارد

کسانی که درگذشته از روابط قطع‌شده صدمه‌دیده‌اند ، اغلب به شکل ناکارآمدی در هنگام محافظت از خود به دیگران آسیب می‌رسانند. خواه این باشد که بدون نیاز به اعتماد کردن، اعتمادبه‌نفس داشته باشید (نگاه کنید به شماره ۱) ، داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران (نگاه کنید به شماره ۲) ، گرفتار شدن در ذهنیت یک قربانی ، برخورد شدید با دیگران ، یا عدم اعتمادبه‌نفس ، تجربه‌های گذشته ما را نسبت  به اعتماد  کردن از بین برده است که می‌تواند به‌راحتی ما را از ایجاد روابط سالم و اعتماد کردن ،دور می‌کند.
بسیار مهم است که اجازه ندهیم صدمات گذشته روابط فعلی ما را محکوم کند. همان‌طور که سو اوت ین ، نویسنده کتاب وقتی گذشته شما به حال شما آسیب می‌زند ، می‌گوید: “شما ممکن است نتوانید آنچه را که برای شما اتفاق می‌افتد کنترل کنید ، اما می‌توانید اتفاقات درون خود را کنترل کنید.”

بخش دوم

چگونه به دیگران اعتماد کنیم

اعتماد متقابل است ، بنابراین هرچه بیشتر به دیگران اعتماد کنید ، احتمال اعتماد آن‌ها به شما بیشتر است. اعتماد به دیگران همچنین مستلزم این است که ریسک کنید زیرا همیشه نمی‌توانید پاسخ آن‌ها را پیش‌بینی کنید.برای اینکه به دیگران اعتماد کنید باید:

۱. در یک مکان بمانید.

جابجایی در سراسر کشور یا جهان روشی قابل‌قبول ازنظر اجتماعی برای قطع روابط است که باعث می ­شود  به کسی زیاد نزدیک نشوید. اما اگر متعهد به بازسازی احساس اعتماد خود هستید ، لنگری نصب کنید. در ابتدا احساس شما  دچار اشتباه خواهد شد. شما نیاز به انجام یک کار جغرافیایی  در احساسات  خود خواهید کرد ، اما سعی کنید در آن مستقر شوید. هنگامی‌که ریشه پیدا کردید ، می‌توانید با شناخت و اعتماد مردم اطراف خود شاخه خود را جدا کنید.

۲.خود را در یک کار روزمره قرار دهید.

هنگامی‌که در یک مکان قرار گرفتید ، وارد یک ریتم شوید. به  همان کلاس یوگا که قبلاً می­ رفتید بروید ،  با همان افرادی که همیشه در پارک محله هستند  ارتباط برقرار کنید.چرا باید این کار را انجام داد؟  این کار برای این نیست که شما را در یک بدبختی جدید قرار بگیرید . این‌یک پروسه است : این‌یک برنامه عادی برای دیدن همان افراد است. تکرار و دیدار مکرر همان چهره‌ها ، مرحله بعدی ایجاد اعتماد است.

۳.چیزی بدهید ، و ببینید چه چیزی به دست می‌آورید.

بعد از دیدن همان چهره‌ها ، و آزامیش کردن این موضوع،ببینید چه چیزی به دست می ­آورید. کمی درباره خود صحبت  کنید . لازم نیست که عمیق یا خیلی نامفهوم صحبت کنید .کافی است  ببینید چه اتفاقی می‌افتد. معمولاً در عوض معرفی خود ،یک‌چیز کوچک به دست می‌آورید.
وقتی  از آن­ ها درخواست بکنید ، ببینید چه چیزی به دست می‌آورید. خودتان را به یک فرد آسیب‌پذیر تبدیل کنید: از همسایه خود درخواست  کنید ، از یک دوست برای مشاوره یا حتی یک غریبه بخواهید به شما کمک کند .
داشتن نیاز و برآورده ساختن آن ، قطره‌ای به سطل اعتماد اضافه می‌کند. ممکن است زیاد به نظر نرسد ، اما قطره‌قطره متوجه می‌شوید که بیشتر مردم معنای خوبی دارند و در صورت نیاز به شما کمک می‌کنند. متخصصان آسیب شناسی این کار را “تعامل دوباره با زندگی مشترک” می‌دانند ، اما شما می‌توانید آن را  گرفتن اولین جهش با  ایمان در به دست آوردن اعتماد دوباره بدانید.

۴.برای آینده برنامه‌ریزی کنید.

تجربه ضربه فقط اعتماد شما را نسبت به مردم متزلزل نمی‌کند بلکه اعتماد شما را در آینده متزلزل می‌کند. آسیب­ مغزی را به جریان می‌اندازد. این باعث ناامیدی می‌شود ، این احساس آینده شما بدون معنا و خوشبختی خواهد بود  که به‌نوبه خود احساس می‌کنید هیچ آینده‌ای وجود ندارد.
ممکن است تصور کنید که در سن جوانی خواهید مرد ، یا ممکن است نتوانید هرگز رابطه‌ای پیدا کنید ، شغلی ایجاد کنید یا بچه‌دار شوید. متخصصان آسیب­ شناسی این احساس را برای آینده‌ای تازه‌تر می‌دانند. این امر به‌ویژه هنگامی اتفاق می‌افتد که انسان‌های دیگر عمداً حوادث وحشتناکی را ایجاد می‌کنند ، مانند آزار و اذیت ، تعقیب یا سو استفاده که می‌تواند اعتماد را از بین ببرد.
بنابراین ، همان‌طور که اعتماد خود را به مردم جلب می‌کنید ، سعی کنید اعتماد خود را در آینده نیز به صورت  معنادار جلب کنید. برای هفته‌ها ، ماه‌ها ، سال‌ها و دهه‌ها برنامه‌ریزی کنید.  این  می‌تواند پس‌اندازی برای بازنشستگی شما باشد. یک لیست درست کنید. برای بازگشت به دانشگاه هدف تعیین کنید. برنامه‌ریزی آینده را دنبال کنید ، حتی اگر هنوز کاملاً درست نباشد. چرا؟ قرار دادن رفتار قبل از یک احساس راهی برای به دست آوردن احساسات بهتر است.

۵.پرچم‌های قرمز را بارنگ سبز متوقف کنید.

بسیاری از افرادی که با اعتماد روبرو می‌شوند نیز ابراز تأسف می‌کنند که دوستی که  انتخاب‌ کرده اند یا شریکی که انتخاب کرده ­اند، اعتماد آن‌ها را از بین برده  است. آن‌ها درنهایت خود را با افرادی که به اعتماد آن‌ها خیانت می‌کنند همسو می‌کنند و چرخه ادامه می‌یابد.اما در طول مسیر ، ما یاد می‌گیریم که پرچم‌های قرمز را در دوستان و شرکای بالقوه ببینیم.
ما می ­توانیم از چیزهای کوچک مانند خودمحوری یا عدم توانایی در عذرخواهی از چیزهای بزرگ مانند خشونت یا سو استفاده عاطفی دوری‌کنید. ترفند این است که وقتی  پرچم‌های قرمز  را دیدید ،نبرد را متوقف کنید و درنتیجه “آن‌ها را به رنگ سبز” نقاشی کنید.
این‌یک سفر طولانی است. اگر به دوست خود  که همین رفتار را تجربه می‌کرد چه می‌گفتید؟ عینی بودن آسان‌تر است ، درحالی‌که شما در بین عدم اعتماد کردن قرار ندارید. بنابراین ، ردیابی استانداردهای دوگانه ،رفتاری  است که در آن می­ گویید یک دوست نباید بپذیرد ، اما شما به‌نوعی سزاوار آن هستید .این موضوع نشانه‌ای است برای خارج شدن از حلال رنگی که اعتماد را از بین می‌برد.

۷.لیاقت اعتمادکردن

 این باور را تقویت کنید که لیاقت آن رادارید که در کنار افراد قابل‌اعتماد باشید.
بی‌اعتمادی غالباً به‌عنوان یک معامله در نظر گرفته می‌شود. علاوه بر اعتقاد به چیزهای بد در مورد جهان موارد دیگری مانند: “به هیچ‌کس نمی‌توان اعتماد کرد” ، “جهان مکان خطرناکی است” ،وجود دارد. افرادی که نمی‌توانند اعتماد کنند اغلب باور‌های اشتباهی دارند. باورهایی مانند: “هربار میخوام به کسی اعتماد کنم شکست می‌خورم” ، “من لیاقت کسب اعتماد بقیه رو ندارم. ”
بنابراین برای جلب اعتماد به دیگران ، این باور را داشته باشید که لیاقت احترام گذاشتن به اعتماد خود رادارید. این اعتقاد را به چالش بکشید که شما شخص بدی هستید که سزاوار خیانت یا آسیب دیدن است. تغییر نظر بدون دلیل و تجربه واقعاً دشوار است ، بنابراین ابتدا رفتار خود را تغییر دهید ، ذهن شما آن را دنبال خواهد کرد. یک گفته قدیمی وجود دارد که می­گوید: “جعل کنید تا آن را درست کنید”  اما باید بدانید  که این موضوع به‌آرامی ، کار می‌کند.
از خود بپرسید ، “کسی که معتقد است آن­ ها فرد خوبی هستند چه‌کاری می‌توانند انجام دهند؟” “کسی که لیاقت کارهای خوب زندگی را دارد چه‌کاری می‌تواند انجام دهد؟” سپس آن کارها را انجام دهید. و همان‌طور که قبلاً گفتیم ، وقتی می‌بینید خودتان آن را انجام می‌دهید ، شروع به ایجاد این باور می‌کنید که شما هم می‌توانید.
برای جمع‌بندی همه این‌ها ، وقتی شروع به هم‌ردیف شدن با افراد قابل‌اعتماد می‌کنید و می‌بینید که مانند شخصی اعتماد می‌کنید که عمدتاً  فرد خوبی است و مردم بیشتر قابل‌اعتماد هستند ، شروع به باور آن می‌کنید. و این‌یک جهش اساسی از ایمان در یادگیری اعتماد دوباره است.

۸. به یاد داشته باشید که اکثر مردم خوب هستند

وقتی کسی اعتماد شما را نقض می‌کند ، می‌توان به‌راحتی منش و اخلاق آن شخص را زیر سؤال ببرد. اما سعی کنید به‌جای پریدن از اسلحه ، به یاد داشته باشید که این فرد انسانی است و مجاز به‌اشتباه است. دکتر جنیفر جنتیا ، روانشناس می‌گوید: “به یاد داشته باشید که اکثر مردم خوب و عالی هستند. بااین‌حال حتی افراد خوب اشتباهاتی دارند که اعتماد را نقض می‌کند. با داشتن احساسات باز از طرف شما و تمایل به یادگیری ، می‌توان دوباره این اعتماد را تقویت کرد”.

۹. تشخیص دهید که انواع مختلف اعتماد وجود دارد

همان‌طور که زندگی را تجربه می‌کنید ، آرام‌آرام می‌آموزید که به چه کسی می‌توانید اعتماد کنید و به چه کسی نمی‌توانید اعتماد کنید. عاقلانه رفتار کنید و  تصمیم بگیرید در مورد موضوعات خاصی بحث کنید تا دوباره اعتماد شما نقض نشود. کارن آر کوئنیگ ،  در مصاحبه‌ای می‌گوید: “شما به برخی از افراد اعتماد دارید که به شما توصیه‌های خردمندانه می‌دهند و دیگران برای حفظ اسرار شما تلاش می‌کنند. یعنی ما مجبور نیستیم برای همه موارد مشابه به همه اعتماد کنیم.” .

۱۰. عادات مردم را رعایت کنید

درحالی‌که شما نمی‌خواهید به دور خود دیوار بکشید ، می‌خواهید از نحوه اعتماد مردم به خودآگاه باشید. اگر به شخصی در مورد خاصی اعتماد دارید ، می‌خواهید اطمینان حاصل کنید که او با اعتماد شما با مهربانی رفتار می‌کند و آن را نقض نمی ­کند. کوئنیگ می‌گوید: “به دنبال الگوها باشید و متوجه شوید که افراد وقتی به آن‌ها اعتماد می‌کنید چه می‌کنند. یعنی اینکه آیا آن‌ها شایسته اعتماد شما هستند یا خیر.”

۱۱. ریشه مشکل را پیدا کنید

اگر می‌خواهید مشکلات اعتماد خود را برطرف کنید ، در ابتدا دلیل آن را پیدا کنید. چه تصمیم بگیرید که در کنار  دوست خود، خود را تخلیه  کنید و چه با یک درمانگر صحبت کنید ، روش‌های مختلفی برای ریشه‌یابی مشکل وجود دارد ، بنابراین می‌توانید اجازه دهید مشکلات اعتماد شما ادامه یابد و  به راه خود ادامه دهید.
کوئنیگ می‌گوید: “در نظر بگیرید که توسط خانواده‌ای پرورش‌یافته‌اید که می‌توانید به آن اعتماد کنید و اگر در بین مردم نبودید ، بپذیرید که ممکن است در بزرگ‌سالی الگوی عدم توانایی اعتماد به مردم را تکرار کنید زیرا این امر آشنا به نظر می‌رسد.”

۱۲. به شهود خود گوش دهید

بیایید صادق باشیم: شما احتمالاً نباید به افرادی که در مورد دیگران و پشت سر آن‌ها بد صحبت می‌کنند اعتماد کنید. این ممکن است بدان معنی باشد که آن شخص ممکن است دقیقاً همان کار را پشت سر شما انجام دهد. اگر قلب شما به شما می‌گوید مشکلی پیش‌آمده است ، بهتر است به آن گوش دهید. کوئنیگ می‌گوید: “به شهود خود توجه کنید و همچنین به آنچه مردم می‌گویند و  به آن‌ها اعتماد دارید عمل کنید.

۱۳. تمرین استفاده از مرزها

حتی اگر نمی‌خواهید مراقب خود باشید ، باید نسبت به  افراد خاصی که وارد زندگی شما می‌شوند، محتاط باشید. با استفاده از مرزهای خود تمرین کنید تا افراد منفی را از زندگی خود دورنگه دارید تا تأثیری در شما نداشته باشند. دکتر کیم کرونی ستر ، روانشناس بالینی در مصاحبه‌ای می‌گوید: “خصوصیاتی را که با آن­ ها  برای دیگران ارزش قائل هستید و منجر به ایجاد یک رابطه اطمینان‌بخش می‌شود را بیاموزید.  و مسائل خود را با این افراد به اشتراک بگذارید.”

۱۴. رها کن

یکی از بهترین راه‌ها برای یادگیری چگونگی اعتماد دوباره به دیگران این است که کسانی را که مدام اعتماد شما را از بین می­برند رها کنید. “اگر کسی دائماً آنچه را که می‌گوید انجام ندهد ، قابل‌اعتماد نیست ، مهم نیست که بهانه‌های شگفت‌انگیزی را بیاورد مهم این است که اعتماد شما را از بین برده است.”

۱۵. صادق باشید

اگر کسی دوباره اعتماد شما را از بین برد ، با مهربانی در مورد او صحبت کنید که چرا اقدامات او به شما آسیب‌ زده است. شاید آن شخص متوجه نباشد که آن‌ها چه‌کاری انجام داده‌اند و ممکن است بعدازاینکه با آن‌ها صحبت کردید این مشکل را برطرف کنند. جنتیا می‌گوید: “با دیگران صادق باشید وقتی آن‌ها اعتماد شما را نقض می‌کنند و آنچه را که انتظار داشتید از اوضاع توضیح دهید. اگر مجرم نمی‌داند چه اشتباهی کرده است ، جلب اعتماد دوباره  بسیار سخت است.”

۱۶. قدم‌های کودکانه بردارید

اگر اخیراً اعتماد شما از بین رفته است ، اگر به بهبودی احتیاج دارید به خودتان ضربه نزنید. قدم‌های کودکانه بردارید و با سرعت موردنظر خود راحت باشید تا اینکه دوباره به دیگران اعتماد کنید. همه متفاوت هستند و این موضوع  مشکلی به وجود نمی­آورد. شما باید “به‌صورت مرحله‌ای به افراد اعتماد کنید. پس اطلاعات شخصی را به‌مرور افشا کنید.”

۱۷. نوع کیفیت‌هایی را که در افراد دیگر دوست دارید بیاموزید

خود را با افرادی که می‌توانید به آن‌ها اعتماد کنید محاصره کنید”خصوصیاتی را که برای دیگران ارزش قائل هستید و منجر به ایجاد یک رابطه اطمینان‌بخش می‌شود را بیاموزید. خود را با این افراد به اشتراک بگذارید.”

۱۸. به خود اعتماد کنید

قدرت شما بیش از آن است که به خود اعتبار دهید. اعتماد کنید زیرا  ممکن است وقتی همه‌چیز اشتباه است دوباره همه‌چیز درست شود. شما می‌دانید که چگونه این نوع شرایط را اداره کنید و اگر احساس نقض یا ناراحتی می‌کنید ، بدانید که همه‌چیز خوب خواهد بود و می‌توانید بر آن غلبه کنید.
“همه ما در شرایطی قرار گرفتیم که اعتماد ما گاهی نقض شده است . چالش واقعی این نیست که شما یک فرد نقض شده باشید ، بلکه  چالش این است که آنچه از این تجربه می‌آموزید را مورد استفاده قرار دهید. بدانید که اگر اعتماد شما نقض شود برای شما خوب خواهید بود و می‌آموزید که چگونه برای شناسایی افراد یا موقعیت‌هایی که ممکن است اعتماد شما را  نقض کنند، برخورد کنید”
اگر اعتماد شما نقض شد ، نگران نباشید. با صبر ، تمرین استفاده از مرزها و گوش دادن به شهود خود می‌توانید این احساس ناخوشایند را برطرف کنید. شاید بتوانید بدون اینکه فکر کنید انگیزه‌های باطنی  که افراد دارند را زودتر ازآنچه تصور می‌کنید به دیگران نشان دهید  و آن‌ها را وارد زندگی خود کنید.

بخش سوم

اعتمادسازی

عوامل FBI وقت زیادی را صرف یادگیری نحوه اعتمادسازی با دیگران می‌کنند. به همین دلیل مفیدترین ابزار تحقیق یک مأمور، مصاحبه است. اینجا جایی است که اعتماد ایجاد می‌شود ، بینی به بینی ، زانو به‌زانو چشم در چشم این کار را انجام می ­دهند. ما به اطلاعاتی از افرادی که با آن‌ها صحبت می‌کنیم نیاز داریم و آن‌ها باید بدانند که درازای آن می‌توانند به ما اعتماد کنند.
اعتماد در قلب هر شغلی است زیرا اعتماد اساس هر رابطه‌ای را تشکیل می‌دهد. کارآفرینان ، صاحبان مشاغل کوچک و رهبران برای ایجاد روابط سودمند متقابل باید با افراد داخل و خارج از سازمان خود همکاری کنند.اعتماد یک انتخاب است.
اگر می‌دانید چگونه برای دیگران اعتمادسازی کنید ، این بدان معنی است که آن‌ها اطمینان دارند که شما به قول خود عمل خواهید کرد. آن‌ها اعتماد دارند که شما دقیقاً همان چیزی هستید که می‌گویید و وقتی شرایط سخت می‌شود آن‌ها را ترک نمی‌کنید.
یکی از اساسی‌ترین مهارت‌های امروز یادگیری نحوه اعتمادسازی با دیگران است. پس:

۱. اقدامات را دنبال کنید

دلیل اعتمادسازی شما با دیگران این است که مردم بدانند وقتی وظیفه‌ای برای شما تعیین می ­شود این کار را دنبال خواهید کرد. شما به‌عنوان کسی که تعهد خود را نقض نمی‌کند شهرت کسب می‌کنید.اگر لازم است تعهد خود را بشکنید ، آن را در سریع­ترین زمان ممکن با طرف مقابل در میان بگذارید و به‌عنوان مذاکره مجدد با آن رفتار کنید. با پیگیری مداوم اقدامات ، شما به‌عنوان شخصی قابل‌اعتماد شناخته می‌شوید.
به همین سادگی  به قول خود عمل کنید. این استراتژی نه‌تنها باعث ایجاد ارتباط با دیگران می ­شود و  شما به‌اندازه زمان خود برای او احترام می‌گذارید ، بلکه نشان می‌دهد انتظار همان نظر را از او دارید.

۲. مهارت‌های ارتباطی خوبی را پرورش دهید

مهم است که هرگز مکالمه را ترک نکنید تا زمانی که همه طرف‌ها در مورد آنچه از آن‌ها انتظار می‌رود روشن شوند. این در هر مذاکره یا بحث و گفتگو بسیار مهم است. توافق‌نامه را واضح بیان کنید زیرا اگر انتظارات کسی برآورده نشود ، اعتماد سلب می‌شود. این مسئله معمولاً هنگامی اتفاق می‌افتد که مسائل حساس مانند پول در مکالمه نقش داشته باشند.
ما یاد می‌گیریم که چگونه با دادن و گرفتن اعتماد به دیگران اعتماد کنیم. اعتماد وقتی اتفاق نمی‌افتد که از  گفتن جزئیات دشوار اجتناب کنید و امیدوار باشید که شخص مقابل آن را درک کند. اعتماد وقتی ایجاد می‌شود که مکالمه دشواری داشته باشید و بتوانید ارتباط برقرار کنید که چرا این مکالمه مهم است.
اغلب پیامی که ما برای دیگران می‌فرستیم پیامی نیست که قصد ارسال آن را داشته باشیم. اگر از نحوه مواجهه خود مطمئن نیستید ، از دوستی بخواهید به شما گوش دهد و نظرات خود را بیان کند.به همین راحتی ، حتی اگر پیام درستی ارسال کنیم ، ممکن است روشی که شخص مقابل به آن پی می‌برد معنای دیگری به او منتقل کند. قبل از اینکه مکالمه را ترک کنید ، برگردید و بگویید ، “این همان چیزی است که من از شما شنیدم که می‌گفتید ،آیا این دقیقاً همان  است؟”

۳. صبر را تمرین کنید

یکی از سخنرانان  خارجی در رابطه با اعتمادسازی تعریف می­کرد :من به‌عنوان یک سخنگو در شمال کالیفرنیا ، فشارهای باورنکردنی خبرنگاران را برای رسیدن به ضرب‌الاجل‌ها تجربه کردم. درنتیجه ، نسبت به اطرافیانم انعطاف‌ناپذیر و زودرنج شدم. ایجاد اعتماد با دیگران دشوار شد زیرا پیامی که فرستادم این بود که وقت من از آن‌ها مهم‌تر است.
عجله برای انجام کارها منجر به ایجاد یک فضای ناراحت‌کننده می‌شود. اگر مردم نتوانند سهم مستقیمی در بحران موجود داشته باشند ، احساس راحتی و بی‌توجهی برای مردم آسان است.فشار می‌تواند خوب باشد ، اما  اگر بیش‌ازحد شود آن فرد را بی‌تاب و غیرقابل انعطاف می‌کند.
ایجاد اعتماد برای دیگران به زمان نیاز دارد بنابراین به آن‌ها این احساس را بدهید که به‌اندازه بحرانی که برای شما وجود دارد برای آن‌ها نیز همین امر صادق است. شما همیشه یک بحران برای کنترل خواهید داشت. ممکن است فرصت دیگری نداشته باشید تا اعتماد آن شخص را به خود جلب کنید پس بهترین تلاش خود را بکنید.

۴- فرهنگ هدف را ایجاد کنید

صاحبان مشاغل موفق می‌دانند شرکت آن‌ها تا زمانی وجود دارد که زندگی مشتریان آن‌ها را بهبود می‌بخشد. تنها دلیلی که مشتری یا مشتری­ها برای خدمات شرکت پولی می‌پردازند این است که سود مشخصی را برای آن­ها به همراه دارد.
کریس ادموندز در کتاب خود با عنوان “موتور فرهنگ” در مورد اهمیت یک فرهنگ سالم و هدفمند صحبت می‌کند. سازمان‌هایی که موفق هستند سعی نمی‌کنند مردم خود را در محل کار شاد کنند. در عوض ، آن‌ها فرهنگی ایجاد می‌کنند که در آن اعتماد ایجاد می‌شود زیرا آن‌ها هدف مشخصی دارند.
فرهنگ هدف برای بسیاری از شرکت‌های موفق وفاداری ، شجاعت و یکپارچگی است. هنگامی‌که هر یک از مشتریان آن‌ها به خطر بی افتد ، اعتماد از بین می‌رود. یک روایت هدف ایجاد کنید که دلیل وجود شرکت یا گروه کاری شما را تقویت کند. هنگامی‌که همکاران یا مشتریانی را پیدا می‌کنید که شخصی در بخش یا شرکت شما به آن‌ها کمک کرده است ؛ این داستان‌ها را با دیگران به اشتراک بگذارید ، با این کار به ایجاد اعتماد در دیگران کمک می‌کنید.

۵. افراد دیگر را آینه‌کاری کنید

یک روش خوب برای ایجاد اعتماد در دیگران ، آینه پردازی رفتار آن‌هاست. محققان زبانشناسی عصبی پیشوندهایی رابین ذهن ، زبان و رفتار ما پیداکرده‌اند. سه حالت اصلی که مردم از طریق آن‌ها نسبت به جهان پیرامون خود واکنش نشان می‌دهند ، بصری (دیدن) ، شنوایی (شنوایی) و حرکتی (حس) است.
این کانال‌های حسی وقتی اعتماد به دیگران را جلب می‌کنیم از اهمیت ویژه­ای برخوردار می‌شوند زیرابه ما کمک می‌کنند به‌گونه‌ای که برای آن‌ها معنادار است با مردم ارتباط برقرار کنیم. به زبانی که فرد از آن استفاده می‌کند توجه کنید . به‌احتمال‌زیاد یکی از سه الگوی زیر را در گفتار خود دنبال می‌کند.
به نظر می‌رسد … اطلاعات زیادی برای رد و بدل کردن وجود دارد
به نظر می‌رسد … چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد.
احساس … بیش از توان تحمل من است.
اگر کسی با استفاده از یک کلمه ابراز احساس می‌کند ، برای پاسخ دادن از یک کلمه احساسی استفاده کنید. اگر کسی فرد شنوایی است ، از صداها برای گفتن حرف خود استفاده کنید: “به نظر می‌رسد هزاران نفر در اتاق هستند.” برای افراد بصری ، از آن‌ها بپرسید که مسئله برای آن‌ها “چگونه” است.

۶. به سخنان آن‌ها توجه کنید

هنگامی‌که مردم به چیزی علاقه‌مند می‌شوند ، از کلماتی استفاده می‌کنند که برای آن‌ها بامعنی است. اولین قدم توجه به کلماتی است که آن‌ها را پر از انرژی می‌کند. در اینجا چند کلمه  پرانرژی وجود دارد که ممکن است شخص دیگری در مکالمه از آن‌ها استفاده کند که به وضعیت عاطفی آن‌ها اشاره دارد:
ناامید
سردرگم، گیج، مات مبهوت
محتاطانه
سردرگم
سپاسگزار
مردد، دودل
علاقه‌مند
آرام
غافلگیر شدن
نامعلوم
عصبی
و…
بعدازاینکه متوجه شدید نحوه استفاده فرد از یک کلمه انرژی‌زا کدام است ، آن را تکرار کنید و سپس مکث کنید. وقتی کلمه را تکرار می‌کنید و سپس مکث می‌کنید ، این واقعیت را به آن‌ها هشدار می‌دهد که شما
۱) متوجه نگرانی آن‌ها شده‌اید
۲) آن را تأیید کرده‌اید
۳) به آن‌ها فرصتی برای توضیح بیشتر می‌دهید.

۸. اعتراف کنید که همه پاسخ‌ها را نمی‌دانید

برای اعتماد واقعی به خودتان لازم است ، بپذیرید که چیزی را نمی‌دانید ، اما این عمل ساده  ایجاد اعتماد از طرف شما به میزان زیادی برای افرادی است که آن را می‌شنوند. گروه شما درک خواهد کرد که شما فردی صادق و صریح هستید.وقتی آسیب‌پذیری‌های خود را نشان می‌دهید ، به ایجاد اعتماد با دیگران کمک می‌کنید زیرا آن‌ها شما را مانند شخصی مانند خود ، شخصی که همه پاسخ‌ها را نمی‌داند ، خواهند دید.

کلام آخر

این مقاله از سه بخش تشکیل شده است که در قسمت اول به چرایی عدم اعتمادکردن ما به دیگران یا دیگران به ما را مورد بررسی قرار دادیم که شامل سه قسمت عمده بود.در قسمت دوم به این موضوع پرداختیم که چگونه می توان به دیگران اعتماد کنیم وراه ­حل­ هایی را برای آن ارائه دادیم. در قسمت سوم به این مسئله پرداختیم که چگونه می­ توانیم بین مردم اعتماد ایجاد کنیم.
به نظر شما از چه راه های دیگری می توان اعتماد کرد و اعتماد ایجاد کرد؟ آیا دوست ئارید اعتماد کنید و اعتمادسازی انجام دهید؟

دیدگاهتان را بنویسید